معنی هویج
لغت نامه دهخدا
هویج. [هََ] (اِ) حَویج. نوعی رستنی که بیخ آن را خام یا پخته خورند همچون چغندر. زردک. گزر. رجوع به گزر شود.
فرهنگ معین
(هَ) (اِ.) گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک.
فرهنگ عمید
ریشهای مخروطیشکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر،
گیاه این ریشه که دارای ساقههای باریک، برگهای بریده، و گلهای سفید و چتری میباشد،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
زردک، گزر
فارسی به انگلیسی
Carrot
فارسی به ترکی
havuç
فارسی به عربی
جزر
تعبیر خواب
دیدن هویج درخواب چون شیرین است، دلیل منفعت است به زحمت. اگر شیرین نبود، دلیل غم است و بهتر آن بود که به گوشت پخته باشند. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
1ـ دیدن هویج در خواب، نشانه سلامت و سعادت است.
2ـ اگر دختری خواب ببیند در حال خوردن هویج است، نشانه آن است که در سن پایین ازدواج می کند و صاحب چند فرزند شیطان و پر جنب و جوش می شود. - آنلی بیتون
دیدن هویج درخواب، دلیل غم است. اگر دید هویج داشت و بخورد، دلیل که غمی به وی رسد. - محمد بن سیرین
خواص گیاهان دارویی
از عصاره غدد هویج برای سوختگی ها استفاده می شود. تخم هویج مدر بوده و در ازدیاد خون و شیر موثر است. اخراج سنگ کلیه وکوچک کردن کبد وطهال بزرگ یکی از اعمال درمانی هویج است. دیر هضم است. داروی سرفه مزمن است. آب هویج پایین آوررنده فشار خون ا، ضد سرماخوردگی، لاغر کننده، ضد تصلب شراین است. وجود انسولین گیاهی آن در کم کردن قند خون رژیم خوبی است.
فرهنگ گیاهان
جزر
فرهنگ فارسی هوشیار
گزر زردک از گیاهان
فارسی به ایتالیایی
carota
فارسی به آلمانی
Karotte (f), Möhre (f), Mohrrübe (f), Rübe (f)
معادل ابجد
24