معنی ولگرد

لغت نامه دهخدا

ولگرد

ولگرد. [وِ گ َ] (نف مرکب) ول گردنده. رها. سرخود. بیکاره. هرزه گرد. آواره. بی جا و مکان: زن ولگرد. سگ ولگرد. رجوع به ول شود.

فرهنگ معین

ولگرد

(وِ گَ) (ص فا.) (عا.) بی کاره، هرزه - گرد.

فرهنگ عمید

ولگرد

بیکاره، هرزه،
هرزه‌گرد، کسی که بیهوده راه می‌رود،

حل جدول

ولگرد

بیکار، بی سروپا، ولو

قلاش

لچر

مترادف و متضاد زبان فارسی

ولگرد

بی‌سروپا، بیکار، بیکاره، ولو، هرزه‌گرد، هرزه، هرزه‌پا

فارسی به انگلیسی

ولگرد

Bum, Gadder, Hobo, Idle, Loafer, Loiterer, Vagabond, Vagrant, Rambler, Roamer, Stray, Stroller, Tramp

فارسی به ترکی

ولگرد‬

başıboş

فارسی به عربی

ولگرد

صعلوک، عداء، متسکع، متشرد، متطرف، هامش

تعبیر خواب

ولگرد

ولگرد: سفری در انتظار شماست 2ـ اگر در خواب ببینید، دیگران نیازمند هستند، نشانه آن است که به علت عدم توفیق در پیش بردن کارها تحت تأثیر افکار دیگران قرار خواهید گرفت. - لوک اویتنهاو

فارسی به ایتالیایی

ولگرد

randagio

vagabondo

معادل ابجد

ولگرد

260

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری