معنی ول کردن

لغت نامه دهخدا

ول کردن

ول کردن. [وِ ک َ دَ] (مص مرکب) در تداول، ول دادن. سر دادن. رها کردن. آزاد کردن. || از دست نهادن. || ترک گفتن. ادامه ندادن.
- ولش کردن، در تداول، ول کردن. رها کردن. آزاد گذاردن.

حل جدول

ول کردن

ترک

رها کردن.

رها کردن

فارسی به انگلیسی

ول‌ کردن‌

Abandon, Abandonment, Desist, Disengage, Drop, Leave, Loose, Loosen, Relax, Relinquish, Unclasp, Unloose

فارسی به عربی

ول کردن

اترک، اجازه، خروج، دع، صحراء، متساهل

فرهنگ فارسی هوشیار

ول کردن

(مصدر) ول دادن

فرهنگ عوامانه

ول کردن

رها کردن است.

معادل ابجد

ول کردن

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری