معنی پوشاک

لغت نامه دهخدا

پوشاک

پوشاک. (اِ) پوشیدنی. پوشش. جامه. ثوب. لباس. ملبس. لِبس. لبوس. جامگی. کسوه. ملبوس. کساء، مقابل خوراک. مرکب از پوش مخفف پوشش و آک لفظ مفید معنی نسبت. (از غیاث): اِکساء؛ پوشاک دادن.

فرهنگ معین

پوشاک

(اِ.) پوشیدنی، جامه.

فرهنگ عمید

پوشاک

هرچیز پوشیدنی، لباس، جامه،

حل جدول

پوشاک

البسه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پوشاک

پوشیدنی، جامه، رخت، کسوت، لباس، ملبوس

فارسی به انگلیسی

پوشاک‌

Clothes, Clothing, Dress, Furnishings, Garment, Gear, Habiliment, Suit, Vestment, Vesture, Wardrobe, Wear, Wearables

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

پوشاک

عشب ضار، ملابس

تعبیر خواب

پوشاک


۱ـ دیدن لباسهایی کثیف و مندرس در خواب، نشانه آن است که دیگران برای آسیب رساندن به شما نیرنگ می زنند، باید مراقب تماسهای خود با بیگانگان باشید.

۲ـ اگر زنی در خواب لباسهایش را کثیف و مندرس ببیند، علامت آن است که اگر در تماسهای خود با دیگران مراقب نباشد دامنش لکه دار خواهد شد. دیدن لباس نو و پاکیزه در خواب، نشانه سعادت است.

۳ـ اگر خواب ببینید لباسهای فراوانی دارید، نشانه آن است که برای گذراندن زندگی محتاج خواهید شد. اگر فرد جوانی چنین خوابی ببیند، علامت آن است که در آینده با امیدها و ناامیدیهای فراوان مواجه خواهد شد. - آنلی بیتون

فرهنگ فارسی هوشیار

پوشاک

پوشیدنی، پوشش، جامه، لباس، پوشاک دادن (اسم) پوشیدنی لباس جامه.

فارسی به ایتالیایی

پوشاک

indumento

abbigliamento

فارسی به آلمانی

پوشاک

Bekleidung (f), Einkleidend, Kleidung (f), Tragen [verb]

معادل ابجد

پوشاک

329

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری