معنی کارگردان فیلم چهار انگشتی
حل جدول
سعید سهیلی
لغت نامه دهخدا
انگشتی. [اَ گ ُ] (اِ) نام گروهی از جانوران ریز. جانوران انگشتی نازا و بدون دهان و شاخک هستند. و رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1 ص 206 شود.
انگشتی. [اَ گ ُ] (اِمرکب) قسمی طعام زفت که از بلغور و نخود و ماش و لوبیا پزند که توان با انگشت خورد. (یادداشت مؤلف).
شش انگشتی
شش انگشتی. [ش َ / ش ِ اَ گ ُ] (ص نسبی) شش کلکی. (یادداشت مؤلف). دارای شش انگشت. اعنش. آنکه او را شش انگشت بردست باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به شش انگشت شود.
- سادات شش انگشتی، سلسله ای از سادات که به ارث غالباً شش انگشت بر دست داشتند و از این رو پیش عوام شیعه ماننداجاق تلقی می شدند. (یادداشت مؤلف).
چهار
چهار. [چ َ / چ ِ] (اِ) اسم هندی درخت است.
فرهنگ عمید
جای انگشت در دستکش،
پوشش لاستیکی برای محافظت از انگشت زخمشده،
پیشامدگی باریک یا پهنی که به عنوان راهنما یا محافظ در یک مکانیسم به کار میرود،
قطعهای از نوعی خمکُن که به تیر بالایی بسته یا از آن باز میشود تا خمکاری شکلهای صندوقی را آسان کند،
هر قطعۀ انگشتمانند،
فرورفتگیهای حاشیۀ کتابهای مرجع که بر روی آنها حروف الفبا برای آسان شدن جستجو نوشته شده است،
فارسی به عربی
رقمی
فارسی به آلمانی
Digitally, Numerisch
واژه پیشنهادی
پین
کارگردان فیلم چهار خواهر
احمد نجیب زاده
کارگردان فیلم چهار درویش
امین امینی
کارگردان فیلم چهار انگشت
حامد محمدی
کارگردان فیلم چهار باندی
محمدجعفر باقری نیا
متر انگشتی
وجب
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه بر سر انگشت کنند (انگشتانه و غیره)، حنایی که بر سر انگشتهای دست و پا بندند، نوعی از آش آرد.
معادل ابجد
1646