معنی کرجی

لغت نامه دهخدا

کرجی

کرجی. [ک َ رَ] (اِ) نوعی از کشتی خرد که برای حمل اسباب به کار برند. (آنندراج). کشتی خرد و کوچک. (ناظم الاطباء). زورق. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). طَرّاده. لُتکا. بَلَم. قُفّه. غُراب. (یادداشت مؤلف). رجوع به زورق شود.

کرجی. [ک ُرْ رَ جی ی] (ع ص) مخنث. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

کرجی

(کَ رَ) (اِ.) زورق، قایق کوچک.

فرهنگ عمید

کرجی

نوعی قایق کوچک پارویی یا موتوری، زورق،

حل جدول

کرجی

بلم، قایق

مترادف و متضاد زبان فارسی

کرجی

بلم، زورق، قایق، کلک

فارسی به انگلیسی

کرجی‌

Bark, Boat, Ship, Vessel

فارسی به عربی

کرجی

سفینه شراعیه، مرکب

فرهنگ فارسی هوشیار

کرجی

قایق موتوری یا پاروئی کوچک

فارسی به آلمانی

کرجی

Boot (n), Kahn (m), Kahn (m), Kanalboot (n), Lastkahn (m), Leichter (m)

معادل ابجد

کرجی

233

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری