معنی کرپه

لغت نامه دهخدا

کرپه

کرپه. [ک ُ پ َ / پ ِ] (اِ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دسته ٔ گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. (یادداشت مؤلف). || دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. (یادداشت مؤلف). || گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرپا شود.

کرپه. [ک ُ پ َ / پ ِ] (اِ) کرپا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرپا در معنی هلندوز شود.

فرهنگ عمید

کرپه

=شبدر

حل جدول

کرپه

نورس، تازه

فرهنگ فارسی هوشیار

کرپه

(اسم) شبدر: } پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا ‎. { (رودکی)

معادل ابجد

کرپه

227

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری