معنی کنت

فرهنگ فارسی هوشیار

کنت

استواری استوارگریدن انگلیسی از } کومس { لاتینی به ارش همدم کنت (گویش بلوچی) کند کنداور

لغت نامه دهخدا

کنت

کنت. [ک َ] (ع اِ) نوعی از خرما. (از دزی ج 2 ص 492).

کنت. [ک َ ن َ] (ع مص) درشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).

کنت. [ک َ] (ع مص) توانا و استوار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

کنت. [ک ِ] (اِخ) قدیمی ترین قلمرو کشورهای هفتگانه ٔ انگلوساکسون است که مرکز آن «کانتربوری » در انگلستان و شهرهای اصلی آن دوور، فولکستن و کانتربوری است. (از لاروس).

کنت. [] (اِخ) حمداﷲ مستوفی این نام را در شمار بلاد مشهور ماوراءالنهر یاد می کند ولی یاقوت از آن نامی نمی برد و «کنب » را از شهرهای ماوراءالنهر می داند و ظاهراً یکی مصحف دیگری است: و به جانب شهر کنت امیری با یک تومان لشکر روان شد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی صص 69- 70). و خبر او چون به سمع الوش ایدی رسید لشکر را بر هر دو طرف جیحون به چند جایگاه بداشت و به کشتی ها پل بستند و عراده ها بر کار کردند... چون به کنار بارجلیغ کنت رسید... از آب برون آمد. (جهانگشای جوینی ص 72).

کنت. [ک ُ] (فرانسوی، اِ) در قرون وسطی به فرمانده نظامی یک سرزمین اطلاق می گردید که به وسیله ٔ سلسله ٔ شارلمانی به وجود آمده و به تدریج به استقلال رسیدند و سپس عنوان نجبا گردید که از «مارکی » پایین تر و از «ویکنت » بالاتر بودند. (از لاروس). لقبی است که در فرنگستان به مردمان نجیب و شریف می دهند. (ناظم الاطباء).


قم کنت

قم کنت. [] (اِخ) قریه ای است به خوارزم نزدیک قراداش و زنکج و مذکمینک. (یادداشت بخط مؤلف).


اگوست کنت

اگوست کنت. [اُ ک ُ] (اِخ) دانشمند و فیلسوف و ریاضی دان نامی فرانسوی (1798- 1857 م.). وی در مونپولیه به دنیا آمد و فلسفه ٔ اثباتی را بنیان نهاد و کتابی در فلسفه ٔ اثباتی (1830- 1842 م.) بنام کور دو فیلوزوفی پوزیتوی منتشر کرد که یکی از شاهکارهای وی بشمار می رود. اگوست کنت عقاید و روش کار خود را با یک اندیشه ٔ انساندوستی مذهبی تکمیل کرده است. (ازلاروس). اگوست کنت در مدرسه ٔ پلی تکنیک پاریس تحصیل کرد. در خانه ٔ خود درس می داد. جان استوارت میل به وی کمک مالی می کرد. شش جلد کتاب از فلسفه پوزی تیویسم وکتابهایی نیز در هندسه ٔ تحلیلی و در علم هیأت نوشت. وی در پایان عمر دیوانه شد و در حال جنون فوت کرد. (از تاریخ فلسفه ٔ سیاسی تألیف پازارگاردی ص 759).
اگوست کنت نظریاتی در فلسفه آورده است که به روی هم مذهب ثبوتی خوانده می شود و اجمال آن این است: علم باید فقط کیفیات واموری را که توسط حواس درک می شوند و مناسبات و روابط ثابت، یعنی آنها را، مورد بحث قرار دهد. اگوست کنت می گفت ترقی بشریت این بوده است که از مراحل سه گانه ٔزیر گذشته است: 1- مرحله ٔ تبیین امور توسط ارباب انواع. 2- مرحله ٔ تبیین آنها توسط علل غیرمحسوس و قوای مجرد و مرموز. 3- مرحله ٔ تبیین آنها به طریقه ٔ ثبوتی، یعنی توسط قوانین مسلم تردیدناپذیر. در مرحله ٔاخیر آدمی فهمیده است که نمی تواند به حقیقت و کنه امور پی برد. پس متوجه شده است به اینکه فلسفه ٔ اولی یا مابعدالطبیعه علمی است موهوم و مطالعه ٔ آن باعث اتلاف وقت و خطرناک است. از این رو فقط به مطالعه و تحقیق ظواهر و نمودها و طبقه بندی آنها همت گماشته و بااین طریق ثبوتی پیشرفت علوم را روزافزون ساخته است.این علوم را اگوست کنت بر طبق اصل «ترکیب متزاید و کلیت متنازل » طبقه بندی کرده و آنها را عبارت از این شش علم اصلی دانسته است: ریاضیات، نجوم، فیزیک، شیمی، علم حیات و علم اجتماع. پیروان مذهب ثبوتی در اخلاق از خودپرستی روگردان هستند و توجه مخصوص به همبستگی افراد بشر دارند و نوعدوستی را توصیه می کنند. (مبانی فلسفه تألیف علی اکبر سیاسی صص 577- 578).

فرهنگ معین

کنت

(کُ) [فر.] (اِ.) لقبی اشرافی در اروپا.

حل جدول

کنت

لقب اروپایی

فارسی به عربی

کنت

ایرل

ترکی به فارسی

کنت

شهر

گویش مازندرانی

کنت

از توابع یخکش بهشهر، روستایی کوهستانی درجنوب تروجن بهشهر...

فارسی به آلمانی

کنت

Graf (england), Graf (england) [noun]

معادل ابجد

کنت

470

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری