معنی جوشش

مترادف و متضاد زبان فارسی

جوشش

انفجار، جنبش، جوشیدن، غلیان

فارسی به انگلیسی

جوشش‌

Boil, Decoction, Ebullience, Ebullition, Effervescence, Flush, Gush

فرهنگ معین

جوشش

عمل جوشیدن، خونگرمی، مهربانی، سازش، همدمی. [خوانش: (ش) (اِمص.)]

فرهنگ عمید

جوشش

به‌ جوش آمدن،
[مجاز] هیجان، گرمی،
[مجاز] رابطۀ محبت‌آمیز داشتن،

حل جدول

جوشش

غلیان

فرهنگ فارسی هوشیار

جوشش

(اسم) جوش داشتن جوشیدن بجوش آمدن.

فارسی به ترکی

بانک شعر

آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد

مفهوم و معنی شعر آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد با تفسیر کامل
اگر نی به نالهٔ پُر سوز و گداز می‌افتد، به سبب عشقی است که در آن افتاده و موجب نوای غمگین در آن شده است و اگر باده می‌جوشد، آن هم به واسطهٔ جوشش و مستی آفرینی عشق است.
آتش عشق: اضافهٔ تشبیهی / جوشش عشق: اضافهٔ استعاری / نی و می: جناس ناهمسان اختلافی / بیت ترصیع دارد.


شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمه‌ی عشق ازلی

شب صدای دعا و مناجات علی (ع) با خدا را شنیده است که مانند چشمه‌ عشق از روز ابتدای خلقت در وجود او می‌جوشید.

انگلیسی به فارسی

boil

جوشش


effervescence

جوشش


bulk boiling

جوشش حجمی

گویش مازندرانی

غله غله

جوشش


پل غول

جوش جوشش


غال غال

جوش جوشش

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

جوشش

609

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری