معنی خاطرجمعی
لغت نامه دهخدا
خاطرجمعی. [طِ ج َ] (حامص مرکب) خاطرجمع بودن. اطمینان.
حل جدول
اطمینان
اطمینان
خاطرجمعی
آرامش و اطمینان
استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
تامین
واژه پیشنهادی
اطمینان
فرانسوی به فارسی
پشتگرمی , اطمینان , دلگرمی , خاطرجمعی , گستاخی , بیمه (مخصوصا بیمه عمر) , تعهد , قید , گرفتاری , ضمانت , وثیقه , تضمین , گروی.
فرهنگ عمید
خاطرجمعی ناشی از رسیدن به یقین، تردید نداشتن در مورد چیزی،
آرامش خاطر به دلیل اعتماد به کسی،
* اطمینان دادن: (مصدر لازم) خاطرجمعی دادن، آسودهخاطر ساختن،
* اطمینان داشتن: (مصدر لازم)
اعتماد داشتن،
یقین داشتن،
* اطمینان یافتن: (مصدر لازم) خاطرجمع شدن، مطمئن شدن،
فنلاندی به فارسی
پشتگرمی , اطمینان , دلگرمی , خاطرجمعی , گستاخی , بیمه (مخصوصا بیمه عمر) , تعهد , قید , گرفتاری , ضمانت , وثیقه , تضمین , گروی, بیمه , حق بیمه , پول بیمه.
معادل ابجد
933