معنی خداحافظی
لغت نامه دهخدا
خداحافظی. [خ ُ ف ِ] (حامص مرکب) خدانگهداری. وداع. بدرود. (یادداشت به خط مؤلف)
- غزل خداحافظی را خواندن، خداحافظی کردن. بدرود گفتن. اصطلاحی است برای بیان «تمام شدن » و «بسر رسیدن وقت چیزی ».
خداحافظی کردن
خداحافظی کردن. [خ ُ ف ِ ک َ دَ] (مص مرکب) بدرود گفتن.خدانگهدار گفتن. وداع کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
فارسی به انگلیسی
Farewell, Leave-Taking, Parting
فرهنگ عمید
گفتن «خداحافظ»،
حل جدول
بدرود
خداحافظی ژاپنی
سایونارا
خداحافظی کردن
تودیع
متضاد خداحافظی
دورود، سلام، استقبال
غزل خداحافظی خواندن
مثل پایان عمر و دم مرگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدرود، تودیع، خدانگهداری، وداع،
(متضاد) درود، استقبال
فرهنگ فارسی هوشیار
وداع، بدرود
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
بدرود
فارسی به عربی
عرض
فارسی به آلمانی
Angebot (n), Bieten
معادل ابجد
1604