معنی صدادار
لغت نامه دهخدا
صدادار. [ص َ / ص ِ] (نف مرکب) باصدا. باآواز. باصوت. رجوع به صدا شود.
فارسی به انگلیسی
Noisy
حرف صدادار
Vowel
خرد شدگی (صدادار)
Crash
ضربه تند و صدادار
Whack
ادغام دو حرف صدادار (زبان شناسی)
Umlaut
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
باصدا، مصوت، واکه،
(متضاد) بیصدا، مصمت
فارسی به عربی
حرف العله
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
300