معنی غیبگویی

لغت نامه دهخدا

غیبگویی

غیبگویی. [غ َ / غ ِ] (حامص مرکب) عمل شخص غیبگو. خبر دادن از نهان. گفتن غیب. پیشگویی. رجوع به غَیب و غیبگو شود.


غیبگوئی

غیبگوئی. [غ َ / غ ِ] (حامص مرکب) رجوع به غیبگویی شود.

حل جدول

غیب‌گویی

پیش‌بینی


غیبگویی

طالع‌بینی


پیشگویی

غیبگویی

مترادف و متضاد زبان فارسی

غیب‌گویی

پیش‌بینی، پیشگویی، فالگویی

فارسی به انگلیسی

غیبگویی‌

Augury, Auspice

فرهنگ فارسی هوشیار

غیبگویی

حالت و عمل غیبگوی اخبار از مغیبات.

فارسی به عربی

سوئدی به فارسی

profetera

غیبگویی یا پیشگویی کردن،


profetia

غیبگویی، نبوت، پیغمبری، پیشگویی، رسالت، ابلا غ،


fresp

غیبگویی، نبوت، پیغمبری، پیشگویی، رسالت، ابلا غ،


svartkonst

غیبگویی (از طریق ایجاد رابطه با مردگان)،


orakel-

سروشی، وابسته به غیبگویی، الهامی، وابسته به وحی،


sp dom

پیشگویی، پیش بینی، پیش اگاهی، غیب گویی، پیش گویی، فال گیری، تفال، حدس درست، غیبگویی، نبوت، پیغمبری، پیشگویی، رسالت، ابلا غ،

اسپانیایی به فارسی

nigromancia

غیبگویی (از طریق ایجاد رابطه با مردگان).

عربی به فارسی

استحضار الارواح

غیبگویی (از طریق ایجاد رابطه با مردگان)

فرانسوی به فارسی

prophtie

غیبگویی , نبوت , پیغمبری , پیشگویی , رسالت , ابلا غ.

معادل ابجد

غیبگویی

1058

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری