معنی مشهدسر
لغت نامه دهخدا
مشهدسر. [م َ هََ س َ](اِخ) مشهدسرا. نام کنونی آن بابلسر است. رجوع به بابلسر و ماده ٔ بعد شود.
کپورچال
کپورچال. [ک َ] (اِخ) دهی است از دهستان تلارپی بخش مشهدسر. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 157).
لاری کلا
لاری کلا. [ک َ] (اِخ) نام موضعی از رودپشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی).
خرابده
خرابده. [خ َ دِ] (اِخ) نام ناحیتی بوده است در حدود مشهدسر فرح آباد. بنابر قول ظهیرالدین مرعشی که می گوید: دههای ذیل دربار فروش یا حدود مجاور آن در مشهدسر یا فرح آباداند. (ازمازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 160).
کردکلا
کردکلا. [ک ُ ک َ] (اِخ) دهی است از دهات مشهدسر مازندران. (از سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 117 و ترجمه ٔ آن ص 157).
ارمیج کلا
ارمیج کلا. [اَ ک َ] (اِخ) موضعی است در پازوار از مشهدسر مازندران. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی).
مشهدسرا
مشهدسرا. [م َ هََ س َ](اِخ) بندر بارفروش مشهدسر است که بر مصب رود بابل واقع است. جاده ٔ بارفروش به مشهدسر از حمزه کلا و نعل کلاو امیرکلا و پازوار و میربازار که در هفت میلی مشهدسراست... می گذرد.(ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 72). و رجوع به ماده ٔ قبل و بابلسر شود.
اسپی کلاجی
اسپی کلاجی. [اِ ک َ] (اِخ) یکی از قصبه های حوالی بارفروش و مشهدسر و فرح آباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی).
ارزلو حاجی کلا
ارزلو حاجی کلا. [اَ حاج ْ جی ک َ] (اِخ) یکی از قرای بار فروش و از نواحی مجاور مشهدسر و فرح آباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 119).
ترس
ترس. [ت َ رَ] (اِخ) دهی در مازندران در حوالی بارفروش یا مشهدسر. و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 119 و ترجمه ٔ وحید ص 160 شود.
حل جدول
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
609