معنی مفتوح

لغت نامه دهخدا

مفتوح

مفتوح.[م َ](ع ص) گشاده شده.(آنندراج). گشاده و باز شده.(ناظم الاطباء). گشاده. گشوده. باز. مقابل مسدود.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): درهای داد و انصاف که بواسطه ٔ و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان، مفتوح و گشاده است مغلق ماندی.(جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 13). || گرفته شده. فتح شده. مغلوب شده.(از ناظم الاطباء).
- مفتوح عنوه، مفتوح العنوه، مفتوحه عنوه، گشوده شده به قهر و زور.
- ||(اصطلاح فقه) عبارت است از زمینهای آباد که مسلمانان از دیگران از راه قهر و غلبه(از طریق به کار بردن قوای نظامی به اذن امام) گرفته باشند خواه در این بین عقد صلحی هم واقع شده باشد(و به موجب آن زمینهایی به مسلمانان واگذارده باشد) خواه نه. ولی اگر قبل از به کار بردن قوای نظامی صلحی واقع شود و زمینهایی به مسلمانان واگذار شده باشد. این زمینها مشمول عنوان مفتوح عنوه نیست و جزء «اراضی انفال » محسوب است. همچنین است اگر اراضی مذکور با اعمال قوای نظامی بدون اذن امام گرفته شده باشد که در این صورت هم جزء اراضی انفال است. اراضی مفتوح عنوه ملک غیرمشاع همه ٔ مسلمین است و قابل افراز و تملیک و تملک نیست(یعنی داخل در قلمرو حقوق عمومی است و از قواعد مدنی و حقوق خصوصی تبعیت نمی کند) و عواید آن جزء درآمد عمومی و بیت المال بوده است. عراق عرب و خراسان و شام و ری را جزء اراضی مذکور شمرده اند.(ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی). این اصطلاح فقهی است، یعنی زمینهائی که با زور شمشیر از ید کفار خارج شده است از روی قهر و غلبه. این گونه اراضی، آن ِ تمام مسلمین است و قابل خرید و فروش نیست و وقف و هبه ٔ آنها نیز جایز نیست و منافع آن در راه مصالح مسلمانان مصرف می شود و اراضی موات مفتوح عنوه، آن ِ امام است. در تاریخ جنگهای اسلامی، ظاهراً اراضی عراق که در زمان خلیفه ٔ دوم تصرف شد مفتوحه عنوه است از جمله خراسان و بحرین.(از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی). و رجوع به شرح لمعه و سراج الوهاج ص 133 و قاطعه اللجاج صص 19-27 شود. || هر کلمه ای که دارای زبر باشد.(ناظم الاطباء). حرفی را نامند که فتحه در آن باشد.(کشاف اصطلاحات الفنون). حرف فتحه دار زبردار. با زبر. با فتحه، مقابل مکسور و مضموم.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || روشن، مقابل سیر(در رنگ).(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نزد علمای رمل شکلی را گویند که یکی از مراتب آن فرد و باقی همه زوج باشد.(کشاف اصطلاحات الفنون). ||(اصطلاح حساب) نزد محاسبان عدد منطق را مفتوح و منطق جذر نیز گویند و آن عددی است که دارای جذر تحقیقی باشد مانند یک و چهار.(کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مفتوحات شود.

فارسی به انگلیسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مفتوح

باز، گشاده، گشوده، واز، فتح‌شده، متصرف‌شده، مسخر، فتحه‌دار،
(متضاد) مسدود


مفتوح شدن

بازشدن، گشوده شدن، فتح شدن، مسخر شدن، به‌تصرف درآمدن

فارسی به عربی

مفتوح

براءه الاختراع

فرهنگ فارسی هوشیار

مفتوح

گشاده شده، گشوده

فرهنگ معین

مفتوح

بازشده، گشاده شده، کلمه ای که دارای فتحه باشد،

فرهنگ عمید

مفتوح

گشوده‌شده، باز‌شده،
کلمه‌ای که دارای فتحه باشد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عربی به فارسی

مفتوح

باز , ازاد , اشکار , باز کردن , باز شدن

فرهنگ فارسی آزاد

مفتوح

مَفتُوح، گشوده شده، باز شده، فتح شده، حرفی که فتحه دارد،

انگلیسی به فارسی

patent

مفتوح


open

مفتوح

واژه پیشنهادی

باز شده

مفتوح

معادل ابجد

مفتوح

534

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری