معنی نکتهسنج
مترادف و متضاد زبان فارسی
باریکبین، خوشطبع، دقیق، ظریف، ظریفطبع، نکتهپرداز، نکتهدان، نکتهگیر
نکتهدان
باهوش، ظریف، نکتهسنج، نکتهسنج
ظریفطبع
بذلهگو، خوشطبع، شوخ، شوخطبع، نکتهسنج
نکتهبین
باریکبین، دقیق، نکتهدان، نکتهسنج
نکتهگیر
خردهگیر، منتقد، ناقد، نقاد، نکتهسنج
خردهگیر
ایرادگیر، عیبجو، منتقد، نکتهگیر، نکتهسنج، ایرادی
باریکبین
دقیق، روشندل، کنجکاو، موشکاف، نکتهبین، نکتهسنج، هوشیار، باریکاندیش
حل جدول
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
باریکبین، نکتهسنج،
نازک اندیش
باریکبین، نکتهسنج،
چرب گفتار
چربسخن، چربزبان،
خوشسخن، شیرینسخن،
نکتهسنج،
تظرف
زیرکی نمودن،
خود را زیرک و نکتهسنج وانمود ساختن،
ظرافت نمودن،
سنج
سنجیدن
سنجنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سخنسنج، نکتهسنج، زلزلهسنج، گرماسنج،
معادل ابجد
588