خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۱۰ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۱۰ سریال ترکی عشق از نو 

همه بالای سر مقدس جمع می شوند تا او به هوش بیاید. مقدس بلند شده و دوباره شروع به داد و بیداد میکند. او به پلیس میگوید که از شوکت شکایت دارد و باید او را دستگیر کنند. فاتح برای اینکه جلوی این کار را بگیرد، میگوید که آنها برای تفریح همگی به کلبه جنگلی آمده بودند و هیچ زوری در کار نبوده است. پلیس وقتی متوجه می شود که آنها همگی با هم فامیل هستند، به حرفهای مقدس اهمیت نداده و از آنجا می رود. مقدس کفری می شود اما نمی‌تواند کاری کند. آنها همگی به سمت خانه می روند. شوکت به اجبار به اورهان میگوید که باید پیش زنش بماند و به خانه فهمی برود. همه از حرفهای شوکت عصبی می شوند اما مجبور به قبول حرفهای او هستند. در خانه، مقدس با کلافگی با فهمی تماس میگیرد و خبر میدهد که سلین را پیدا کرده اما او ازدواج کرده است. فهمی با شنیدن این حرف شوکه شده و تصادف میکند. مادر بزرگ با فهمیدن ماجرا، از حال می رود. دکتر بالای سر مادر بزرگ آمده و بعد از معاینه میکیچپ که فشارش بالا رفته و به او دارو میدهد. از بیمارستان نیز خبر میدهند که دست و پای فهمی شکسته است و مشکل دیگری ندارد. در خانه، یادگار در اتاق اورهان در حال گریه است و بخاطر وضعیت اورهان ناراحت است. وقتی که شوکت به خانه می آید، یادگار با او دعوا میکند، اما شوکت به حرفهای او اهمیت نمی‌دهد.

یادگار به خانه همسایه می زود و برای او درد و دل میکند تا کمی آرام شود. فهمی با ویلچر به خانه می آید. او با عصبانیت دنبال اورهان می کند تا او را بزند، اما اورهان از او فرار میکند. زینب و فاتح تصمیم گرفته اند تا به خانه شوکت بروند و آنجا ساکن شوند. بعد از رفتن آنها، مقدس با عصبانیت اورهان را داخل اتاق زیر شیروانی حبس میکند. اورهان سعی دارد از اتاق فرار کند اما نمی‌تواند. شوکت به اسکله پیش دوستانش می رود و میگوید که خوشحال است، زیرا قرار است به زودی دو عروسی داشته باشند. فاتح و زینب به خانه شوکت رفته و مستقر می شوند. یادگار که بخاطر اورهان ناراحت است، سر حال نیست و زینب سعی دارد حال او را بهتر کند. در خانه فهمی، سلین پنهانی به اتاق زیر شیروانی رفته و برای اورهان ساندویچ می برد. اورهان میخواهد به دستشویی برود و سلین پنهانی او را بیرون می آورد و سعی دارد کسی او را نبیند و چندین بار اورهان را پشت دیوار پنهان میکند تا به دستشویی برساند. هنگام برگشت، او مجبور می شود بخاطر مقدس، اورهان را در اتاق خودش پنهان کند. در خانه شوکت، یادگار در اتاق روی زمین برای فاتح و زینب رختخواب پهن میکند. زینب از اینکه باید با فاتح در یک رختخواب بخوابد ناراضی است و گوشه زمین مینشیند. او بعد از اینکه خوابش می برد، داخل رختخواب کنار فاتح می افتد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا