خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران هستید. همراه ما باشید. این سریال ترکی یکی از سریال های پربازدید ترکیه ای است که با کارگردانی سرکان بیرینچی و نویسندگی گول ابوس سرمچی در ژانر درام و خانوادگی ساخته شده است. این مجموعه تلویزیونی ترکیه ای ساخت استدیو ان جی ام (NGM) می باشد. فصل اول زبان اصلی سریال خواهران و برادران ۱۶ قسمت و هر قسمت ۱۲۰ دقیقه است اما گفته شده کارگردان و تهیه کننده در حال تولید فصل های بعدی با توجه به سلیقه مخاطب هستند.

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال خواهران و برادران
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال خواهران و برادران

معرفی نقش های بازیگران

جلیل نالچکان    آکیف اتاکول        رئیس شرکت
آهو یاگتا    سوزان مانیاسلی        معشوقه آکیف که با آکیف رابطه نامشروع دارد، مادر تنی عمر و هاریکا
جونیت مته    اورهان عرن        شوهر شنگول و پدر اولجان و آی بیکه
فادیک سوین آتایوی    شنگول عرن        زن اورهان و مادر اولجان و آی بیکه
هالیت اوزگور ساری    کادیر عرن        پسر بزرگ خدیجه و ولین، برادر بزرگ عمر، اسیه و امل.
ایگیت کوچاک    عمر عرن        پسر کوچیک و ناتنی خدیجه و ولین، برادر دوقلو اما ناتنی اسیه، برادر تنی هاریکا
سو بورجو یازگی کوشکون    آسیه عرن        دختر بزرگ خدیجه و ولین، خواهر دوقلو و ناتنی عمر.
آیلین آکپینار    امل هرن        کوچکترین دختر خدیجه و ولین، خواهر کوچک، کادیر، اسیه و عمر.
جهان شیمشک    اولجان عرن        پسر شنگول و اورهان
ملیس مینکاری    آی بیکه عرن        دختر شنگول و اورهان
انور سعید یاران    دورک اتاکول        پسر آکیف، برادر بزرگتر ملیسا
مراد اونوک    کنان مانیاسلی        شوهر سوزان، پدر تنی هاریکا
سیمگه سلچوک    نباهات اتاکول        همسر آکیف، مادر دورک و ملیسا.
داملا سو اکیزاوگلو    ملیسا اتاکول        دحتر آکیف، خواهر دوروک.
جان سوی    مظلوم        دوست صمیمی کادیر.
رجب اوستا    برک        دوست صمیمی دوروک
گوزده تورکر    هاریکا مانیاسلی        دختر کنان و سوزان،

خلاصه داستان سریال ترکی خواهران و برادران

این سریال حکایت ۴ خواهر برادر را برایمان بازگو میکند که پس از ، از دست دادن پدر و مادرشان در یک روز ، چه راهی را برای زندگیشان انتخاب میکنن. قدیر، عمر، آسیه و امل، چهار خواهر و برادر که بشدت بهم وابسته هستند طی ماجراهایی هم پدر و هم مادر خودشون رو از دست میدن. در این دنیای به این بزرگی جز پناه بردن به همدیگر هیچ کاری نمیتوانستند بکنند و هیچکسی نبود که ازآنها حمایت کند. تا این که درهای دانشکده ای که عاکف(کسی که مسبب تمام این اتفاقات بود) رئیسش بود به روی انها باز شد. درهای دنیایی که ثروتمند و فقیر، مظلوم و ظالم راه هایشان با هم تلاقی میکرد. در این بین قدیر تنها تلاشش این بود که از برادر و خواهرانش محافظت کند و آن ها را یکجا نگه دارد…


برای خواندن فصل دوم این سریال روی لینک کلیک کنید. 

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲)

قسمت ۲۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۹۰ سریال خواهران و برادران

آکیف تو خونه از نباهت املت میخواد که نباهت میگه مگه من زن عقدیتم که واست املت درست کنم؟ برو هرچی میخوای خودت درست همان موقع شوال به آکیف زنگ میزنه و میگه به کمکت احتیاج دارم آکیف میگه تو منو مسخره کردی؟ زندگیمو به باد دادی بعد ازم کمک میخوای؟ حالا فضولی گل کرده چه کمکی میخوای؟… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۹ سریال خواهران و برادران

آیبیکه و آسیه و اوگلوجان با تابلو به مدرسه رفتن تا از اونجا برن به گالری و تابلورو نشون بدن. یاسمین پیش عمر میره و به خاطر کار مادرش ازش عذرخواهی میکنه عمر میگه تو که کاری نکردی لازم نیست عذرخواهی کنی. یاسمین میگه مادرم زن بدی نیست خیلی هم مهربونه اما وقتی خیلی عصبی میشه کلا نمیدونه داره چیکار میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۸ سریال خواهران و برادران

شوال با سوزان قرار گذاشته و وقتی سوزان میاد ازش میپرسه تو خوبی؟ شوال میگه خوبم به نظرم نسبت به فردی که شوهرشو از چنگش درآوردن و زندگیش بهم ریخته عالیم، سپس اسلحه را درمیاره به طرفش میگیره. سوزان ترسیده و میگه بیاره پایین اسلحه رو اما او اعتنایی نمیکنه وقتی کمی میگذره عمر و صرب به اونجا میرسن که…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۷ سریال خواهران و برادران

بچه ها در حال آهنگ خوندنن که بعد از تموم شدن آهنگ همون پسری که دوروک زیر نظر داشتش میره آسیه را بغل میکنه و از صداش و خودش تعریف میکنه دوروک و بقیه جا میخورن و بعد از کمی حرف زدن دوروک مشتی بهش میزنه و اون پسر رو زمین میوفته دوست دختر همان پسر پیشش میره و میگه چیشد عشقم؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۶ سریال خواهران و برادران

آکیف با تحسین دوستش تو کافه قرار گذاشته و تحسین بهش میگه دیدی رفیق مثل آب خوردن از پلیسا در رفتیم! او میخنده و بعد از کمی حرف زدن میره که آکیف با خودش میگه یه بلایی سرت میارم که نرفتی آسمون به حالت گریه کنن حالا وایسا! عمر برای صرب هم چای میگیره و میره پیشش که یاسمین بعد از رفتن عمر پیش صرب میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۵ سریال خواهران و برادران

پلیس ها وقتی بچه ها را دارن میبرن شوال میبینه که میگه صرب تورو چرا دارن میبرن؟ و از پلیس میپرسه چرا بچه منو میبرین؟ اونا فقط گارسونن پلیس میگه باید بیان اداره اونجا همه چیز مشخص میشه. برک به دم در خانه شنگول و اورهان میره و به آیبیکه میگه واست کیک آشتی کنون پختن آیبیکه میگه فکر کردی با یه کیک میتونی با من آشتی کنی؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۴ سریال خواهران و برادران

تو مدرسه دوتا دختر میرن به عمر میگن که ما یه گروه موسیقی داریم میای تو گروه ما برای درام زنی؟ عمر میخواد حرف بزنه که سوزی میگه از کی تاحالا گروه موسیقی زدین؟ سپس باهاشون دعوا میکنه و اونا از اونجا میرن عمر از سوزی میپرسه چیکار میکنی؟ حالت خوبه؟ او با کلافگی بهش میگه که من حسودیم میشه عمر آرومش میکنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۳ سریال خواهران و برادران

آکیف پیش احمد میره و میگه تصمیم گرفتی؟ چیشد؟ احمد میگه اگه پولی که میخوامو بدی سهاممو بهت میفروشم آکیف میپرسه چقدر؟ احمد میگه دو میلیون دلار آکیف میخنده و میگه جدی میگی؟ میدونی چقدر میشه؟ احمد میگه همینی که گفتم. بچه ها پیش شنگول و اورهان میرن و ماجرای پولی که تهیه کننده گفته بود را بهشون میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۲ سریال خواهران و برادران

بچه ها به مدرسه میرن که اوگولجان به خاطر بازدید فیلماشون حسابی خودشو میگیره و قیافه مدیر برنامه هارو گرفته به خودش. صرب با یاسمین به مدرسه میان که صرب از یاسمین میپرسه پول داره بهش بده یاسمین میگه یعنی انقدر بی پول شدی؟ و پولشو باهاش نصف میکنه وقتی میخوان به داخل ساختمان برن یاسمین با دیدن عمر بهش میگه چیشده…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۱ سریال خواهران و برادران

بچه ها به مدرسه میرن که یاسمین پیش سوزی میره و از طرف برادرشم بلا به دور میگه اونا ازشون میپرسن خودش نمیتونست بیاد بگه؟ یاسمین میگه استاد بوراک جریمه اش کرده نمیتونه بیاد مدرسه واسه همین من گفتم، بعد از چند دقیقه الیف میاد که اونا با اومدنش از اونجا میرن. شنگول و اورهان به خونه آیلا رفتن تا رنگ کردنو شروع کنن…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸۰ سریال خواهران و برادران

سوسن مرخص شده که اوگولجان با ماشین خودش رفته دنبالشون. سوسن مسیر خونه خودشو میگه به اوگولجان که او اصلا اعتنا نمیکنه و مسیر خودشو میره سوسن میگه این مسیر خیلی دور میشه! عمر میگه مهم نیست خونه تو نمیریم که میریم خونه ما تا وقتی خوب بشی خودم ازت مراقبت میکنم سوسن میخنده و میگه نه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۹ سریال خواهران و برادران

اوگولجان و آکیف بالاسرش میرن و تولگا سریعا به اورژانس زنگ میزنه. تو بیمارستان اوگولجان و تولگا هرکدومشون خودشونو مقصر میدونن. اوگلوجان پیش آکیف میره و میگه تقصیر منه بهم زنگ زد گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم میخوام برم به تولگا همه چیزو بگم! آکیف جا میخوره و میگه چی؟…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۸ سریال خواهران و برادران

آیبیکه از اوگولجان میپرسه که حداقل به من بگو مشکلت چیه با سوسن! اوگولجان میگه حل شدنی نیست و میره. آیبیکه منتظر برک دم در مدرسه ست که ببینتش او با دیدن الیف ازش میپرسه برک کجاست؟ او که آلارم گوشی برک را عوض کرده تا خواب بمونه پوزخند میزنه و میگه نمیدونم اون که منو با ماشینش نمیرسونه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۷ سریال خواهران و برادران

سوزان با احمد به کنار دریا رفتن و سوزان بهش میگه که من ازت نخواستم شوالو از خونه ات بیرون کنی بالاخره مادر بچه هاته! احمد میگه میدونم عزیزم ولی خودمم راضی نیستم اونجا پیشمونه واسش یه خونه دیگه با کار پیدا میکنم درست میکنم قضیه رو……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۶ سریال خواهران و برادران

بچه ها میرن دنبال اورهان تو حیاط مدرسه که آرومش کنن و بهش میگن که میدونیم کار تو نیست خودتو ناراحت نکن اورهان میگه چجوری میتونم آروم باشم مرده تو چشما نگاه کرد و گفت دزدی! بچه ها وقتی به داخل مدرسه برمیگردن اوگولجان با صرب دعواس میشه چون پوزخند میزد و به باباش گفت دزد بوراک جداشون میکنه……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۵ سریال خواهران و برادران

احمد وقتی سوزان را به خونشون میرسونه بهش میگه میدونی از یه اخلاق آکیف خوشم میاد که حرفشو رک و راست میگه منم میخوام همین کارو بکنم سپس دست سوزانو میگیره و بهش پیشنهاد میده که باهمدیگه دوست بشن سوزان میگه جواب ۱۰۰٪ الان نمیگم یخورده بگذره ببینیم میتونیم یا نه همان موقع عمر میاد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۴ سریال خواهران و برادران

اوگولجان پیش سوسن برمیگرده و میگه الان پیش تولگا بودم ولی نگفتم نه به خاطر تو به خاطر تولگا که تو دردسر بیشتری نیوفته و میره. برک با دیدن الیف تو مدرسه دوباره باهاش دعواش میشه که آیبیکه و آسیه با دیدن رفتارشون جا خوردن. بعد از رفتن آنها آیبیکه از آسیه میخواد تا نخنده چون حرص داره میخوره…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۳ سریال خواهران و برادران

تولگا متوجه فیلم تو لپ تاپ نمیشه همان موقع اوگولجان به اونجا میاد و میگه بچه ها بیاین پایین که عمو آکیف یه سورپرایز غول آسا داره بچه ها خوشحال میشن و سریع پایین میرن و تولگا هم پشت سرش میره اوگولجان داره اسباب بازیارو جمع میکنه که فیلمو میبینه و با دیدنش اشک میریزه و حالش بد میشه و بهم میریزه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۲ سریال خواهران و برادران

دوروک و سوسن پیش عمر و آسیه هستن که انها پاکت امل را میبینن و متوجه میشن که یه نمایش داره و چیزی بهشون نگفته وقتی امل پیششون میره عمر بهش میگه چرا درباره نمایشت چیزی بهمون نگفتی پرنسسم؟ امل میگه آخه معلممون بهمون گفت که باید لباس بخریم ما هم که پول نداشتیم…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۱ سریال خواهران و برادران

آکیف و نباهت با هم به کلوب میرن که احمد و سوزان اونارو میبینن نباهت به احمد میگه که شریکت از این به بعد آکیف هستش و سهاممو به اسمش زدم آنها شوکه میشن و بعد از کمی کل کل سوزان میگه باید واقعا از تو ترسید! سپس نباهت میره و آکیف به اتاق کارش میره احمد با تعجب به سوزان میگه باورم نمیشه واقعا باورم نمیشه!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷۰ سریال خواهران و برادران

سه هفته بعد؛ خانواده اورهان سر میز صبحانه نشستن و دل و دماغ صبحانه خوردن ندارن و حال روحی خوبی ندارن، آنها روز بیمارستان را به یاد میارن و حالشون خوب نیست اصلا. تو کلبه آسیه از عمر میخواد تا مراقب باشه و چیزهای سنگین برنداره تا بخیه هاش باز نشه…….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۹ سریال خواهران و برادران

آکیف و نباهت به دم در خانه برادر و زن داداش زهرا میرن تا درباره بهار باهاشون حرف بزنن اما زن داداش زهرا بعد از فهمیدن مردن زهرا بهش میگه که زندگی خرج داره ما نمیتونیم بهار را بزرگ کنیم میزاریمش بهزیستی آنها از رفتار و طرز فکرش بدشون میاد و از اونجا میرن…….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۸ سریال خواهران و برادران

دکتر از اتاق عمل بیرون میاد و به اونا میگن که یکی از دخترها دوام نیاورد و مرد همگی شوکه شدن که با شنیدن اسم زهرا بالچین اول خیالشون راحت میشه اما گریه میکنن و میگن اون که هنوز سنی نداشت و شروع میکنن به گریه کردن. دوروک یهو میگه پس بهار کجاست؟ دیدینش؟……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۷ سریال خواهران و برادران

آیلا با شنگول تماس تصویری میگیره و باهاش دوباره درد و دل میکنه و ازش میخواد واسش قیافه نگیره و بهش کمک کنه شنگول واسه کاری که کرده سرزنشش میکنه سپس با شنیدن صدای اورهان تلفن را قطع میکنه. حلمیه به اونجا میاد و امل را میرسونه و میگه فقط یخورده دل درد داره……… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۶ سریال خواهران و برادران

عمر میره پیش سوزی و به بهونه امتحان باهاشه حرف میزنه که سوزی میفهمه و لبخند میزنه و بهش میگه یه سوال بپرسم؟ الان رابطه ما بهتره؟ دیگه از دست من ناراحت نیستی؟ عمر میگه نه ناراحت نیستم ولی الکی الکی رابطه خوبمونو خراب کردی و باهمدیگه کمی حرف میزنن و میخندن…….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۵ سریال خواهران و برادران

صرب به خانه میره که یاسمین با دیدنش میگه چیشده؟ این چه سر و وضعیه دیگه؟! و ازش میخواد بیاد تا برن بیمارستان اما او قبول نمیکنه و با یاسمین دعوا میکنه و میگه میبینی که خوبم متاسفانه نمردم و ازش میخواد تا به بابا چیزی نگه چون حوصله شو نداره و به اتاق میره…….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۴ سریال خواهران و برادران

برک مدام زنگ در خانه را میزنه آیلا به شنگول میگه حالا باید چیکار کنیم؟ سرپیل همون موقع تکون میخوره که آیلا به شنگول میگه توروخدا برک را با خودت ببر از اینجا من میبرمش بیمارستان. برک میره تو ساک ورزشی که تو صندوق ماشین هست ببینه کلید خونه هست یا نه……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۳ سریال خواهران و برادران

شنگول از طریق یه اپلیکیشن آدرس خونه سرپیل مادر واقعی برک را پیدا میکنه و میخواد فردا صبح به بهونه خرید میخواد اونجا بره که آیبیکه میاد پیشش و میگه من میام کمکت کنم شنگول میگه لازم نیست تو روی درست تمرکز کن. اورهان و اوگولجان برای فیلمبرداری سر ست رفتن.!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۲ سریال خواهران و برادران

شنگول کت و شلوار نباهت را که از خشکشویی گرفته میپوشه تا ببینه چجوریه تو تنش اما همان موقع نباهت و آکیف میان و او تو اتاق میره توی کمد قایم میشه. نباهت از تو جیب کت آکیف برگه های مربوط به برک را میبینه و میگه اینا چیه؟ آکیف بهش میگه میخوام به رازیو بگم اما نباید به کسی چیزی بگی!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۱ سریال خواهران و برادران

آیلا تا میخواد ماجرای فیلمو بگه آکیف دم گوشش میگه که من خبر دارم که برک پسر تو نیست آیلا شوکه میشه و زبونش بند میاد آکیف میگه آره میخواستیم بگیم که ما به عنوان هدیه افتتاح کافه یه پروژکتور خریدیم شنگول میگه خیلی خوبه دستتون درد نکنه سپس از اوگولجان میپرسه چی هست اصلا؟…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶۰ سریال خواهران و برادران

زهرا با بهار به خانه آسیه اینا میره و اورهان ماجرای اردم را بهشون میگه آسیه و زهرا میگن که ما اصلا نمیدونستیم به چیزی شک نکرده بودیم زهرا هم چیزی نمیگه که میدونسته یه چیزهایی. فردای آن روز عمر میره تو انباری و لوازم برمیداره تا شیر آب را درست کنه او ساک پولی که زهرا گذاشته بود…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۹ سریال خواهران و برادران

تو کتابخانه مدرسه اوگولجان داره درس میخونه که عمر میره پیشش و سوزی میره و میپرسه اوگولجان داری چیکار میکنی؟ او میگه دارم واسه دانشگاه آماده میشم سپس جا میخوره که میفهمه واسه رفتن به آلمان داره آماده میشه که میگه منم یخورده زبان آلمانی بلدم بهت یاد میدم اوگولجان خوشحال میشه و قبول میکنه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۸ سریال خواهران و برادران

آیلا با دیدن اون فیلم تو گوشی رسول شوکه شده و بهم میریزه او هل کرده که گوشی از دستش میوفته و صفحه اش میشکنه او با دست پاچه‌گی میگه نکنه به خاطر این فیلم اون آکیف تورو کشته! و با ترس میگه من باید صفحه این گوشیو درست کنم و با عجله میره. بچه ها اوگولجان را تو پارک میبینن که تنها نشسته…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۷ سریال خواهران و برادران

اوگولجان و آیبیکه به خانه میرن که میبینن اورهان تو سالن و شنگول رو تخت خوابیدن اما امیدجان هنوز نخوابیده آیبیکه میگه پس شب رومانتیکتونو خراب کرده اون وروجک! و میخندن. فردای آن روز آسیه از عمر میپرسه تو با سوسن چیشد رابطه ات؟ عمر میگه دیگه مایی وجود نداره من دارم کلا فراموشش میکنم…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۶ سریال خواهران و برادران

زهرا و آسیه به جایی رفتن که قرار بود گل را تحویل بدن زهرا که میدونه ماجرا از چه قراره با دیدن پلیس ها اونجا سریعا خودشو میزنه به دل درد و به آسیه میگه به گلفروشی برگردن. صاحب کار با دیدن اونا ازشون میپرسن که چیشده؟ چرا برگشتین؟ آسیه میگه زهرا دلش درد گرفته بود سپس به سوپرمارکت میره تا کمی سودا بخره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۵ سریال خواهران و برادران

اورهان با خانواده اش و گونور پشت در اتاق وایسادن و منتظر خبری از افرا هستن. گونور حسابی گریه میکنه و میگه من این بلارو سرش آوردم! من این بلارو سر دختر خودم آوردم! اوگولجان با گریه میگه دعا کن اتفاقی نیوفته اگه بلایی سرش بیاد من میدونم با تو! شنگول و اورهان ازش میخواد تا بفهمه چی داره میگه بالاخره اونم مادرشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۴ سریال خواهران و برادران

در خانه شنگول زده میشه و میبینن که چند نفر یه رگال پر از لباس به داخل میبرن آنها میگن نباهت خانم واستون فرستاده‌. او نه تنها برای شنگول و اورهان لباس خریده بلکه برای تمام بچه هایش و عموزاده هایش لباس خربده همگی حسابی خوشحال شدن و خوششون اومده از لباس ها…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۳ سریال خواهران و برادران

دوروک وقتی میبینه حال مادرش خوب شده میخواد بره که نباهت با ناراحتی میگه آره برو تو هم برو! سپس دوروک ازش میپرسه که یکیو بگه بیاد خونه را تمیز کنه و فکرش به سمت شنگول میره نباهت میگه خوبه اگه اون بیاد هوس غذاهاشم کردم. تولگا تو مدرسه پیش آسیه اینا میره و ازشون میپرسه واسه زهرا کار سراغ دارن یا نه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۲ سریال خواهران و برادران

شنگول که حسابی شوکه شده ناراحت میشه و به اورهان میگه خدا ازت نگذره! و گریه میکنه که گونور میگه خوب دیگه من برم با شوهر جونم صحبت کنم. بعد از قطع تماس شنگول میگه چطور همچین کاری کرد باهام! عمر یادش میاد که عمویش بهش گفته بود که گونور میدونه کی اینکارو کرده ولی نمیگه عمر بهشون میگه عمو اینکارو واسه ما کرده…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۱ سریال خواهران و برادران

آکیف با یه دسته گل راس ساعت میره خونه نباهت. آکیف باهاش صحبت میکنه و سعی میکنه با چرب زبونی دوباره دلشو به دست بیاره نباهت اول راه نمیده اما کم کم دوباره نرم میشه و باهم شروع میکنن به غذا خوردن سپس باهم نوشیدنی میخورن و حسابی خوش میگذرونن…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵۰ سریال خواهران و برادران

صرب پیش شوال میره و بهش میگه اومدم ببینمت مامان. شوال بهش میگه که بابات قراره نیست بعد از طلاق پولی بهم بده صرب میگه مگه میشه؟ او تایید میکنه و میگه وکیلش گفت چون پولاش بهش ارث رسیده میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۹ سریال خواهران و برادران

اورهان شنگول را سرزنش میکنه که چجوری تونسته پول خونه را به کسی بده که اصلا نمیشناستش! شنگول میگه میخواستم همه مونو از بدبختی نجات بدم نمیدونستم که اینجوری میشه و شروع میکنه به گریه کردن….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۸ سریال خواهران و برادران

آکیف به دم در خانه نباهت میره و سعی میکنه دوباره قانعش کنه تا به داخل بره اما نباهت جلوشو میگیره و با عصبانیت باهاش دعوا میکنه که دیگه اونجا نیاد و در را به رویش میبندد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۷ سریال خواهران و برادران

سوزان با آکیف به بالای پارک میرسه و وقتی تو سرازیری قرار میگیرن سوزان ویلچر را رها میکنه از قصد به بهونه سلفی گرفتن که آکیف به سرعت به طرف پایین میره و نمیدونه باید چیکار کنه و وقتی میخواد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۶ سریال خواهران و برادران

شوال آکیف را صدا میزنه که آکیف جواب میده و میگه خدا لعنتت کنه زنگ بزن به اورژانس پاهامو حس نمیکنم! شوال میگه باشه ولی باید قبلش گوشیو ازت بگیرم و میگرده دنبال گوشی که آکیف داد میزنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۵ سریال خواهران و برادران

به شنگول زنگ میزنن و میگن از پولی که تو کار زیتون گذاشته بود ۱۰هزارتا سود کرده او حسابی خوشحال میشه و به خواهرش میگه اگه میخواد پول بدهیشو بده باید پول بیشتری جور کنه تا بزاره تو کار. دوروک وقتی به مدرسه میره به اتاق رادیو میره و بعد از صبح بخیر گفتن آهنگی میزاره و….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۴ سریال خواهران و برادران

خواهر شنگول پیشش رفته و باهاش حرف میزنه شنگول درباره بدهی که بالا آورده بهش میگه خواهرش میگه من ۱۰۰۰تا پس انداز دارم بهت میدم تا پول دربیاری و حسابتو صاف کنی بعدا پس میدی شنگول خوشحال میشه. عمر و آسیه دم در خانه آکیف میرن و بهش میگن که شوال اعتراف کرده و ازش میخوان تا شهادت بده ….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۳ سریال خواهران و برادران

شوال تو انباری دعا میکنه و به خودش میگه تروخدا یکی منو از اینجا بیاره بیرون نمیخوام اینجا بمیرم! و گریه میکنه و یاد سوگی میوفته که اونجا بود. افرا و آسیه بیرون میان و خودشونو دوستای زهرا معرفی میکنن. وقتی میخوان برن داخل اتاق بهش میگن نه الان نه! داره لباس میپوشه بزارین آماده شد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۲ سریال خواهران و برادران

عمر به تریا میره و به سوزی میگه میدونم واست سوال شده که چرا گفتم بیای اینجا ولی واسم سواله واقعا باید بدونم که چرا این کارو کردی! میتونستی خیلی راحت بگی من از یکی دیگه خوشم اومده از هم جدا بشیم انقدر سخت بود؟ سپس باهمدیگه بحث میکنن که سوزی از حرفاش ناراحت میشه و با گریه بهش میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۱ سریال خواهران و برادران

تولگا تو مسیر رفتن به ایستگاه اتوبوس زهرارو میبینه و باهاش حرف میزنه و ازش میپرسه داداشش اونو تو مدرسه نوشت یا نه او میگه من مدرسه نمیرم تولگا چون فردا دارم ازدواج میکنم حتی داداشم گفت نمیخواد تو عقد بمونم یکدفعه عروسی میکنیم تولگا شوکه شده و با عجله پیش آکیف میره…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴۰ سریال خواهران و برادران

عمر بعد از اینکه آسیه او را بیرون انداخت او حسابی جا خورد و با خودش میگه منو از خونه بیرون کرد و میره. آکیف دنبالش میره و سعی میکنه آرومش کنه تا برگردن و ماجرارو برای آسیه تعریف کنن اما عمر میگه منو از خونه خودم بیرون کرد چیو برم توضیح بدم؟ سپس میگه که میخواد تنها باشه و میره…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۹ سریال خواهران و برادران

یاسمین وقتی میخواد بره خونشون مچ پاش پیچ میخوره و دوروک سمتش میره و بهش میگه بزار کمکت کنم سپس او را بغل میکنه و بهش کمک میکنه تا به داخل ببرتش تا مچ پاش خوب شد بره. آسیه که به اونجا رفته بود تا از دل دوروک در بیاره اونارو از دور میبینه و ناراحت میشه و برمیگرده…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۸ سریال خواهران و برادران

تو رختکن سالن ورزشی کلوب آیلا با شوال روبرو میشه و شوال بهش میگه قرار بود تو ماجرای آکیف و نباهتو برام تعریف کنی! او میگه آره بزار تو یه فرصت کامل تعریف کنم و شوال میگه باشه و از اونجا میره. وقتی میخواد بره جلوی درب خروج آکیف و نباهت را میبینه که تو حال خودشون نیستن….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۷ سریال خواهران و برادران

آسیه هنوز با عمر قهره و با طعنه و کنایه تو خونه باهاش حرف میزنه سپس تنهایی به طرف مدرسه میره. گونور به افرا میگه ای بابا امروز جلسه اولیا مربیانه باید اونجا هم تحملش کنم! افرا بهش میگه خوب نیا خیلی واجبم نیست که! آنها در حال کل کل کردنن که زهرا به همراه زن داداشش به اونجا میان…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۶ سریال خواهران و برادران

یاسمین برای دوروک قهوه میگیره تو مدرسه و بهش میگه داره بدهیت میره بالا شاید بخوای آخر هفته ببریم بیرون دوروک میگه بزار ببینم آسیه کی وقت آزاد داره یاسمین میگه این شاید سخت بشه چون به خاطر اتفاقی که بین عمر و صرب افتاده شاید نخواد منو ببینه و سعی میکنه دوتایی باهم برن….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۵ سریال خواهران و برادران

جلوی اداره پلیس نباهت غر میزنه سر آکیف که چرا دوروک همچین کاری کرده آکیف میگه ببین دوروک کاری کرده که من واسه زن عقدی خودم انجام ندادم! و ازش میخواد تا زیاد گیر نده بهشون نباهت میگه فکر کردی اصلا من چرا مخالف رابطه شونم؟ چون برادرشون قدیر به خاطر ملیسا مرد!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۴ سریال خواهران و برادران

عمر سریعا به آمبولانس زنگ میزنه و صرب را به بیمارستان میرسونه. بعد از چند دقیقه خانواده صرب به اونجا میان و احمد میپرسه چیشده؟ او همه چیز را برای اونا تعریف میکنه که شوال با عصبانیت به طرفش حمله میکنه که احمد جلوشو میگیره. پرستار میاد و بهشون میگه که….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۳ سریال خواهران و برادران

نباهت با آیلا تو کلوب نشستن و در حال حرف زدنن که آکیف و سوزان با دیدن اونا جا میخورن و سوزان میگه هیچی به اندازه این دو نفر زود رنگ عوض نمیکنن تا دیروز دشمن بودن چیشد یهو؟ سپس بعد از رفتنشون آیلا بهش میگه خوب نباهت میخوام یه چیزی ازت بپرسم راستشو بگو دیگه ما باهم دوستیم!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۲ سریال خواهران و برادران

آکیف با شنگول به رستوران گونور میرن و ازش میخوان تا بگه مینی بوس کجاست! او زیر بار نمیره و میگه کار من نیست و از رستورانم بیرون برین اگه نرین زنگ میزنم به پلیس! آکیف میگه بازم نیست ما داریم میریم پیش پلیس تا تهش برسیم اینجا چون انقدر عاجزی کاریو که میکنی گردن نمیگیری!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۱ سریال خواهران و برادران

سه هفته از شب مرگ لیلا گذشته، عمر تو امتحان آزمون رانندگی قبول شده اما به خاطر نداشتن پول برای بنزین ازش استفاده ای نمیکنه. امل با ناراحتی بهش نگاه میکنه. عمر وقتی دلیلشو میپرسه او بهش میگه میترسم که مثل داداش قدیر واسه همیشه بری! عمر بهش قول میده که با احتیاط رانندگی کنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳۰ سریال خواهران و برادران

دختری که قبلا دم خونه ی لیلا و تولگا اومده بود و اونجا باهم آشنا شدن تو حیاط بیمارستان نشسته و با گوشیش تایمر گذاشته و به ساختمانی دور نگاه میکنه. تولگا پیشش میره و میگه چیکار میکنی اینجا؟ گفت دارم شانسمو میسنجم اگه تو این تایمی که گذاشتم سه تا چراغ از اون ساختمان روشن بشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۹ سریال خواهران و برادران

آیبیکه با شنگول حرف میزنه و میگه یعنی واقعا یه خواهر یا برادر از اون زنه داریم؟ شنگول با عصبانیت میگه بهش میگه هیچ خواهر و برادری از اون زنیکه ندارین فهمیدی؟ آیبیکه تایید میکنه و میگه منم نمیخوام داشته باشیم. سپس آیبیکه ماجرای لیلارو که از پله ها افتاده بود پایین را بهش میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۸ سریال خواهران و برادران

شنگول موقع رفتن به خانه اورهان را تو پارک میبینه و میره پیشش. اورهان با دیدنش جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ شنگول بهش میگه اومده بودم اینجا یخورده ورزش کنم. اورهان بهش میگه من یه تصمیمی گرفتم و میخوام بهت بگم سپس ازش میخواد تا کنارش بشینه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۷ سریال خواهران و برادران

آکیف به مدرسه رفته و از سوزی میپرسه که چیشد؟ خبری نشده؟ سوزی میگه نه لیلا و تولگا رفتن تو تریا ولی هنوز عمر اینا نیومدن اینجا وایسادم که مراقب باشم نره پیششون آکیف تشویقش میکنه و خودش به تریا میره. عمر و بچه ها وقتی به مدرسه میرن صرب با دیدنشون پیششون میره و میگه آخر دیدی نتونستی….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۶ سریال خواهران و برادران

سوزی به سرویس بهداشتی رفته که لیلا میره پیشش و میگه چیشده؟ خوبی؟ انگاری مضطربی! سوزی میگه نه حالم خوبه لیلا ماجرای تصادفو میپرسه و فیلم. بهش نشون میده سوزی شوکه میشه و میگه اینو از کجا پیداش کردی؟ لیلا واسش میگه که از کجا به دستش رسیده و ازشم یپرسه حالا میگی چیشده یا برم از عمر بپرسم؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۵ سریال خواهران و برادران

ترهان با عصبانیت به در خانه تولگا میزنه که اوگولجان درو باز میکنه و با دیدن او میترسه و شوکه میشه. ترهان به داخل میره و اما میبینه که تولگا و لیلا اونجا نیستن و با عصبانیت با اوگولجان دعوا میکنه و ازش میخواد با تولگا تماس بگیره و بگه بیاد و به حالت تهدید آمیز اسلحه اش را بهش نشون میده….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۴ سریال خواهران و برادران

نباهت با دوروک به سالن سینما میرن که اونجا دوروک میبینه شوال و یاسمین هم هستن و به نباهت میگه نمیدونستم اینا هم هستن؟ چرا نگفتی؟ نباهت میگه همین الان باهاشون قرار گذاشتن بیا بریم پیششون. سپس اونجا میرن و باهاشون سلام و احوالپرسی میکنن سپس نباهت میگه بیاین یه سلفی بگیریم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۳ سریال خواهران و برادران

آکیف سر میز صبحانه با نباهت و دوروک نشسته بعد از رفتن دوروک، آکیف از نباهت میپرسه که چجوری بالاخره راضیش کردی برگرده خونه! نباهت میگه لازم نبود کاری کنم خودش خود به خود جور شد و ماجرارو تعریف میکنه. تو مدرسه آسیه ماجراش با نباهت را که باعث شد دوروک باهاش قهر کنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۲ سریال خواهران و برادران

اورژانس به پای صرب رسیدگی میکنه که افرا میره پیشش و ازش حالشو میپرسه صرب میگه خوبم و چشمش به کفش های او میوفته که جا میخوره و میگه قشنگه افرا میگه خوشت اومد؟ صرب میگه من عاشق این مدلم اما وقتی از نزدیک میبینه میگه اصل این کار امضاء طراحش روش خورده شده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۱ سریال خواهران و برادران

یاسمین هدیه ای واسه عمر خریده و میخواد بره بده به عمر که احمد میپرسه کجا میره و وقتی میفهمه میخواد بره پیش عمر میگه باهمدیگه بریم یاسمین خوشحال میشه و میگه باشه بریم. دوروک به آکیف زنگ میزنه و میگه که با مادرش دعواش شده و باهاش درد و دل میکنه و ازش میپرسه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲۰ سریال خواهران و برادران

آیبیکه و آسیه با لیلا تو خونه نشستن و باهمدیگه شروع میکنن به حرف زدن و گپ زدن. پسرها هم تو کلبه نشستن و صحبت میکنن و میخندن. بچه ها تو ایستگاه اتوبوس وایسادن و منتظر اتوبوس هستن. تولگا تو سایت دنبال خونه میگرده که میگه با این پولی که داریم نمیشه خونه اجاره کرد!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۹ سریال خواهران و برادران

یاسمین برای اینکه ماجرارو به پدرش احمد بگه واسه همین کیف مادربزرگشو از تو سطل آشغال که شوال انداخته بود برمیداره و میبره میزاره تو انباری تا به بهونه اینکه پدرش بره به انباری تا پمپ باد چرخ دوچرخه شو بیاره اونو ببینه و ماجرارو بفهمه اما وقتی کیفو میبینه از یاسمین میپرسه این کیف کیه؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۸ سریال خواهران و برادران

برک و اوگولجان و تولگا درباره موضوع انشاء که خودشونو تو ۵ سال آینده کجا تصور میکنن حرف میزنن. اوگولجان میگه من چون عشقی ندارم این کار واسم سخته! شنگول به حلمیه میگه که تو کلاس های آمادگی زایمان ثبت نام کرده اما گفتن با شوهرتون بیاین ولی من باید تنها برم….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۷ سریال خواهران و برادران

برک به لیلا زنگ میزنه و بهش میگه که قضیه شرط بندی تموم شد لیلا میگه چطور؟ برک میگه با آیبیکه آشتی کردیم لیلا خوشحال میشه و میگه چجوری؟ برک میگه تو راست میگفتی حسودی کرده بود دیروز باهم حرف زدیم و آشتی کردیم لیلا خوشحال میشه و میگه خیلی خوب شد برک بهش میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۶ سریال خواهران و برادران

عمر با عصبانیت میره رستوران گونور و به اورهان میگه چطور تونستی همچین کاری باهام بکنی عمو؟ مگه نگفتم من چیزی نمیخوام! چرا آبروی منو بردی جلوی اون مرتیکه؟ اورهان با دیدن برگه و امضاء میگه اینکه امضاء من نیست! کار کی میتونه باشه؟ عمر فکرش میره سمت زن عمو شنگول و با عصبانیت به اونجا میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۵ سریال خواهران و برادران

آیبیکه تنهایی به مدرسه میره که تولگا با دیدنش پیشش میره و میگه چرا تنهایی پس؟ چیشده؟ بقیه تون کو؟ آیبیکه میگه من یه کاری داشتم بقیه زودتر اومدن انگاری سپس بعد از کمی حرف زدن به داخل میرن. تولگا به سرویس بهداشتی میره و به خاطراتش با آیبیکه فکر میکنه و لبخند میزنه و نمیدونه باید چیکار کنه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۴ سریال خواهران و برادران

صرب پیش برک تو کافه مدرسه میره و میگه عجب شب بدیو گذروندیم واقعا! برک تایید میکنه و میگه آره اصلا خوب نبود صرب از برک میپرسه لیلا به تو چیزی نگفت؟ دعوا نکرد؟ برک به خاطر میاره که او سیلی تو گوشش زد اما از صرب پنهون میکنه و میگه نه چیزی نشد. افرا با دیدن اوگولجان بهش سلام میکنه و میپرسه که صرب کجاست؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۳ سریال خواهران و برادران

صرب پیش برک میره و بهش میگه که چجوری افرا را راضی کرده تا اون لباس خرگوشو بپوشه اوگولجان میشنوه و با صرب دعوا میکنه و پشت سر هم تو صورتش مشت میزنه، بقیه بچه ها به اونجا میرن و اونارو از همدیگه جدا میکنن. افرا با فهمیدن این موضوع با گریه از اونجا میره که اوگولجان با دیدن گریه اش دوباره عصبی میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۲ سریال خواهران و برادران

شوال به دم در خانه عمراینا میره تا نسخه دارو سوگی را ازشون بگیره اما میبینه در قفله و از اونجا میره. اورهان دم خانه شنگول میره و بهش میگه کتلت تو مینی بوس داری یا نه؟ او تایید میکنه که اورهان میگه پس خوبه لباساتو بپوش بریم. تو حیاط مدرسه صرب میره پیش افرا و ازش دعوت میکنه تا شب باهاش بره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۱ سریال خواهران و برادران

تو مدرسه اوگلوجان مسابقه ای ترتیب داده بین دوروک و آسیه و سوزی و عمر سپس ازشون سوالاتی میپرسه و ازشون میخواد تا جواب هایشان را درباره طرف مقابلشان بنویسن تا ببینن کدومشون بیشتر همدیگرو میشناسن. دوروک و آسیه تمام سوالاتو درست جواب میدن اما عمر و سوزی فقط ۴تا سوالو درست جواب میدن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱۰ سریال خواهران و برادران

سوگی به خانه پیش احمد و زنش میره و باهاشون صحبت میکنه و میگه رفتم پیش وکیلم و میخوام هرچی بهتون دادمو پس بگیرم اونا جا میخورن و احمد میگه تو نمیتونی هروقت خواستی اموالو ازم بگیری! من اجازه نمیدم! سوگی میگه به اجازه تو احتیاجی ندارم به وکیل سپرده ام که کاراشو بکنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۹ سریال خواهران و برادران

آکیف شب به خانه نباهت میره و بهش میگه میخوام شام درست کنم. آنها سرمیز شام میشینن و نباهت از دست پختش تعریف میکنه دوروک بهش میگه بهتره دیگه بری خونتون تا سوزان خانم هم ازت یخورده تعریف کنه نباهت ازش میخواد با پدرش درست صحبت کنه که دوروک به اتاقش میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۸ سریال خواهران و برادران

بچه ها آماده شدن تا به مدرسه برن اما آیبیکه از اونجایی که با آسیه قهره به بهونه داروخانه رفتن با اوگولجان جداگانه میرن مدرسه. حامد با سرآشپز و آکیف بحث میکنه و میگه جفتتون اخراجین! آکیف برای اینکه گوشت فاسد خریده آشپز هم برای اینکه بدون چک کردن تاریخ پخته مقصرین!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۷ سریال خواهران و برادران

جشن ختنه سرون شروع شده و در حال غذا خوردن و رقصیدن هستن. گونور و افرا به اونجا میرن که اورهان را میبینن که پیش شنگوله و در حال خوشگذروندن هستن آنها بهم میریزن. احمد با سوال به اونجا میان و احمد داد میزنه اینجا چخبره؟ سپس به دوروک میگه آهنگو قطع کن!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۶ سریال خواهران و برادران

شنگول و گونور جلوی مینی بوس برای اهالی محله یه جلسه معارفه گذاشتن و شروع کردن به گفتن کارهایی که میخوان برای اهالی محله انجام بدن آنها باهمدیگه کل کل میکنن و نظر مردمو به خودشون جلب میکنن گونور میگه امروز نون مجانیه مهمون منین و اگه من نماینده بشم از نظر مالی کمکتون میکنم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۵ سریال خواهران و برادران

عمر اینا در حال فکر کردنن که درباره چه موضوعی مطلب بنویسن که تو بورسیه ایتالیا قبول بشن. سپس آیبیکه به حیاط پشتی مدرسه میره و در حال فکر کردن به موضوعه که تولگا میره پیشش و میگه مشکلت برکه؟ آیبیکه میگه نه دیگه از دستش ناراحت نمیشم فقط عصبیم! سپس آیبیکه درباره بورسیه ایتالیا بهش میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۴ سریال خواهران و برادران

عمر عصبی میشه و از صرب میپرسه این چیه داری میگی؟ راستشو بگو! من اصلا نفهمیدم کی قفسه ها افتاد روش! یاسمین میگه الان واسم مهم نیست کار کی بوده سریع ببریمش بیمارستان! آسیه به عمر میگه خیالت راحت باشه من باور دارم که کار تو نیست و باهم به طرف ماشین صرب میرن تا اونو به بیمارستان ببرن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۳ سریال خواهران و برادران

اورهان شنگول را به خانه اش میرسونه و شنگول ازش میخواد یخورده استراحت کنه بعد بره اما اورهان میگه نه باید برم گونور منتظره همان موقع گونور زنگ میزنه و میگه من آماده ام تا بیای بریم پیک نیک شنگول وقتی اینو میفهمه بهش میگه هوس قهوه های منو نکردی؟ اورهان تایید میکنه که شنگول میگه پس بزار یه قهوه واست کنم کیف کنی…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۲ سریال خواهران و برادران

سوزی پیش برک تو کافه میره و ازش میپرسه چرا تو خودشه! برک بهش میگه که دوباره با تولگا دعواش شده و آیبیکه باهاش قهر کرده و اوضاع خراب‌تر شده. از طرفی عمر پیش آسیه میره و میگه که چرا اون پولو از شوال خانم گرفته؟ چطور تونسته همچین کاری کنه! آسیه بهش میگه مگه چاره دیگه ای گذاشتی واسم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۱ سریال خواهران و برادران

آسیه به خانه میره که میبینه عمر و امل نیستن از سوگی میپرسه بچه ها نیستن؟ او میگه امل پیش خاله اش مونده عمر هم نیومده هنوز سوگی وقتی میبینه آسیه بهم ریخته ست بهش پیشنهاد میده بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم خواستی باهام حرف بزن. شنگول با حلمیه در حال حرف زدنن که گونور یهو میاد و به در خونه میکوبه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰۰ سریال خواهران و برادران

شوال به آسیه میگه میخواد باهاش حرف بزنه. آنها تو ماشین میشینن که شوال بهش پیشنهاد میده ۵۰۰ لیر بگیره و با خانواده اش از اونجا برن جوری که هیچ خبری ازشون نباشه دیگه آسیه قبول نمیکنه و از اونجا میره. تو مدرسه شوال با مدیر بوراک صحبت میکنه و میگه نگران بچه هاش هست که تو مدرسه هستن….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۹ سریال خواهران و برادران

برک تو مدرسه میره پیش سوزی و میگه تبریک میگم انگاری با عشقت دوباره آشتی کردین او تعریف میکنه که چه اتفاق هایی افتاده و چجوری باهم آشتی کردن و برک میگه آره خوب به نظرت اگه منم مریض بشم آیبیکه میاد منو ببینه و آشتی میکنه باهام؟ سوزی میگه اگه دوست داشته باشه آره خوب میاد اما چرا پرسیدی؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۸ سریال خواهران و برادران

راننده اتوبوس عمر را صدا میزنه اما وقتی میبینه از خواب بیدار نمیشه میره پیشش و میبینه که کلا بیهوشه او سریعا به آمبولانس زنگ میزنه. گونور صدای آکیف را تو مینی بوس میشنوه و به خودش میگه نه نه نمیتونه آدم اون تو باشه و سریعا برمیگرده که میبینه آکیف تو مینی بوس داره میسوزه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۷ سریال خواهران و برادران

یاسمین و بقیه در حال درس خوندن هستن که یه نفر دم در میاد و به عمر میگه وقتی داشتم میرفتم مغازه اون دختر کوچولو با دوچرخه شو تو وان وضعیت دیدم خیلی بهم ریختم منم دوچرخه رو برداشتم تعمیر کردم که بهش بدم تا خوشحال بشه آنها تشکر میکنن و عمر ازش میپرسه تو دیدی کسی که به خواهرم زده بوده؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۶ سریال خواهران و برادران

اورهان میره پیش شنگول و تو برداشتن وسایل کمکش میکنه و میگه اینو از کجا خریدی؟ شنگول میگه به کمک تو اوه آن جا میخوره و میگه من؟ چطور؟ شنگول کارت را نشون میده و میگه با این اورهان میگه من اینو واسه خرج و مخارج بچه ها دادم بهت! شنگول میگه اینو خریدم واسه خرج و مخارج بچه ها دیگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۵ سریال خواهران و برادران

عمر به امل دوچرخه یاد داده و امل ازش میخواد بزاره تا سوپر مارکت تنهایی بره و بیاد عمر میگه نه امل میگه حداقل تا نونوایی برم اون نزدیکه عمر قبول میکنه و میگه پس نون هم بگیره و بعد از رفتنش به خودش میگه تنهات نمیزارم دنبالت میام و میخواد بره که صرب جلوشو میگیره و به خاطر کاری که صبح تو مدرسه کرده بود….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۴ سریال خواهران و برادران

آکیف وقتی از عمر میشنوه که سرهان پدر تولگا چجور آدمیه با عصبانیت میخواد بره پیشش که عمر جلوشو میگیره و میگه اینجا نه بهش چیزی نگین آکیف میگه نه پسرم حواسم هست سپس میره پیشش و باهاش درگیر میشه.  تو کوشش میزنه و میگه تو چجور ادمی هستی که عصبانیتتو سر بچه هات خالی میکنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

 

قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۳ سریال خواهران و برادران

آیبیکه تو کتابخانه میخواد درس بخونه که برک میره پیشش و ازش میخواد بهش مهلت بده تا باهاش حرف بزنه سپس باهمدیگه صحبت میکنن و آیبیکه میگه من از دستت خیلی عصبیم برک هم قبول میکنه که زیاده روی کرده سپس آیبیکه ازش میخواد بهش فرصت بده تا عصبانیتش فروشش کنه برک قبول میکنه و میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۲ سریال خواهران و برادران

آکیف دوتا تشت پر از آب برداشته و میره پیش سوزان. او میخنده و میگه وقتی گفتی میخوایم بریم ماساژ فکر نمیکردم با همچین چیزی روبرو بشم! سپس پاهاشونو میکنن تو تشت پر از آب و آکیف از مالدیو صحبت میکنه که زنگ خانه به صدا درمیاد سوزان میره درو باز میکنه که میبینه عمر پشت دره، سوزان خوشحال میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۱ سریال خواهران و برادران

نباهت به کلوب میره که احمد با دیدن او میگه نباهت؟ چقدر زیبا شدین! نباهت تشکر میکنه که احمد میگه واقعا خیلی زیبا به نظر میاین و شروع میکنه به تعریف کردن که نباهت کمی خجالت میکشه و گوشیشو به گارسون میده تا ازشون یه عکس بگیره با عنوان شروع شراکت جدید….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹۰ سریال خواهران و برادران

آیبیکه با کلافگی به اوگولجان میگه واقعا باورم نمیشه اصلا چجوری میتونه این چرت و پرتارو بگه؟ تولگا و اوگولجان سعی میکنن آرومش کنن و میگن ولش کن کلا دیوونه شده تولگا میگه میخوای برم جوری که خودش متوجه میشه به حسابش برسم؟ آیبیکه میگه ولش کن نمیخواد، دوباره یه دردسر جدید درست میشه!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۹ سریال خواهران و برادران

نباهت سر میز احمد میره و ازش عذرخواهی میکنه احمد اونو به یه قهوه دعوت میکنه و ازش میپرسه قبول میکنین دیگه؟ نباهت میگه بله ولی به یه شرط مهمون من احمد قبول میکنه. بعد از چند دقیقه سوزان به اونجا میاد که با دیدن احمد جا میخوره و با حرص بهش نگاه میکنه نباهت آنها را باهمدیگه آشنا میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۸ سریال خواهران و برادران

آکیف تو آشپزخانه تخم مرغ سوسیس درست کرده و در حال خوردن است که نباهت یکدفعه بوی غذا به مشامش میخوره و شوکه میشه و با صدای بلند میگه دوروک تویی؟ وقتی صدایی نمیشنوه به طرف آشپزخانه میره…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۷ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه با لیلا و پدرش تو بیمارستان منتظر خبری از تولگا هستن. دکتر خبر میده که حالش خوبه و میتونین برین به ملاقاتش پدر لیلا بهش میگه به خاطر داداشت از کارهام عقب افتادم و میخواد بره که انها جا میخورن و لیلا میگه الان واقعا داری میری؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۶ سریال خواهران و برادران

پدر تولگا متوجه میشه که از گاوصندوقش پول برداشت شده او با تولگا دعوا میکنه و میگه اون پولو برداشته و دلیلشو ازش میپرسه تولگا که از چیزی خبر نداره یک دفعه یادش می افتد که لیلا را در اتاق پدرش دیده بود به خاطر همین گردن میگیره و میگه آره پول کم آورده بودم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۵ سریال خواهران و برادران

دوروک به یک کافه میره که اونجا با برک و صرب و یاسمین روبرو میشه. دوروک با برک کل کل میکنه و بحثشون میشه که برک میگه حالا که دیدی ما اینجاییم میتونی بری دوروک میگه نه من مشکل ندارم اگه تو مشکل داری میتونی بری! آسیه به عمر میگه به نتیجه ای رسیدی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۴ سریال خواهران و برادران

احمد با آکیف به همون رستورانی میره که سوزان اونجا کار میکنه. جلوی در رستوران احمد با دیدن سوزان شوکه میشه و جا میخوره آنها باهمدیگه روبرو میشن و صحبت میکنن سپس احمد میگه من باید برم اگه این اطراف بودی بعدا حالا یه قهوه باهم میخوریم و میره. سوزان اسماعیلیو میبینه و باهاش حرف میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۳ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه وقتی به داخل خانه میرن میبینن که آکیف و ماجد مهمونی هنوز اونجان. ماجد میپرسه اینجا چخبره؟ اینا کین؟ امل از راه میرسه و خواهر و برادرشو صدا میزنه آکیف برای اینکه ماجرارو جمع کنه میگه عمر شریکمه و باهمدیگه اینجارو خریدیم زنگ خانه زده میشه که فاتوش میگه من باز کنم یا مهمونتون آقا عمر؟… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۲ سریال خواهران و برادران

بچه های مدرسه به مسابقه موتور چهارچرخ میرن و استاد بهشون میگه باید گروه های دونفره تشکیل بدین، اوگولجان میره پیش افرا و میگه یه گروه بشیم؟ افرا میپرسه میتونی رانندگی کنی؟ اوگولجان تایید میکنه و میگه خیلی عالیه. برک هنوز از دست دوروک عصبیه و آیبیکه سعی میکنه آرومش کنه… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۱ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه با امل نشستن سر میز صبحانه و در حال صبحانه خوردنن و آسیه درباره رفتار بد پدر تولگا باهاش حرف میزنه و میگه خیلی ناراحت شدم و دلم برای تولگا سوخت! فاتوش میاد و عمر بهش میگه که ابجی فاتوش دیشب که ماجرای ساعت هارو گفتی باید بگم که من برداشتمشون فاتوش جا میخوره… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸۰ سریال خواهران و برادران

عمر با عصبانیت به مهمونی میره و به همه میگه که برن مهمونی تموم شده بسه دیگه برین خونه هاتون. همگی جا میخورن و تعجب میکنن و از اونجا میرن. برک وقتی موضوعو از دوروک میشنوه دیوونه میشه و میگه باورم نمیشه چطور تونستین اینو لاپوشونی کنین؟ و با دوروک دعوا میکنه سپس دستشو میگیره و میکشه… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۹ سریال خواهران و برادران

دوروک که ماجرای مرگ رسول پدر برک را فهمیده حسابی به هم ریخته و در حیاط خانه شان با چشمانی پر از اشک و بغض نشسته نباهت پیشش میره و میگه بارها به سرم زده که برم همه چیزو به پلیس بگم و براشون توضیح بدم تهش اینه که حرفامو باور نمی کنند و میندازنم زندان دیگه! اما بهتر است این دلشوره و عذاب وجدانه!… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۸ سریال خواهران و برادران

آکیف به خانه نباهت میره که شنگول با دیدنش جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ آکیف میگه با نباهت کار دارم شنگول میگه نیستش با آیلا خانم رفتن خرید آکیف میگه میخوام اینجا منتظر بمونم که شنگول میگه نمیشه نباهت خانم از دست من ناراحت میشه آکیف به زور وارد خانه میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۷ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه و امل حاضر شدن و به حیاط میرن که آسیه میگه پس ماشین کو؟ عمر میگه بیاین سورپرایزه سپس به دم در میرن که آسیه با دیدن لیموزین میگه این چیه دیگه؟ مال کیه؟ عمر میگه خاله سوگی هروقت میخواست مهمون های خاصشو جایی ببره داداش اسماعیل اینو اجاره میکرد امروز ازش خواستم بگیره…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۶ سریال خواهران و برادران

شنگول به همراه آیبیکه و اوگولجان به خانه برمیگردن که بچه ها با دیدن خونه که ملافه هارو جمع کرده میگه خیره! اینجا چخبره؟ شنگول سندو نشون میده و میگه اینجارو خریدم به کمک نباهت خانم آنها خوشحال میشن که اوگولجان با دیدن تخته های زده شده به در خانه عمر اینا میپرسه آسیه اینا چجوری برن تو؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۵ سریال خواهران و برادران

شنگول به شرکت پیش نباهت و آیلا میره نباهت بهش میگه شنگول تویی؟ از دوروک تازه شنیدم که چه بلایی سر دخترت اومده بلا به دور باشه چرا اومدی سرکار؟ آیلا میگه مگه چیشده؟ شنگول میگه هیچی دخترم دیروز تو مدرسه یه اتفاقی واسش افتاد الان تو بیمارستانه خداروشکر چیز خاصی نشد… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۴ سریال خواهران و برادران

گونور و اورهان در حال جمع کردن وسایلشون هستن که اورهان بهش میگه به آسیه پیام دادی؟ گونور میگه آره بهش گفتم که نیاد دو روز بسته ست رستوران سپس راهی میشن که برن. آسیه و دوروک با عمر تو حیاط بیمارستان نشستن که آسیه میگه به نظرتون اگه بریم خونه آیبیکه زنگ میزنه بهمون؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۳ سریال خواهران و برادران

مسابقه طناب کشیاولین مسابقه برنامه مدرسه هستش که آیبیکه به تولگا میگه فقط بگو چیکار کنیم تا ببریم؟ تولگا میگه اولش خیلی شل میگیریم تا فکر کنن دارن میبرن اما در لحظه آخر که گفتم حالا باید با تمام توانتون بکشین تا ببریم. سوزان و آکیف برای خوردن ناهار به رستوران میرن اونجا سوزان به آیلا و نباهت خبر میده که…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۲ سریال خواهران و برادران

گونور و آسیه میز شام را چیدن که اورهان میگه خدا کنه بچه ها بیان این همه تدارک دیدین آسیه میگه به احتمال زیاد اوگولجان میاد ولی از بابت آیبیکه شک دارم! بعد از چند دقیقه اوگولجان به اونجا میاد و اورهان خوشحال میشه و خوش آمد میگه و میپرسه خواهرت کو؟ اوگولجان میگه آیبیکه یخورده تکالیفش زیاد بود نتونست بیاد… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۱ سریال خواهران و برادران

گونور درباره رستوران با اورهان حرف میزنه کهمیبینه او حسابی بهم ریخته و تو خودشه که ازش میپرسه چیشده اورهان تعریف میکنه که داشتم میومدم آیبیکه را دیدم خیلی از دستم ناراحته از دهنش هرچی درومد گفت که اصلا به ما توجه نمیکنی و باید تو خیابون اتفاقی همو ببینیم از این حرفا گونور دلداریش میده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷۰ سریال خواهران و برادران

گونور به املاکی میره و به مشاوره املاک میگه شنیدم شنگول اومده اینجا و پیشنهاد داده تا بچه هارو از خونه بیرون کنین من یه یه فکر بهتر دارم اینم این که خود شنگول را بیرون کنین و بچه هارو بزارین تو خونه اونا بمونن و بهش پیشنهاد پول میده مشاور املاک میگه به نظرم این پیشنهاد بهتریه باشه همینکارو میکنم….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۹ سریال خواهران و برادران

شنگول به املاکی محله میره و بهش میگه اومدم یه پیشنهاد بدم که یه مرغدونی تو حیاط هست!؟ صاحب خانه میتونه اونو بکوبه یه دو طبقه بسازه چرا این کارو نمیکنه؟ تو هم کمیسیونتو میگیری! مشاور املاک میگه فکر خوبیه بهش این پیشنهادو میدم  سپس شنگول از اونجا میره و میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۸ سریال خواهران و برادران

اوگولجان پشت سر عمر میره بیرون و از دلش در میاره و میگه ببخشید عمر میدونی که آیبیکه هم مثل مامانم خیلی رکه و حرف دلشو میزنه تو به دل نگیر عمر میگه اشکالی نداره و ازش میخواد بره بگیره بخوابه و به خانه برمیگرده. آسیه ازش میپرسه که چرا اومدی اینجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۷ سریال خواهران و برادران

آسیه وقتی میره خانه خاله سوگی با دیدن ماهی های تو دستش خوشحال میشه و میگه آخجون شدم ماهی داریم خیلی دوست دارم! امل میگه شما که همون شب اول که اومدین گفتین ماهی دوست ندارین! خاله سوگی انکار میکنه. عمر به اونجا میاد که آسیه میبینه داره میلنگه ازش میپرسه چیشده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۶ سریال خواهران و برادران

آکیف به ملاقات سوزان میره سوزان با دیدنش به طرفش حمله میکنه و سیلی بهش میزنه و میگه همه ی این اتفاقا تقصیر توعه! به خاطر تو دخترم رفته! سوزان بعد از آروم شدنش به آکیف میگه دخترم کجاست؟ آکیف میگه نمیدونم به خدا نمیدونم منم از عمر فهمیدم که رفته ولی پیداش میکنم تورو آزاد میکنم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۵ سریال خواهران و برادران

عمر وقتی به خانه میرسه آسیه ازش میپرسه چیشد؟ سوزان خانم خیلی حالش گرفته شد؟ عمر میگه آره خیلی بهم ریخت. آنها درباره خاله سوگی حرف میزنن که از وقتی اومده یه رنگ دیگه ای به زندگیمون داده. آیبیکه به خانه میره و با شنگول حرف میزنه شنگول میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۴ سریال خواهران و برادران

دوروک میره پیش آسیه سرکار که میبینه جم همکارش اونجا داره به آسیه کمک میکنه. آسیه با دیدنش میگه داشتی با دوست جدیدت گپ میزدی؟ آسیه میگه نه داشت بهم کمک میکرد دوروک میگه تا وقتی من هستم چرا بقیه؟ سپس به جم میگه بره تو کانتر خودش وایسه آسیه بهش میگه خیلی حسودی دوروک میگه نه بابا واسه چی باید حسادت کنم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۳ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه و امل نشستن که هاریکا با سوزی با خریدهایی که کردن به اونجا میان، عمر با کلافگی میگه اینا چیه هاریکا؟ هاریکا بهش میگه چیزهایی که دوست داشتمو سوزی واسم خریده بیاین ببینین چیا خریدم. عپر با کلافگی و تعجب نگاهش میکنه و میگه مگه ما از کسی کمک خواستیم؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۲ سریال خواهران و برادران

شنگول تو شرکت آکیف را میبینه و صداش میزنه آکیف با دیدنش ازش میپرسه اونجا چیکار داره که شنگول میگه منو نباهت خانم و آیلا خانم استخدام کردن زنده باشن! آکیف بهش تبریک میگه و وقتی میخواد به اتاقش برگرده شنگول میگه دو نفر اومدن سراغتون گرفتن منم فرستادم تو اتاقتون آکیف کلافه میشه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۱ سریال خواهران و برادران

هاریکا ماجرارو برای آنها تعریف میکنه اوگولجان میگه واقعا باورم نمیشه اون مرد همچین کاری کرده باشه! هاریکا میگه اون عوضی زندگی من و مامانمو سیاه کرده! و در ادامه ازش تشکر میکنه که از جلوی در ردش نکرده بره عمر میگه نه بابا درسته بلای جونمی ولی خوب خواهرمی از طرفی آسیه هم میگه تا هروقت میخوای میتونی اینجا بمونی…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶۰ سریال خواهران و برادران

اوگولجان و آیبیکه تو خانه نشستن و باهم در گوشی حرف میزنن و منتظرن تا اورهان پدرشون به اونجا بیاد که غذا بخورن و کیکو بیارن. شنگول به اونجا میاد و هنوز از دستشون ناراحته که از اون گونور پول گرفتن واسه موتور سپس آنها بهش میگن که دیگه تصمیم گرفتن بچه های خوبی بشن که لیاقت مادرشونو داشته باشن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۹ سریال خواهران و برادران

آسیه و عمر تو خانه نشستن و از اونجایی که روز مادره یاد گذشته می افتند و گریه شان میگیرند. آنها یاد خاطره ای می افتند که مادرشون روز مادر پیششون میره و بهشون میگه چقدر به خودتون رسیدین خبریه؟ نکنه مناسبت خاصیه؟! آسیه و عمر الکی میگن نه میخوایم با بچه‌ها بریم بیرون واسه همین از اونور هم دیر وقت میایم شما منتظر ما نمونین!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۸ سریال خواهران و برادران

وکیل پیش دخترها میره و میگه فردا زمان دادگاهتونه هرچی به من گفتین فردا هم همونو بگین، بگین که قصد صدمه به امیر نداشتیم منم همه تلاشمو میکنم تا کندترین مجازاتو واستون ببرن. دوروک به اونجا میاد و میگه واستون غذا گرفتم آنها از حرف هایی که وکیل بهشون زده بود بهش میگن دوروک میگه نگران نباشین همه چیز درست میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۷ سریال خواهران و برادران

هاریکا پیش اوگولجان میره و شروع میکنه باهاش صحبت کردن و میگه که من پشیمون شدم فهمیدم که اشتباه کردم که تو رو از زندگیم بیرون کردم سپس پیشنهاد میده تا دوباره با هم دیگه باشند اوگولجان حسابی خوشحال میشه و جا میخوره هاریکا ازش میخواد تا ادای حیوان هایی که بهش میگه را در بیاره و ابراز علاقه کنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۶ سریال خواهران و برادران

بوراک مدیر مدرسه پیش دوروک میاد و بهش میگه کلید اتاق رادیو دست کی بوده او میگه دست منه بوراک میگه به کسی ندادی؟ دوروک جواب میده نه حتی آسیه هم نداشت بوراک بهش میگه پس دست مریزاد! آفرین! خوب تونستی امانت داری بکنی او بهش میگه چی شده استاد بوراک میگه انگاری زیادی هم بهت خوش میگذشته…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۵ سریال خواهران و برادران

در رستوران افرا دختر گونور بهش زنگ میزنه و بهش خبر میده که یک نفر از بازی او خوشش اومده و قرار تو فیلمی بازی کند او حسابی خوشحال میشه و بعد از قطع تماس به اورهان ماجرارو میگه و از فرط خوشحالی او را بغل میکند. همان موقع اوگولجان به رستوران گونور اومده تا درباره مادر شنگول با اورهان صحبت کنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۴ سریال خواهران و برادران

امیر هاریکا را با خودش به طرف جنگلی می‌برد که دریاچه اونجا هست اونجا امیر به روی هاریکا می‌آورد که از همه چیز خبر داره و میدونه که او آنها را لو داده سپس شروع میکنه به بدرفتاری کردن با هاریکا. هاریکا بهش میگه مجبور نیستم تو رو تحمل کنم و میخواد از ماشین پیاده بشه که امیر مچ دستش را می گیرد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۳ سریال خواهران و برادران

برک و آیبیکه با آسیه و دوروک تو کلاس نشستن و از تبرعه شدن عمر و اوگولجان حسابی خوشحالن برک به آیبیکه میگه پس تو چرا هنوز ناراحتی؟ آیبیکه میگه به خاطر بدهی که به اون زنه صاحب کار بابام دارم اعصابمو خورد میکنه اون زنه رسما داره به بابام نخ میده!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۲ سریال خواهران و برادران

سوزان و آکیف و هاریکا تو خونه سر میز صبحانه هستن که آکیف وقتی میبینه سوزان هم میخواد بیاد مدرسه میگه راننده را میفرستم تا بیارتت ولی سوزان میگه نمیخواد من خودم با تاکسی میام، هاریکا از فرصت استفاده میکنه و میگه بیاد دنبال من تا ببره منو مدرسه اکیف میگه باشه که سوزان میگه نه نمیخواد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵۰ و ۱۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۰ و ۱۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵۰ و ۱۵۱ سریال خواهران و برادران

شب عمر برای جبران دلخوری سوزی به دم در خانه اش می رود و با بنزین می نویسد دوستت دارم او وقتی سوزی را صدا میزنه تا به دم پنجره بیاد با آتیش بنزین را روشن میکنه سوزی با دیدن جمله دوست دارم حسابی ذوق زده میشه و پایین میره او را در آغوش می گیرد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۸ و ۱۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۸ و ۱۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت  ۱۴۸ و ۱۴۹ سریال خواهران و برادران

اورهان با گونور جلوی در رستوران نشسته و باهاش درباره وضعیت خانه دردودل میکنه و میگه از رفتارهای شنگول دیگه خسته شدم گونور با خودش فکر میکنه که به زودی خودش جای شنگول را در زندگی اورهان پر میکنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۷ سریال خواهران و برادران

عمر و اوگولجان در حال فروش صدف هستند که فروش خوبی هم داشتن اوگولجان خوشحال و به ادامه این کار امیدواره بعد از چند دقیقه چند نفر در آنجا میان و به آنها میگن اینجا منطقه ماست و باید از اینجا برین نمیتونین اینجا بفروشین عمر که نمیخواد دعوا و اتفاقی بیفته قبول میکند…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۶ سریال خواهران و برادران

یک ماه از اون واقعه گذشته و آسیه و عمر حاضر میشن تا برن مدرسه آسیه به عمر میگه داری به خودت میرسی پس امروز قراره سوزی بیاد آره؟ عمر میگه آره گچ پاشو باز کردن میتونه بیاد مدرسه با عصا آسیه میگه چشمت روشن. هاریکا آماده میشه تا صبحانه بخورد و به مدرسه بره…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۵ سریال خواهران و برادران

شنگول از حلیمه میپرسه که فهمیدی اورهان شب را کجا مونده؟ حلیمه میگه آره ولی خودتو کنترل کن و میگه که رفته به رستوران همون زنه اونجا مونده انگار طبقه بالاش اتاقه شنگول عصبی میشه و میگه من میدونم چه بلایی سرشون بیارم! و لباسشو میپوشه تا به اونجا بره…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۴ سریال خواهران و برادران

نباهت با آیلا و یکی از دوستاشون در حال حرف زدنن که یکی به نباهت زنگ میزنه و خبر میده که آکیف اینا خونه دارن میخرن و محله را بهشون میگه نباهت بعد از قطع تماس مدام به آکیف لعنت میفرسته و میگه داره جایی که من خونه دوست داشتم خونه میخره تا با زن جدیدش بره اونجا خدا ازت نگذره آکیف!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۳ سریال خواهران و برادران

استاد به دوروک تو مبحث آخر ترسو یاد نگرفتی؟ چرا جواب سوالارو ندادی؟ دوروک میگه نه استاد من همه ی جوابارو دادم! استاد میگه یعنی میگی من پاک کردم؟ اینجا هیچی ننوشتی! دوروک میگه امکان نداره استاد من نوشتم! او از خودش دفاع میکنه که تولگا میگه این پسر نه تنها وحشیه بله دروغگو و پررو هم هست…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۲ سریال خواهران و برادران

اورهان به محل کارش تو نانوایی میره و همانجا شب را سپری می کنه. فردای آن روز وقتی گونور از آن جا رد میشه اورهان را میبینه و باز زدن به شیشه بیدارش میکنه و بهش میگه چرا شب را آنجا سپری کرده اورهان واقعیتو نمیگه و بهش میگه داشتم خمیر درست میکردم دیگه دیر وقت شد همینجا خوابیدم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۱ سریال خواهران و برادران

یه هفته بعد: عمر به آسیه میگه تو واقعا خوبی؟ دکتر گفت جا داری دو روز دیگه استراحت کنیا! آسیه میگه خوبم عمر بهش میگه تو هنوز باهام قهری؟ حداقل نگاهم کن! آسیه بهش اعتنایی نمیکنه و با امل گرم صحبت میشه. امل میگه دارم نقاشی میکشم فردا تولد باباست گفتم بهش هدیه بدم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴۰ سریال خواهران و برادران

نباهت در خانه استرس داره و به آکیف میگه نکنه چیزی جا گذاشتیم! نکنه ردی ازمون مونده باشه! یعنی مونده؟ آکیف میگه چه میدونم نباهت احتمال داره من که تو اوقات فراغتم نمیرم اثر پاک کنم از صحنه جرم! باید ببینیم چی میشه همان موقع تلفن نباهت زنگ میخوره که او با ترس میگه داره زنگ میخوره!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۹ سریال خواهران و برادران

دوروک و عمر به محلی که تایفون و افرادش هستن میرن. عمر به داخل میره و پولو بهش میده، او میگه این چیه؟ عمر میگه بدهیم به تو دیگه باهم کاری نداریم. تایفون میگه فکر کردی بدهی‌تو بدی دیگه باهات کاری ندارم؟ عمر میگه آره همینه دیگه باهم کاری نداریم سپس میخواد بره که میگه دور و بر خودم و خانواده‌ام نبینمتون…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۸ سریال خواهران و برادران

آسیه به خانه نباهت میره برای تکلیف ریاضی. دوروک از زیبایی آسیه تعریف میکنه آسیه میخنده و میگه اینجوری نگو خجالت میکشم سپس باهمدیگه شروع میکنن به درس خوندن و تکلیف نوشتن که دوروک تمام مدت به او نگاه میکنه فقط، آنها باهمدیگه به آشپزخانه میرن و غذا درست میکنن و…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۷ سریال خواهران و برادران

دادگاه آکیف و نباهت برگزار میشه و نباهت اوجا به قاضی میگه که منصرف شده از طلاق آکیف جا میخوره و میگه چی؟ توروخدا بگو این چه رفتاریه دیگه! نباهت به قاضی میگه دوستش دارم آقای قاضی و نمیخوام دیگه ازش طلاق بگیرم آکیف میگه آخه چه دوست داشتنی؟ اینا چیه که داری میگی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۶ سریال خواهران و برادران

آکیف پیش رسول میره و میگه یه خبری شنیدم واقعا ناراحت شدم رسول میگه تو چقدر زود باخبر شدی! آکیف میگه همینه دیگه خبرهای بد زود پخش میشه اکیف میگه به خاطر این وضع اگه بخوای میتونم سهامتو بخرم من میرم اتاقم نظرتو بیا بهم بگو. بعد از رفتنش رسول با خودش میگه پس حرف های نباهت درست بود!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۵ سریال خواهران و برادران

دوروک به خانه پیش آکیف میره و میگه اومدم درباره مامانم باهات حرف بزنم البته اگه بخوای اکیف میگه چرا نخوام؟ بالاخره این همه سال همسرم بوده. دوروک از ناراحتی مادرش واسه جدایی میگه که آکیف میگه نمیدونم باور میکنی یا نه ولی منم خیلی ناراحتم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۴ سریال خواهران و برادران

سوزان و آکیف به داخل خانه میرن و شیشه های خورد شده را جمع میکنن سوزان مدام غر میزنه که آکیف میگه من تعجب کردم که چجوری نیومده تو خونه با ماشین! سوزان میگه قبلا این کارو هم کرده بود یادت نیست؟ داشت زیرم میگرفت اگه عمر نبود معلوم نبود چه بلایی سرم اومده بود شاید الان مرده بودم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۳ سریال خواهران و برادران

آکیف به خانه برمیگرده تا طلاق نامه را به نباهت بده که امضاء کنه و میگه بیا ۵ دقیقه باهات مار دارم و زود میرم. نباهت با دیدن طلاق نامه جا میخوره و میگه چه عجله ای بود، خیلی وقته آماده اش کرده بودی آره؟ داشته خاک میخورده آره؟ منتظر بودی که یه دعوا راه بندازی و بری از خونه تا سریع اینو واسم بیاری!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۲ سریال خواهران و برادران

شب شنگول وقتی به خونه میره از اونجایی که اورهان باهاش قهره به بچه هاش میگه به باباتون بگین که قسط بانکو دادم و بقیه پولو میزاره رو میز و میگه اینم بقیه اش برداره اگه لازم داره، اوگولجان میگه مامان حالت خوبه؟ الان پولتو گذاشتی رو میز! اورهان میگه به مامانتون بپین بعد از مدتها مارو متعجب کرده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۱ سریال خواهران و برادران

استاد کلاس را گروه بندی کرده. عمر و دورا و سوزی تو یه گروه هستن و دورا به عمر میگه که تو اصلا میدونی چندتا سیارک داریم؟ عمر برای ضایع کردنش اسامیشو هم میگه. هاریکا و اوگولجان و امیر تو یه گروهن و اونا نمیخوان باهم کار کنن امیر هم به اوگولجان تیکه میندازه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳۰ سریال خواهران و برادران

سوزان از هاریکا میپرسه که شام چی میخوری هاریکا میگه بهتره بگی ماکارونی با ماست میخوری یا سس اینجوری بهتره! سوزان تایید میکنه. عمر با افراد اون نزول خور به اولین شب کاریشون میره، اونا به یک فروشگاه مواد غذایی میرن، عمر تو ماشین میمونه و اونا میرن تو فروشگاه و برمیگردن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۹ سریال خواهران و برادران

کان دامن فرم مدرسه آسیه را میگیره و برای اینکه اون شرمنده نشه میزاره پشت در خانه شان و میره. عمر و اوگولجان به سر چهارراه میرن تا آب بفروشن ولی از دست اوگولجان میوفته و ماشین ها از روشون رد میشن اونا حسابی حالشون گرفته میشه، اوگولجان از عمر عذرخواهی میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۸ سریال خواهران و برادران

دوروک وقتی آسیه را تو مدرسه میبینه پیشش میره و میگه دیشب که با گریه رفتی نتونستم بهت زنگ بزنم چون شوکه شده بودم بعدشم مامانمو آروم میکردم، آسیه میگه آره شب خیلی بدی بود همان موقع کان رد میشه که دوروک میگه کان جونت هم از خونه رفت!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۷ سریال خواهران و برادران

آسیه با گریه و عصبانیت ازشون میپرسه منظورتون از اینکه شما مامانمو کشتین چی بوده؟ ماجرا چیه؟ چرا مامان من مرده؟ چیکارش کردین؟ اکیف میگه معلومه که کار ما نبوده اون روز من و سوزان اینجا بودیم که مادرت اومد اینجا مارو دید و سریع از خونه زد بیرون همین!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۶ سریال خواهران و برادران

عمر وقتی شب به خانه میره بدون اینکه بخوابه اول به بازار میره و درزگیر برای پنجره و چسب برای کفش آسیه میگیره. سپس به خانه میره و شروع میکنه به چسب زدن کفش آسیه و یاد شبی می افتد که قدیر کفش اونو چسب میزد سپس گریه اش میگیره و شروع میکنه به چسب زدن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۵ سریال خواهران و برادران

بچه ها تو مدرسه از کلاس بیرون میان که میبینن جلسه اولیا و مربیان بوده. آیلا با دیدن سوزان به طرفش میره و میگه خیالت راحت شد؟ از همدیگه جدا شدیم. سوزان میگه رابطه شما چه ربطی به من داره؟ زندگی شما خیلی وقته تموم شده بوده ننداز گردن من!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۴ سریال خواهران و برادران

عمر در حال رفتن به سر ساختمان واسه کار است که اورهان جلوشو میگیره   میگه چه کاریه که این موقع شب داری میری؟ عمر میگه واسه کشیک دادن سر ساختمان میرم اورهان میگه این کار خطرناکیه… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۳ سریال خواهران و برادران

شنگول به دم در خانه نباهت میره که نباهت با دیدنش میگه خیر باشه شنگول اینجا چیکار میکنی؟ شنگول میگه که یه حادثه ای را پشت سر گذاستم هیچی یادم نمیاد نباهت میگه ولی من تورو اخراج کردم دیگه اینجا کار نمیکنی که اومدی! شنگول میگه میدونم بچه ها گفتن ولی دکتر گفت…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۲ سریال خواهران و برادران

آکیف به خانه ی رسول میره وقتی میرسه میگه این شمع و گل ها چیه دیگه؟ هان؟ رسول میگه هیچی آکیف میخنده و میگه که اینطور، رسول میگه باشه بهت میگم امشب سوزان را میخوام دعوت کنم و احساسمو بهش بگم آکیف جا میخوره و میگه چی؟ همون سوزان؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۱ سریال خواهران و برادران

مراسم شروع شده و دوروک به گفته اون دختره شروع به گیتار زدن و آهنگ خوندن میکنه. بعد از تمام شدن آهنگش اون دختر پیشش میره و دوروک برای حرص آسیه را دراوردن شروع میکنه باهاش گرم گرفتن آهنگ عاشقانه ای گذاشته میشه و همه میرن تو پیست رقص تا دونفره برقصن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲۰ سریال خواهران و برادران

بچه ها تو کافه جمع شدن که تولگا دوباره میاد و میگه بچه ها چخبرها؟ حاضرین ترم جدیدو شروع کنیم؟ عمر با تولگا کل کل میکنه و میگه بالاخره گیرت میندازم بحث آنها در حال بالا گرفته که اکیف و رسول با مدیر مدرسه به اونجا میرن و اکیف میگه چخبرتونه؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۹ سریال خواهران و برادران

موقع خواب اورهان میره تو اتاب خواب که شنگول میترسه و میگه اینجا میخواین بخوابین؟ اورهان که فهمیده اون ترسیده میگه باشه من میرم بیرون میخوابم تو هم اینجا بخواب شنگول تشکر میکنه. عمر وقتی به کارواش میرسه حرف های صاحب کارشو میشنوه و…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۸ سریال خواهران و برادران

شنگول تو خونه به امل که داره کارتون میبینه نگاه میکنه و میره پیشش و ازش عذرخواهی میکنه به خاطر کاری که کرده همان موقع اورهان میاد خونه و با شنیدن عذرخواهیش میره پیشش و میگه دیدی الان مچتو گرفتم اگه چیزی یادت نمیاد چجوری داری معذرت خواهی میکنی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۷ سریال خواهران و برادران

جمیله با گریه تو خانه نشسته که تولگا با پیترا به اونجا میره، جمیله با دیدنش میگه داری منو میترسونی! تولگا میگه چرا؟ واست پیتزا گرفتم! جمیله میگه منو اینجا حبس کردی گوشیمو هم گرفتی فکر کردی عادیه؟ تولگا میگه فقط میخواستم حرفامو بشنوی، جمیله میگه مگه زوریه؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۶ سریال خواهران و برادران

بچه ها به مدرسه برمیگردن که تولگا باز جلو میره و شروع میکنه به طعنه و تیکه انداخت به اوگولجان که عمر پشت اوگولجان را میگیره و برک و دوروک به تولگا میگن که بسه دیگه! تولگا با دوروک و برک دعوا میکنه که چرا پشتشون به جوری هستین جلوشون یه جور دیگه!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۵ سریال خواهران و برادران

شنگول وقتی به بیرون از خانه میره شروع میکنه به گریه کردن و نمیدونه باید چیکار کنه و کجا بره. او تو حیاط میشینه و گریه میکنه و با خودش میگه به خدا واسه صلاح همه این کارو کردم به خدا چازه دیگه ای نداشتم! جلسه اولیا و مربیان تشکیل شده و اونا درباره برنامه آخر ترم بحث میکنن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۴ سریال خواهران و برادران

اورهان و بقیه به زندان رفتن و منتظر آزادی اوگولجانن و حسابی خوشحالن. شنگول در حال آماده کردن خانه شان است که پسرش میاد همه چیز تمیز باشه. صباحت به اونجا میاد که شنگول میگه امل خسته بود خوابیده روشم پتو کشیدم نمیخواد بهش سر بزنی که بیدار نشه یه وقت!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۳ سریال خواهران و برادران

آسیه وقتی به بیرون از خانه میره تا وسایلی که اونو یاد دوروک میندازه بندازه دور با دوروک روبرو میشه. آیبیکه تو خونه به امل میگه بزرگ شدن اصلا چیز خوبی نیست کاش همیشه بچه میموندیم. آسیه بهش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ دوروک میگه اومدم حرف بزنیم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۲ سریال خواهران و برادران

اورهان شب وقتی به خانه میره به اهالی خانه میگه که پول وکیل جور شده عمر ازش میپرسه از کجا جور کردی عمو این همه پولو؟ اورهان میگه جور شد دیگه فردا میریم دنبال کارهاش. فردای آن روز تو مدرسه عمر پیش دوروک میره و ازش عذرخواهی میکنه و میگه نباید دیروز اون اتفاق میوفتاد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۱ سریال خواهران و برادران

شنگول به بیمارستان میره که ایگنور میگه شما اینجا چیکار میکنین؟ شنگول میگه حالش چطوره؟ خوب شده؟ ایگنور میگه نه هنوز تکون نخورده! سپس سراغ امل را میگیره و میگه اون چطوره؟ حالش خوبه؟ اصلا حواسم بهش نبود حتما ترسیده آره؟ شنگول میگه آره دختر بیچاره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱۰ سریال خواهران و برادران

ایگنور به امل میگه بریم پشمک بخوریم؟ امل قبول میکنه و وقتی میرن تا پشمک بگیرن فروشنده به ایگنور میگه چه دختر شیرین و خوشگلی دارین ایگنور تایید میکنه و میگه آره سپس با هم دیگه میرن می نشینند تا پشمکشان را بخورند امل به ایگنور میگه چرا بهشون نگفتی…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۹ سریال خواهران و برادران

برک در حال رسوندن آیبیکه به خانه اش هست که محل کار اورهان را بهش نشون میده سپس ازش میپرسه میخوای با بابام حرف بزنم اورهان برگرده سر کار قبلیش؟ آیبیکه میگه نه بابا نمی خواد خوشم نمیاد. آیبیکه پدرشو میبینه که کنار خیابان نشسته یه زن در حال رد شدنه که فکر میکنه گداست…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۸ سریال خواهران و برادران

امل از اتاق عمل میاد و دکتر بهش میگه چیزی نشده فقط خراش داده بوده بازوشو آنها نفسی راحت میکشن و همدیگرو در آغوش میگیرن و از دکتر میپرسن میتونیم بریم ببینینمش؟ دکتر تایید میکنه و آنها به اتاق امل میرن. ایگنور و بورهان هم به اتاق او میرن و ابراز پشیمونی و از او عذرخواهی می کنند…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۷ سریال خواهران و برادران

آیلا پیش نباهت رفته برای ملاقات و میگه اون اتفاق که واست افتاد من سرویس بودم اگه اونجوری میدیدمت منم یکراست میرفتم بیمارستان! از حرف های مستخدم آیلا اسم شنگول را میشنوه و متوجه میشه که همان مادر آیبیکه و اوگولجان هستش و به نباهت میگه میتونه بیاد واسه تمیز کاری خونه ما؟…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۶ سریال خواهران و برادران

عمر و آسیه به خانه جمیله رفتن و حالشو میپرسن آنها میگن حالت خوبه؟ شنیدم اینجارو تولگا اجاره کرده آره؟ جمیله تایید میکنه و میگه ولی اجاره هاشو خودم میدم آسیه میگه فکر کردی با پولی که تو میگیری میتونی اجاره اینجارو بدی؟ عمر میگه حرف تولگارو باور کردی؟…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۵ سریال خواهران و برادران

دوروک و آکیف با کان به اتاق نباهت میرن و خوشحالن که به هوش اومده و هیچیش نشده، کان میگه از عمر اینا حرصم گرفت هم تقصیر کارن هم حق به جانب بودن! دوروک میگه برای عمو اورهانم ناراحت شدم خیلی گریه کرد و ناراحت بود واسه این داستان!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۴ سریال خواهران و برادران

تولگا تو مدرسه پیش جمیله میره و بعد از گفتن صبح بخیر میگه بهت یه تشکر بدهکارم جمیله میگه چرا؟ تولگا میگه چون این مدرسه را واسم قابل تحمل و شیرین کردی! از مته هم خوشم اومد هرچند که دوست نداشتم کسی جز من لبخندتو ببینه! عمر و آسیه آنها را میبینن و…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۳ سریال خواهران و برادران

برک پیش آیبیکه میره و ازش میخواد تا باهمدیگه حرف بزنن. برک بهش میگه که حرف های مادرمو اصلا قبول ندارم سپس بعد از کمی حرف زدن آیبیکه قبول میکنه تا دوباره باهم باشن و از اول شروع کنن برک حسابی خوشحال میشه. به سوزان زنگ میزنن و خبر میدن که دستبند طلا دخترتون هاریکا آماده ست…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۲ سریال خواهران و برادران

عمر ماجرارو برای بچه ها تعریف میکنه که آسیه جا میخوره و میگه واقعا این کارو کرده؟ من فکر کردم سوزی از عمر خوشش میاد! اوگولجان میگه راسیتش منم این فکرشو میکردم ولی میترسیدم بگم که چیزی به ما نگه عمر تایید میکنه و میگه آفرین همین روال را ادامه بده!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۱ سریال خواهران و برادران

شنگول با فرهاد به املاک میره و بهش وکالت تام میدهد تا او به کارهای ساخت و ساز برسد بچه ها در خانه سوزی جمع شدند تا کلیپی که ساختن را ببینند آنها متوجه میشوند که قسمتی از کلیپ خوب نشده و قرار میشود فردا دوباره آن را در مدرسه بگیرند…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰۰ سریال خواهران و برادران

سوزان برای خانه‌اش بخاری هیزمی خریده اما از آنجایی که بلد نیستن درستش کنن ازش دود بیرون میده خانه پر از دود میشه عمر از بیرون خانه وقتی حجم زیادی از دود را میبینه به طرفشون میره و ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده؟ سوزان ماجرارو تعریف میکنه عمر بهش میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۹ سریال خواهران و برادران

برک به آیبیکه زنگ میزنه اما او جواب نمیده که برک با خودش میگه حتما خوابه. شنگول به اوگولجان میگه چیشده؟ این دختر چرا اینجوری شده؟ اوگولجان میگه بعد کلاس با برک رفتیم بیرون آیبیکه هم باهامون بود شنگول میگه خوب؟ من که گفته بودم تو باشی مشکلی نداره!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۸ سریال خواهران و برادران

تو کلاس استاد میگه اول میخوام جواب آزمون بورسیه را بگم سپس رو به عمر میگه اول اینکه نا امیدم کردی و خیلی ناراحت شدم لازم نیست بگم که اوضاعت چجوریه، استاد میگه آسیه ۸۰ شدی دوروک لبخند میزنه و میگه دوست دختر باهوش خودمی، آیبیکه ۷۰ برک میگه همینه خوشگل خودمی….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۷ سریال خواهران و برادران

تو مدرسه بچه ها در حال آزمون دادن هستن. عمر میخواد بره که هاریکا ازش میخواد نره و بهش کمک کنه سپس عمر واسش تقلب مینویسه و میخواد بهش میده که استاد میبینه و ازشون میپرسه اینجا چخبره؟ وقتی تقلب را میگیره ازشون میپرسه که ماله کیه هاریکا میگه ماله عمره…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۶ سریال خواهران و برادران

آسیه و عمر تو خانه شان نشستن که مظلوم به اونجا میاد و خبر میده که این بسته ماله شماست! داداش قدیر این عکسو داده بود به رفیقمون تا چاپش کنن نمیتونستم یعنی جرأتشو نداشتم نگاه کنم که چجوری شده سپس بهد از دادن بسته از اونجا میره. آسیه بسته را باز میکنه که میببنه عکس ۴ نفره خودشون تو رستوران هست…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۵ سریال خواهران و برادران

آسیه غذا درست کرده که وقتی عمر اولین قاشقو میخوره میگه یجوریه! آسیه میگه روغن و نمکی کم شده آخه تموم شد. دوروک وقتی اولین قاشقو میخوره میگه نه خیلی هم خوبه با ماست خوشمزه ترم میشه. آسیه لبخند میزنه و عمر میگه خوب از زن عمو میگرفتی بعدا بهش میدادیم اما آسیه میگه عمو یخورده ناراحت بود…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۴ سریال خواهران و برادران

آکیف پیش مدیر مدرسه میره و میگه یه نفر مهم ازم خواسته آشناشو بزارم سر کار اورهان مدیر میگه خوب باید چیکار کنم؟ آکیف میگه اینو هم از من میپرسی؟ اخراجش کن! مدیر تایید میکنه و میگه باشه فقط بهتره به سر کار قبلیش برگرده از نون خوردن نیوفته، آکیف تایید میکنه……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۳ سریال خواهران و برادران

مظلوم تو کافه مدرسه یاد خاطرات قدیر می افته از روزی که اومد و شروع کرد به کار کردن تا همون روزهای قبل از مرگش یاد تمام خاطراتش می افته و آه میکشه و میگه داداشم رفت! آسیه و عمر و امل به کافه میرن و با دیدن اونجا یاد برادرشون قدیر می افتن که چقدر هواشونو داشته و پشت اونا بوده…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۲ سریال خواهران و برادران

خواهرها و برادر قدیر با مظلوم تو خانه نشستن. مظلوم دفتر قدیر را میبینه و میگه همه چیزو می نوشت همش به من میگفت تو هم بنویس من میگفتم داداش من تو ذهنم میمونه میخندید و میگفت انگاری من فقط اینجوریم! سپس شروع میکنن به خوندن وقتی به یه صفحه میرسن با عمر میزنن زیر گریه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۱ سریال خواهران و برادران

اورهان و شنگول به خانه قدیر اینا رفتن و بعد از خوابوندن امل میگه من میرم برای آیبیکه لباس بردارم سپس به اورهان میگه تو هم بیا لباساتو عوض کن. اورهان قاب عکسو میبینه و با دیدن عکس آنها گریه میکنه و یاد خاطره ی وقتی قدیر به دنیا اومده بود می افتد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹۰ سریال خواهران و برادران

ملیسا تو خانه بیهوشه که نباهت سوزی را سرزنش میکنه که چرا گذاشته اون رانندگی کنه! کان تعریف میکنه و میگه دستش لای در مونده بود ملیسا هم گفته بلده پشت رول نشسته! ملیسا به هوش میاد و سراغ قدیر را میگیره که نباهت سعی میکنه آرومش کنه و میگه خوبه بابات بردتش بیمارستان!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۹ سریال خواهران و برادران

کان وقتی میخواد نمونه سوالاتو ببینه فیلم دعوای آکیف و پدر عمر را میبینه و میفهمه که آکیف اونو کشته و شوکه میشه. کان با هاریکا به طرف مدرسه میرن و هاریکا میگه چقدر خوبه که باهم میایم مدرسه از سرویس خلاص شدم! سپس وقتی به مدرسه میره تو حیاط آکیف از راه میرسه و باهاش دعوا میکنه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۸ سریال خواهران و برادران

دوروک تو سرویس بهداشتی مدرسه میره که میبینه کان داره لباسشو میشوره و وقتی صورت و سر و وضعشو میبینه میگه دیشب رفتی کتک کاری؟ میابقه ای چیزی؟ انگاری خوش شانسم نبودی! کان میگه آره الان خیلی خوشحالی که اینجوری منو میبینی؟ دوروک میگه نه ناراحتم ولی به عنوان یه فرد غریبه!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۷ سریال خواهران و برادران

کان به سرویس بهداشتی مدرسه میره و دوباره یاد حرف های آکیف میوفته و گریه اش میگیره سپس شروع میکنه به شستن سرش و پوشیدن لباس هاش و سپس به طرف کلاس میره. قدیر اوستا آورده و پنجره های خانه شان را درست میکنه. امل پیش قدیر میاد و میگه دوچرخه منو هم تعمیر میکنی؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۶ سریال خواهران و برادران

مراسم بالماسکه شروع شده و همگی درحال خوشگذرونی هستن و میرقصن. هاریکا با آیبیکه دوباره بحث میکنه و بعد از کمی کل کل کردن میگه فکر نکن چون باهاتون اومدم یا باهاتون حرف میزنم باهاتون خوب شدم! شما هنوز که هنوزه پاپتی هستین! آیبیکه عصبی میشه و میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۵ سریال خواهران و برادران

عمر به همان پارکینگ میره. استادش باریش بهش میگه بگو ببینم تمرین کردی یا نه؟ عمر میگه هر زمانی که گیر بیارم با هرچیزی که دم دستم باشه تمرین میکنم باریش میگه عالیه پس از این به بعد هروقت بعد مدرسه یا کارت اگه وقت داشتی بیا اینجا تمرین کن! عمر قبول میکنه و میگه اینجوری خیلی عالی میشه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۴ سریال خواهران و برادران

کان با ملیسا تو مدرسه در حال صحبت کردن هست که دوروک میره پیششون و با کان با طعنه صحبت میکنه. سر کلاس استاد از بچه ها میپرسه که الگوی شماها کیه؟ اوگولجان اسم یه نفرو میگه و استدلالشم اینه که خیلی رک میگه فقط پول پول پول، استاد وقتی از عمر میپرسه اون میگه برادرم استاد….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۳ سریال خواهران و برادران

نباهت به هتل میره و منتظر سوزانه. سوزان میاد و نباهت ازش میپرسه چیشد؟ سوزان میگه تموم شد؟ نباهت میگه آره حالا بیا بریم لیست مسافرهای امشبو چک کنیم بعد از اینجا به عنوان ۲تا زن آزاد بریم همان موقع آکیف به اونجا میاد و صداشون میزنه و میگه خانما! شما کجا اینجا کجا؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۲ سریال خواهران و برادران

کان از خانه میخواد بیرن بره که با قدیر روبرو میشه. سپس کان جور میکنه تا سر آکیف را جمع کنه و ملیسا بتونه بره حیاط تا قدیر باهاش حرف بزنه. عمر در حال خالی کردن وسایل بار زده هستن که یکی از باربرها یکسری از وسایل را نگه میداره و میگه این وسایل شخصی خودمونه!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۱ سریال خواهران و برادران

قدیر و عمر با اوگولجان و مظلوم تو کافه هستن که مظلوم یه نفر بهش زنگ میزنه و میگه امشب برنامه اسباب کشیه و نیرو میخوان ۴۰۰ لیر هم برای ۳ ساعت میدن مظلوم میگه ببخشید امشب نمیتونم بیام سرکارم بعد از قطع تماس سپس به قدیر میگه که عمر میگه نه داداشم نمیره باید بشینه خونه استراحت کنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸۰ سریال خواهران و برادران

آکیف داد میزنه و میگه گفته بودم کاری که بخوامو میکنم! دوروک داد میزنه و میگه باشه قبول میام آکیف میگه خوبه حالا فهمیدی هرجا که بری میام اونجارو خراب میکنم! دوروک وسایلشو با کلافگی برمیداره و رو به اورهان و همگی میگه من ازتون معدرت میخوام چیکار کنم دیگه اینم تقدیر منه همچین پدری داشته باشم شرمنده ام….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۹ سریال خواهران و برادران

تالیا از پله ها میوفته که مظلوم با دیدنش میگه دیگه گول نمیخورم و با لبخند میره سوزی بلندش میکنه و میگه چرا کمکت نکرد؟ تالیا میگه آخه اونسری وانمود کردم خوردم زمین تا بیاد پیشم وقتی فهمید عصبی شد رفت سوزی میخنده و میگه واقعا این کارم کردی؟ تالیا میگه آره کردم به لطف شماها جوری باهام قهره که همش ازم فرار میکنه!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۸ سریال خواهران و برادران

اوگولجان گیتار دوروک را برداشته و در حال زدنه. شنگول وقتی به خانه میره به دوروک میگه که به نباهت مادرت حواسم نبود که نگفتی من از دهنم در رفت و فهمید که اینجایی دوروک با کلافگی سر تکون میده و میگه ملیسا گفته بود که پیش یکی از دوستام رفته بودم یعنی من ازش خواسته بودم که نگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۷ سریال خواهران و برادران

کان تو اتاقش نشسته و با گرفتن توپ قدیمیش تو دستش اخم کرده، آکیف پیشش میره و میگه چته؟ با این کارهات فکر کردی نباهت شک نمیکنه؟ کان میگه فقط اونا واست مهمن؟ زنت و بچه هات؟ من بچه ات نیستم؟ چرا اصلا منو دوست نداری؟ و بغض میکنهکه آکیف میگه باشه تو هم پسرمی ولی درک کن راحت نیست!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۶ سریال خواهران و برادران

آیبیکه از آسیه میپرسه الان قدیر و ملیسا بهم زدن؟ خیلی وقته باهم نمی بینمشون! آسیه میگه نمیدونم فقط میدونم که رابطشون شکرآبه. آسیه به اتاق موسیقی میره تا جزوشو کان میبینه کان پیانو میزنه بعد از کمی گوش دادن کان میگه میخوای تو هم بزنی؟ بهت یاد میدم، آسیه قبول میکنه، آنها باهم شروع میکنن به نواختن پیانو…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۵ سریال خواهران و برادران

نباهت با دیدن آکیف میگه وای آکیف دلم هزار راه رفت! فکر کردم اون پسره بلایی سرت آورده آکیف بغلش میکنه و میگه نه حالم خوبه نباهت فقط رفتم یه سری بهش بزنم. آکیف میپرسه کی بیرونه؟ نباهت میگه شنگوله پول فیزیوتراپی شوهرش جور نشده داره تلاش میکنه اونو جور کنه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۴ سریال خواهران و برادران

همگی در حیاط خانه شنگول نشستن و شنگول پودینگ درست کرده و میخورن. شنگول جمیله را صدا میزنه تا بیاد اونم از پودینگ بخوره، بچه ها از رفتار آنها با جمیله جا میخورن، سپس شنگول ازش تشکر میکنه که جون اورهان را نجات داده آیبیکه میپرسه ماجرا چیه؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۳ سریال خواهران و برادران

آکیف جلوی در مدرسه منتظر کان ایستاده. کان وقتی میبینتش بهش میگه داشتم میومدم خونه آکیف باهاش دعوا میکنه و اونو بازخواست میکنه که چرا عکس مامانتو با من نشون نباهت دادی؟ کان میگه چون نباهت صبح پا رو دمم گذاشت باید بهش درس میدادم. تحقیرم کرد باید میفهمید که نباید با من دربیوفته!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۲ سریال خواهران و برادران

دوروک به خانه میره که مادر و پدرش ازش میپرسن که کجا رفته بود و چیکارا کرده بود دوروک میگه رفتیم شهربازی نباهت جا میخوره و میگه چی؟ نکنه با دوست دخترت رفته بودی آره؟ آکیف میگه همون دختری که از ما پنهانش میکنه! دوروک میگه آره با دوست دخترم بیرون بودم آنها خوشحال میشن….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۱ سریال خواهران و برادران

آسیه وقتی به مدرسه میرسه دوروک با چند دسته گل پیشش میره و با خوشحالی بهش صبح بخیر میگه و دسته گل را بهش میده آسیه با خنده ازش تشکر میکنه که دوروک با خوشحال داد میزنه و میگه همه بدونین آسیه دوباره با دوروک برگشته! آسیه میخنده و میگه داری چیکار میکنی دوروک؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷۰ سریال خواهران و برادران

دکتر جمیله را مرخص میکنه و بهش داروهاشو میگه که چجوری باید استفاده کنه. قدیر به اونجا میاد و میگه مرخص شدی؟ جمیله میگه آره سپس قدیر میگه حالا کجا میخوای بری؟ جمیله میگه پیش همون دوستم که گفته بودم کادری. قدیر میگه مطمئنی؟ یا داری دوباره الکی میگی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۹ سریال خواهران و برادران

هاریکا با سوزی و تالیا به همون میدونی میرن که سوزان مادر هاریکا اونجا کار میکنه. هاریکا استرس میگیره و از مادرش میخواد تا چیزی نگه و خودشو پنهان کنه ولی سوزان میگه  مگه من کار بدی میکنم که پنهان کنم خودمو؟ و پیش سوزی و تالیا میره آنها تعجب میکنن و میگن شما هم اینجایین؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۸ سریال خواهران و برادران

سوزان در حال عکس کرفتن از لباس هایش هست که هاریکا میگه داری چیکار میکنی مامان؟ جایی دعوتی؟ سوران میگه نه دارم لباس هایی که دیگه نمی پوشمو آنلاین بفروشم تا با پولش اجاره خونه رو بدم هاریکا جا میخوره و میگه چی؟ یعنی پول اینجارو نداریم؟ و عصبی میشه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۷ سریال خواهران و برادران

نباهت و آکیف به مدرسه میان ملیسا میپرسه چرا اومدین؟ نباهت میگه مدیر مدرسه آکیف را گفت بیاد منم گفتم بیام اینجا یه سر بهتون بزنم! آکیف به اتاق مدیر مدرسه میره و میگه چیشده که گفتی بیام اینجا؟ مدیر میگه یه ورودی جدید داریم گفتم بیاین، آکیف به اون پسر که اسمش کان هست خوش آمد میگه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۶ سریال خواهران و برادران

آسیه میره پیش دوروک و بقیه و بهشون میگه اینجا چیکار میکنید؟ از اینجا برید! هاریکا میگه مگه اینجا ماله باباته؟ دوست دارم همینجا میمونم! هرچقدرم که بخوام میمونم! دوروک به آسیه میگه چیه؟ مشکلت چیه؟ آسیه میگه مشکلی ندارم الان فقط میخوام از اینجا بری با دوستات!…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۵ سریال خواهران و برادران

عمر سوزان را تو مدرسه میبینه و میره پیشش. آنها باهم حرف میزنن و سوزان بهش میگه که تولگا پول مدرسه هاریکارو داده عمر جا میخوره و میگه ولی اون پولو تولگا نداده که! من دادم! سوزان جا میخوره و میگه چی؟ ولی هاریکا فکر میکنه که تولگا پولو داده! عمر میگه آره چون اون بیشرف داره سوء استفاده میکنه…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۴ سریال خواهران و برادران

بچه ها حاضر میشن تا برای تمیز کردن آشپزخانه ای که میخوان کرایه کنن. جمیله بهشون میگه همتون میرین؟ آسیه تایید میکنه و میگه آره فقط عمو ارهانم میمونه خونه جمیله میگه اون دوستم که قراره برم پیشش یخورده دیر میرسه اشکالی نداره من بعد یکی دو ساعت بعد از شما از اینجا برم؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

قسمت ۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۳ سریال خواهران و برادران

قدیر و شنگول به آشپزخانه ی نزدیک محله میرن تا ببینن برای اجاره و شروع کار خوبه یا نه. اوستا احمد میاد و میبینه و میگه کار داره ولی کمه میشه زود درستش کرد قدیر میگه پس اگه پیشنهاد منو واسه پیش پرداخت و اجاره قبول دارن میتونیم قولنامه را بنویسیم مشاوره املاک میگه باشه… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۲ سریال خواهران و برادران

دوروک در حال بسکتبال بازی کردن است که برک میره پیشش و میگه چرا به آسیه دروغ گفتی؟ دیدم تو گوشیش سراغ گالری نرفتی رفتی یکی از پیاماشو پاک کردی! داری چیکار میکنی؟ من میخوام بهت کمک کنم چون واسم مهمی رفیق! دارم میبینم که تولگا تحت فشار گذاشته تورو!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۱ سریال خواهران و برادران

قدیر به خانه میره و فلش و کیف را با خودش میبره و ماجرای فوت داداش صالح را میگه. عمر میگه خوب کیفو باز کن ببینیم چی توشه! آنها با باز کردن کیف با دیدن پول حسابی شوکه میشن. آنها با خوشحالی میخوان بشمارن که در خانه زده میشه و با باز کردن جمیله دوست آسیه در پرورشگاه را میبینند…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶۰ سریال خواهران و برادران

قدیر نامه ی ملیسارو میخونه. او در آخر نوشته که هروقت دلت واسم تنگ شد به آسمان نگاه کن چون منم از آسمان دارم نگاهت می کنم. قدیر به آسمان نگاه میکنه و لبخند میزنه که بادبادکی میبینه روش نوشته دوست دارم و لبخند میزنه و میگه منم همینطور….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۹ سریال خواهران و برادران

راشد و اسماعیل که افراد قلندر سلول قدیر هستن صبحانه را بهم میریزن که قدیر با اونا درگیر میشه و به حسابشون میرسه. مامورها به اونجا میان و یکیشونو انفرادی میبرن و اون یکی که دستش زخمی شده را به درمانگاه. نباهت و آکیف در حال کیک خوردن هستن که شنگول به اونجا میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۸ سریال خواهران و برادران

تو سلول قدیر یه پیرمرد در حال سرفه کردن و پذیرایی کردن است که یکی از اونا عصبی میشه و میگه بس کن دیگه برو اونور سرفه کن! و ظرف را پرت میکنه. قدیر کلافه میشه و میخواد به طرفشون بره که یکی جلوشو میگیره و میگه خودتو دخالت نده اینا همینجوری دردسر درست میکنن…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۷ سریال خواهران و برادران

دوروک پیش ملیسا و آسیه و عمر میره و میپرسه که چیشد؟ عمر میگه بازداشته به جرم دزدی و اقدام به قتل ارهان. دوروک میگه ارهان؟ عمر میگه آره کی هست اصلا؟ دوروک میگه دست راست بابام تو شرکت اصلا چیشده؟ ملیسا میگه باید بریم ببینیم چی به چیه……. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۶ سریال خواهران و برادران

برک و دوروک با عمر و اوگولجان، تولگا را زندانی کردن و تولگا بهشون میگه بابام پیداتون میکنه و به حساب همتون میرسه! عمر میگه میدونی چیه تو پسری هستی که حتی باباتم نگرانت نمیشه! سپس دوروک میگه اینو بکن تو سرت که تا وقتی که اعتراف نکنی همینجا میمونی و از اونجا بیرون میرن…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۵ سریال خواهران و برادران

اورهان را به خانه میارن و همگی به طرفش میرن و بهش بلا به دور میگن آسیه میگه خداروشکر صحیح و سالم برگشتی عمو جون، اورهان میگه آره صحیح و سالم ولی میشه گفت نصفه آدم! شنگول میگه این چه حرفیه اورهان از این حرفا دیگه نزنیا به خدا باهات قهر میکنم و دیگه هم آشتی نمیکنم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۴ سریال خواهران و برادران

قدیر در حال درست کردن غذاست. وقتی سر میز شام میشینن عمر ازش میپرسه که صاحب خانه چیزی گفت یا نه؟ قدیر میگه نه تا پولو دید ساکت شد عمر میگه پس بیرون کردنمون عقب افتاد سپس ملیسا به عمر زنگ میزنه که عمر به قدیر میگه ملیسا داره زنگ میزنه داداش با من که کاری نداره قطعا با توعه!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۳ سریال خواهران و برادران

سر میز شام آکیف با نباهت درباره ورشکست شدن سوزان صحبت میکنه که نباهت میگه نرفتی ببینی وضعیتشونچجوریه؟ آکیف میگه به من چه؟ هرچی دورتر باشیم ازشون بهتره نباهت تایید میکنه. همان موقع پیامی برای آکیفمیاد که تهدیدش کرده که فیلم کاملن برای پسرش میفرستد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۲ سریال خواهران و برادران

آکیف با عصبانیت با ارهان حرف میزنه و میگه من نمیدونم این فیلم چرا دست از سرم برنمیداره؟ من که اون فلشو انداختم تو آتیش پس چجوری رسیده دستشون؟ سپس به کلافگی برای ارهان تعریف میکنه که یکی فیلمو برای دوروک فرستاده حالا خداروشکر تیکه آخرشو حذف کرده بود…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۱ سریال خواهران و برادران

سوزان با عصبانیت وارد اتاق آکیف تو شرکت میشه و میگه تو چه مارموزی هستی دیگه! همه ی اینا زیر سر توعه! اون اخطاریه اومده بوده ولی تو بهم چیزی نگفتی چند ماهه اومده ولی ازم پنهان کردی! آکیف میگه اولا اینکه من پنهان نکردم به جای اینکه اخطاریه به خونه ات فرستاده بشه تو شرکت فرستادن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵۰ سریال خواهران و برادران

بچه ها وقتی به خانه برمیگردن همگی تو حیاط نشستن و ماجرارو برای شنگول و اورهان تعریف میکنند. اورهان با عصبانیت میگه آخه چرا دروغ گفتین؟ آیبیکه و آسیه ناراحت و پشیمان نشستن و گریه میکنن. شنگول غر میزنه و میگه آفرین واقعا دیگه دروغم که میگین!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۹ سریال خواهران و برادران

آیبیکه در حال بستن زخم آییه است که شنگول به اونجا میاد و میگه واستون میوه آوردم و ازشون میپرسه که چی درست کرده بود اون خسیس؟ آنها تعجب میکنن کن شنگول میگه مادر ملیکه رو میگم! آیبیکه میگه آهان بورک بود دلمه بود با آسیه ادامه میده و میگه کیک و از این چیزا….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۸ سریال خواهران و برادران

سوزان وقتی میبینه نمیتونه از کارتش پول برداره و حسابش بلوکه شده به شرکت میره. او به اتاق آکیف میره و میگه این کارها چیه؟ چرا نمیتونم از کارتم پول بردارم؟ زیر سر توعه آره؟ آکیف بهش میگه چی میگی توروخدا سوزان!؟… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۷ سریال خواهران و برادران

عمر به خانه شاگردهایش رفته تا بهشون ریاضی درس بده. نباهت به اورهان زنگ میزنه و به دروغ برای اینکه توجه اورهان را جلب کنه میگه شنگول تو کار پاش پیچ خورده نمیتونه پاشو تکون بده!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۶ سریال خواهران و برادران

عمر همه چیزو واسه قدیر و آسیه تعریف میکنه. عمر میگه اگه گلدانو از دستش نمیگرفتم بازم میزد آسیه میگه این هاریکا عجب دیوونه ایه! به خودشم صدمه زده! حسادت چشماشو کور کرده!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۵ سریال خواهران و برادران

عمر وقتی به خانه برمیگرده تمام ماجرارو برایشان تعریف میکنه اورهان با تعجب میگه واقعا هاریکا رومیزیو کشید؟ عمر تایید میکنه سپس میپرسن که چیکارا کردین عمر تعریف میکنه همه چیزو سپس میپرسن که باز هم میره به خانه سوزان خانم یا نه عمر جوابشونو میده که آره آخر هفته…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۴ سریال خواهران و برادران

مدیر مدرسه هاریکا و عمر را به دفتر میبره. آنها وقتی میرن میبینن که سوزان اونجاست. سوزان بهشون میگه اومدم اینجا تا چیزی بهتون بگم سپس رو به عمر میکنه و میگه من در حق تو خیلی بدی کردم سپس توافق نامه ای را که ازش امضا گرفته بود را پاره میکنه هاریکا با عصبانیت میگه چیکار کردی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۳ سریال خواهران و برادران

نباهت و آکیف به طرف خانه در حال حرکتن که نباهت یکدفعه بهش میگه گوشیتو بده آکیف جا میخوره و میگه چی؟ واسه چی؟ تو به من شک داری؟ بس کن تروخدا! نباهت گوشیو ازش میگیره و آکیف از ماشین پیاده میشه و با خودش میگه اگه پیامو پاک نمیکردم باید به عقلم شک میکردم!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۲ سریال خواهران و برادران

نباهت به طرف اتاق در هتل میره رزروشن جلوشو میگیره و میگه نمیشه همینجوری برین باید به صاحب اتاق خبر بدم اما نباهت میره و به رزروشن میگه اگه درو همین الان باز نکنی آژیر آتش سوزیو میزنم کل هتل بیان بیرون! رزروشن درو باز میکنه که نباهت به داخل اتاق میره اما آکیف را اونجا نمیبینه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۱ سریال خواهران و برادران

اوگولجان به آژانس تبلیغاتی رفته، اونو میبرن پیش فردی به نام سرهان و میگن ایشون واسه پروژه شما اومدن سرهان به منشیش میگه سناریو بهش بدین تا بخونه. عمر به شرکت آکیف میره و میگه میخوام سوزان خانم ببینم اما بهش میگن وقت قبلی ندارین نمیتونم اجازه بدم برین داخل…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴۰ سریال خواهران و برادران

امل تو خودشه که آسیه میپرسه چیشده امل میگه داداش عمر مارو تنها میزاره و میره؟ آسیه میگه نه عزیزم این چه حرفیه همچین چیزی نیست هیچ جا نمیره. وقتی دور هم جمع میشن قدیر میگه پول کمی واسه این ماهمون مونده عمر میگه به فکر من نباشید به فکر خودتون باشید…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۹ سریال خواهران و برادران

اوگولجان پیش مادرش میره و میگه بازم گل کاشتی که مامان! آیبیکه به اوگولجان میگه بیا نوبت توعه وایسا. سوزان یکدفعه چشمش به عمر میوفته که داره با امل بازی میکنه و لبخند میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۸ سریال خواهران و برادران

ملیسا به کافه میره و به مظلوم میگه که کتابمو اینجا جا گذاشتم و ازش میخواد بگرده ببینه اونجاست یا نه که قدیر پیشش میره و سعی میکنه باهاش حرف بزنه و میگه امروز اصلا نیومدی کافه احساس میکنم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۷ سریال خواهران و برادران

سوزان پیش قدیر تو کافه میره و ازش میخواد تا باهمدیگه صحبت کنند. سوزان با قدیر درباره عمر باهاش حرف میزنه و میگه من خیلی فکرامو کردم نمیتونم همچین چیزیو قبول کنم اصلا اینجوری به نفع جفتمونه!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۶ سریال خواهران و برادران

بعد از فیلم دیدن شنگول به خانه اش میره و کیک بیسکویتی که با دستور پخت خدیجه درست کرده بود را میاره تا باهم بخورن. اورهان خوشحال میشه و میگه وای کیک درست کردی؟ و تشکر میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۵ سریال خواهران و برادران

همگی تو خونه شنگول جمع شدن و در حال غذا خوردن هستن. شنگول حسابی آنها را تحویل میگیره و مدام غذای عمر را شارژ میکنه. اورهان میگه خیلی وقت بود اینجوری دور هم جمع نشده بودیم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۴ سریال خواهران و برادران

سوزی پیش ملیسا میره و بهش میگه از اونجایی که تو با قدیر خیلی دوستی خواستم ازت بخوام بری باهاش حرف بزنی که دوباره باهم خوب بشیم ملیسا میگه میشه منو تو این چیزها دخالت ندی؟ بین خودتون حلش کنین! اما سوزی پافشاری میکنه که این کارو واسش بکنه ملیسا قبول میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۳ سریال خواهران و برادران

بچه ها تو خانه عایشه در حال بازی کردن هستن که سوزی میبازه و برک به عمر نگاه میکنه و به سوزی میگه مثل مرغ قد قد کن! سوزی هم صداشو درمیاره سپس دوباره بازی میکنن و برک میبازه و ازش میخوان صدا خر دربیاره. زنگ در به صدا در میاد و عایشه میگه بالاخره پیتزاها اومد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۲ سریال خواهران و برادران

سر کلاس درس استاد میگه واستون یه خبر خوب دارم دوروک امسال تونست پول زیادی جمع کنه و روکورد بزنه اونم سه برابر پولی که میخواستیم جمع کرده همگی تعجب میکنن و برک ازش میپرسه چیشده یهو مهربون شدی؟ دوروک میگه خوب خواستم مهربون بشم مگه چیه؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۱ سریال خواهران و برادران

مظلوم به کافه پیش قدیر میره و میگه اومدم بهت یه سر بزنم قدیر بهش میگه ببین داداش یکی اینجا پیش من کار میکرد الان دیگه نمیاد میخوای با مدیر صحبت کنم که تو بیای؟ مظلوم خوشحال میشه و میگه خیلی خوب میشه حتما باهاش حرف بزن سپس قدیر بهش میگه من اصلا پول ندارم دستی داری بهم قرض بدی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۰ سریال خواهران و برادران

آسیه و عمر و امل نمی تونن بخوابن. قدیر میگه دیدی گفت نمیتونه دیگه این فلاکتو تحمل کنه! همچین میگه انگار من هزارتا خوشبختی دارم یکیشو نمیدم به اون! آسیه بهش میگه نگران نباش داداش جایی نداره بره که میره یخورده قدم میزنه برمیگرده!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۹ سریال خواهران و برادران

بچه ها تو سرویس بهداشتی نشستن تا شب را اونجا بگذرونن که اوگولجان بهش زنگ میزنه و ازش به خاطر رفتار مادرش عذرخواهی میکنه و میگه اون کار خیلی بدی کرده ولی خوب من چیکار کنم اونم مادرمه دیگه قدیر میگه عیبی نداره اوگولجان میپرسه که الان کجایین؟ پیش داداش مظلومین؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۸ سریال خواهران و برادران

آکیف به بیمارستان پیش شنگول میره و حال اورهان را میپرسه سپس شنگول بهش میگه نگران حالش شدین؟ آکیف تایید میکنه و میگه بالاخره از کارکنان ما هستش از طرفی پدر کسی که الان تو بازداشته خیلی آدم قدری هستش. شنگول میگه اگه رضایتی در کار نباشه حتما بچه هام اخراج میشن شوهرم بیکار میشه درسته؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۷ سریال خواهران و برادران

اورهان را سریعا به بیمارستان میرسونن. اونجا دکتر وقتی میاد ازشون میپرسه که دردی چیزی نداشت؟ ضربه ای نخورد؟ شنگول میگه شب قبل اومد حالش زیاد خوب نبود صبح یهو از دهنش خون اومد افتاد رو زمین قدیر میگه راسیتش ضربه خورد دیشب چند نفر بهمون با چماق حمله کردن و چرخمونم شکستن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۶ سریال خواهران و برادران

عمر و اوکولجان باهمدیگه بسکتبال بازی میکنن که عمر با پرتاپ توپ اشتباهی میخوره تو سر یه دختر اونا میرن پیشش و ازش حالشو میپرسن که دختر میگه خوب یخورده دقت کنین دیگه و از اونجا میره. عمر میره دنبالس تا مطمئن بشه حالش خوبه که اون دختر میگه خوبم فقط یخورده سنگین بود و میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۵ سریال خواهران و برادران

شنگول در حال غر زدنه و داره میره خونه اش که سوزان را میبینه که از خانه اش بیرون میاد. او پیشش میره و تسلیت میگه و بهش میگه اینجا فقط شما سوختین و بیوه شدین!… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۴ سریال خواهران و برادران

دوروک به خانه میره که میبینه هیچکس نیست و تعجب میکنه و میگه عجیبه ها اینا سر صبحی کجا رفتن! دوروک گوشیشو میزنه به شارژ و وقتی روشن میشه میبینه که ملیسا بارها بهش زنگ زده او جا میخوره و سریعا بهش زنگ میزنه و میگه که چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ ملیسا بهش میگه که پدرش تصادف کرده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۳ سریال خواهران و برادران

اوگولجان با هاریکا نشستن و باهمدیگه صحبت میکنن، هاریکا از مشکلاتش با او درد و دل میکنه و میگه میدونستی من یه برادر دیگه هم دارم که نمیدونیم کجاست! اوگولجان میگه چی؟ یعنی چی؟ گم شده؟ هاریکا تعریف میکنه که مادرم قبل از اینکه با بابام ازدواج کنه باردار بوده و….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۲ سریال خواهران و برادران

عمر ماکارونی درست میکنه که همشون بهم میچسبه امل میگه داداش اینا که همشون بهمدیگه چسبیدن! آسیه میخنده و میگه باید تو آبش روغن و نمک میریختی سپس میخندن، قدیر از راه میرسه و خریدهایی که برای خانه کرده بهشون میده سپس میگه من باید برم عمر میپرسه کجا؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۱ سریال خواهران و برادران

آکیف به شرکت میره و به ارهان سیلی میزنه و بهش حمله میکنه و میگه از پس یه کار بر نیومدی! ارهان میگه چیشده که آکیف میگه مگه قرار نشد دم اون عوضیو بچینی که دیگه واسم دردسر نشه؟ ارهان میگه کیو میگین آقا؟ آکیف میگه امروز دوباره اون فیلم سر ساختمانو دم در خانه ام فرستادن میدونی چیشده؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲۰ سریال خواهران و برادران

نباهت تو اتاقش نشسته و تمام عکس هایش با سوزان و آکیف را پاره میکنه که آکیف اونجا میره و میگه حرصتو نتونستی رو من خالی حالا داری رو عکسام خالی میکنی؟ نباهت ازش میخواد از خونه اش بیرون بره اما آکیف میگه یه واقعیت تلخ وجود داره که تو خونه ای نداری یعنی تو هیچی نداری!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۹ سریال خواهران و برادران

آکیف به ویلا میره و به دنبال نباهت میگرده و صداش میزنه سپس بهش میگه کجایی تو؟ دو ساعته دارم صدات میزنم گفتی سریع بیام اینجا چیشده؟ نباهت بهش میگه که اینجا تو خونه من باهم دیگه بودین؟ آکیف خودشو میزنه به اون راه و میگه چی میگی من نمیفهمم! نباهت میگه اون گوشواره هم مال سوزان بوده که افتاده بود اینجا؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۸ سریال خواهران و برادران

آکیف و سوزان باهمدیگه قرار میزارن. آکیف ازش میپرسه که این حس مادرانه چیه که یکدفعه فوران کرده؟ سوزان میگه من نتونستم مادر خوبی واسه هاریکا بشم خواستم مادری کنم واسه این بچه ام و قرار نیست از بچه ام بگذرم! آکیف بهش میگه به هاریکا فکر کن! دلت به حال اون نمیسوزه؟….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۷ سریال خواهران و برادران

شب آکیف با نباهت به رستوران میرن به مناسبت سالگرد ازدواجشان که تو همان رستوران خانواده کنعان را میبینن. نباهت میگه بیا بریم یه سلام بکنیم. هاریکا با دیدن آکیف بهش زل میزنه و معنادار نگاه میکنه. کنعان ازشون دعوت میکنه تا سر میز آنها بشینن اما نباهت میگه امشب معذوریم ۱۹امین سالگرد ازدواجمونه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۶ سریال خواهران و برادران

آیبیکه میره به خانه پیش آسیه و عمر و بهشون میگه میخوام یه چیزی بهتون نشون بدم که شوکه بشین سپس فیلم دزدی هاریکا را بهشون نشون میده. آسیه میگه اون که پولداره چرا این کارو میکنه؟ میتونه بخره! آیبیکه میگه چون مریضه روانیه! از دوروک هم جدا شده تو مدرسه همه اینو میدونن اوگولجان میگه فکر کنم منو نمیتونه فراموش کنه به خاطر همینه….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۵ سریال خواهران و برادران

دوروک آسیه را تو مدرسه میبینه و بهش میگه یه چیزهایی شنیدم درباره برادرت خواستم ببینم حالش خوبه یا نه؟ آسیه مدام با دعوا باهاش حرف میزنه و تیکه میندازه. اوگولجان تو کلاس با عمر درباره هاریکا صحبت میکنه و بهش میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۴ سریال خواهران و برادران

اورهان و شنگول به بیرون میان و با دیدن عمر تو اون وضعیت هل میکنن و میگن چیشده؟ و سریعا به طرف بیمارستان میروند.هاریکا وقتی آکیف و مادرش سوزان را در ان وضعیت میبینه شوکه میشه سوزان بهش میگه هاریکا میتونم واست توضیح بدم اما هاریکا ازش میخواد تا نزدیکش نشه و میگه خدا ازتون نگذره…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۳ سریال خواهران و برادران

عمر و اوگولجان با آیبیکه و آسیه به مدرسه میرن. هاریکا به آیبیکه میگه اوووو ببین کی اینجاست خوب میخوای بهم بگی که چجوری به مادر و پدرم التماس کردی؟ آیبیکه بهش میگه ببین هاریکا من عذرخواهی کردم نمیخوام باهم قهر باشیم بیا آشتی کنیم تموم بشه، هاریکا میگه باشه قبول ولی…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۲ سریال خواهران و برادران

قدیر به دم در مغازه همان فردی می رود که مهمت بهش آدرسشو داده بود. وقتی بهش میگه از طرف مهمت اومدم حسابی میترسه و جا میخوره که قدیر بهش میگه نترس منم بدهکارم بهش برو خودتو گم و گور کن تا برم بهش بگم نبودی پیدات نکردم، اینجوری خودتو منو نجات میدی اون مرد به سرعت از اونجا میره….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۱ سریال خواهران و برادران

کنعان تو تراس خانه وایساده و داره فکر میکنه که سوزان میره پیشش و میگه میخوام بخوام تو نمی خوابی؟ کنهان میگه نه و سوزان میره. شنگول آیبیکه را سرزنش میکنه که چرا تو خودتو نخود هر آش می کنی؟ اون پسر با قدیر دعوا کرده آنها هم با قدیر بودن تو چرا همچین کاری کردی؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۱۰ سریال خواهران و برادران

عمر و پسرعموش پیش همان مهمت کسی که ماشین کرایه میکنن میرن و بهش میگن ۱۵۰۰۰ لیر در ازای کاری که میخوام بهتون میدم آنها قبول میکنند. آسیه و آیبیکه با عمر و اورجان حاضر میشن و به طرف مهمونی ملیسا میرن. مهمونی شروع میشه و آکیف و نباهت مهمون ها را به داخل تعارف میکنند…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۹ سریال خواهران و برادران

صاحب خانه اورهان میاد و وارد مرغداری میشه سپس میگه میبینم تو حیاط خونه من خونه ساختین دارین خوش میگذرونین! آسیه میگه چه خونه ای؟ اینجا مرغداری بود عمو اورهان اینجارو درست کرد! قدیر میگه مشکلش کجاست؟ اینجا حیاط خانه عموم هستش!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۸ سریال خواهران و برادران

آیبیکه موهاشو فر کرده و حسابی به خودش رسیده تا برای اولین روز مدرسه خوب باشه، برادرش با دیدنش میگه خودتو آماده کن تا حسابی مسخره ات کنن چون شبیه خواهرهای عروس شدی! آیبیکه میگه تو چی میگی؟ الان میری اونجا میبینی که چقدر به خودشون رسیدن!….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۷ سریال خواهران و برادران

عصمت به قدیر میگه ولش کن بزار بمیره، قدیر میگه چی میگی داداش؟ چجوری بزارم بمیره؟ و به اورژانس زنگ میزنه، عصمت به خودش میاد و میگه من چیکاز کردم؟ کشتمش و به خودش میگه فرار کن! قدیر اونو به بیمارستان میبره همان موقع ملیسا به آکیف رنگ میزنه و از اونجایی که تلفنش دست قدیر بود جواب میده و بهش خبر میده…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۶ سریال خواهران و برادران

آکیف سر ساختمان میره که میبینه کارگرها در حال کارکردن هستن به طرفش ماشینش میره و بوق ممتد میزنه و میگه جمع بشید. آکیف بهشون میگه همه ی شما تو روز حادثه اینجا بودین خواستم ببینم کسی هست که بخواد چیزی بهم بگه؟ یکی از کارگران میگه اصلا متوجه حرفتون نشدیم؟…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۵ سریال خواهران و برادران

دوروک و پسر اورهان باهمدیگه مسابقه میدن و دوروک برنده میشه. سپس عمر از پسرعمویش میخواهد تا بیخیال بشه و به خانه برن اما او میگه بریم کلوپ با دورو‌ک کاری ندارم و قصد دعوا هم ندارم میخوام بریم یخورده خوش بگذرونیم و برقصیم…… برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۴ سریال خواهران و برادران

شنگول از این تصمیم چه قرار است بچه ها به مرغداری برن خوشحال میشه و میگه فکر خیلی خوبیه اینجوری هم اونا راحتن هم من و مستقل هم میشن سپس به بچه هایش میگه تا برای بردن وسایلشون به آنها کمک کنن. آنها به طرف مرغداری میرن و شنگول واسشون لحاف و پتو میبره و میگه اصلا نگران نباشین شما بربن من خودم اینجارو آماده میکنم….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳ سریال خواهران و برادران

قدیر که حرف های آنها را شنیده وارد سالن میشه و بهشون میگه من خودم از خواهرام و برادرم مراقبت میکنم احتیاجی به کسی نیست، شنگول تایید می کند و میگه غدیر به سن قانونی رسیده و الان ۱۹ سالشه میتونه از پس زندگی بر بیاد. همگی تایید می کنند و….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۲ سریال خواهران و برادران

ولی به طرف ساختمان می رود تا رئیسش اکیف را ببیند اکیف در طبقه آخر ساختمان در حال صحبت کردن است وقتی ولی را میبیند تلفن را قطع میکند سپس به ولی میگه هر مشکلی که داشتی و هر چیزی که احتیاج داشتی سریعاً به من بگو….. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران

 

قسمت ۱ سریال خواهران و برادران

مراسم تشییع جنازه ولی و همسرش خدیجه تمام می شود. قدیر و عمر پسرانشان زیر تابوت شان را می گیرند و به طرف قبرهایی که از قبل کنده و آماده شده است راهی می شوند دختران آنها آسیه و امل جلوی تابوت ها را می گیرند و می روند….

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
5 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
خخخ
خخخ
9 ماه قبل

خوبه خوبه…

Mahdi
Mahdi
1 سال قبل

سلام لطفا خلاصه قسمت های ۱۴۷ به بعد سریال خواهران و برادران را در سایت قرار دهید.ممنون.

سیمین
سیمین
1 سال قبل

سلام خیلی وبلاگ خوبی دارین ، موفق باشید، بقیه سریال خواهران و برادران رو کی می گذارین؟

هلیــــــــــــا
هلیــــــــــــا
1 سال قبل

واو اولین کامنت
می خواستم بگم که قسمت۸۴ هم اومدیک ساعت دیگه هم ۸۵ میادش

سهیلا
سهیلا
1 سال قبل

کاش قسمت های اخر سریال خواهر و برادران رو هم میگذاشتید

دکمه بازگشت به بالا