خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۱۲ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۱۲ سریال ترکی عشق از نو 

فاتح به خانه آمده و از پا درد ناله میکند. زینب به پاهای او پماد می‌مالد و ماساژ میدهد، اما بین حرفهایشان دوباره بحث کرده و پای فاتح را رها میکند. از طرف کارخانه، با فاتح تماس گرفته و خبر می‌دهند که یک شکایت برای آنها ثبت شده و اداره مالیات برای سرشماری محموله بار آنها آمده است. فاتح که خیلی خسته است، مجبور می شود به کارخانه برود. زینب تصور میکند که او کارخانه را بهانه کرده تا وی خوشگذرانی برود. در کارخانه، مامورین مشغول تفتیش محموله ها هستند و فاتح تا صبح بیدار میماند تا کار آنها تمام شود. آنها می‌گویند که تخلفی صورت نگرفته و شکایت بی دلیل بوده است. فاتح متعجب می شود که علت این شکایت از چیست و چه کسی این کار را کرده است. فردی که زیر دست فهمی بوده و کارها دست اوست و شب نیز با فاتح تماش گرفته بود ، نگاه های معناداری میکند.

صبح فاتح به خانه می رود. او به زور چشمهایش را باز نگه داشته است.‌شوکت از او میخواهد که همراهش به دریا برود ، اما زینب که وضعیت فاتح را میبیند، از زورگویی شوکت عصبی شده و اجازه نمی‌دهد فاتح به دریا برود تا کمی استراحت کند. ایرم در مورد جزییات زندگی فادیک اطلاعات به دست آورده و موضوع را به مقدس می‌گوید. آنها با فالگیری که فادیک به او اعتقاد دارد فرار میگذارند و مقدس به او پول میدهد تا فادیک را ببیند و یه بهانه فال بتواند در مورد زندگی زینب از او حرف بکشد. فالگیر با فادیک تماس گرفته و به او برای فال وقت میدهد. سپس سر قرار، سعی دارد موضوع را سمت زینب بکشاند تا از او حرف بکشد. فادیک که به حواسش نیست، اسم ارتان را می‌برد. سپس پیشمان شده و سریع از آنجا می رود. فالگیر با مقدس تماس گرفته و اسم ارتان را به او میگوید. فادیک پیش زینب می رود.

مقدس با فادیک تماس میگیرد و به بهانه صحبت در مورد برگزاری بهتر مراسم عروسی و کمک گرفتن از او، میخواهد به خانه شان برود. زینب از فادیک میخواهد برود زیرا میداند که آنها میخواهند از فادیک حرف بکشند، و او نیز از فادیک چنین چیزی را میخواهد. زینب به همراه فاتح که حوصله اش سر رفته است، بیرون می روند تا کمی گردش کنند. مقدس فادیک را تحت فشار می‌گذارد تا اسامی همه دوست و آشنایان زینب را به بهانه دعوت به عروسی از او بگیرد. فادیک از فشار آوردن مقدس عصبی و معذب شده و پنهانی با زینب تماس میگیرد و از او میخواهد به آنجا بیاید‌.زینب به همراه فاتح به سمت خانه می روند. مقدس برای اینکه زینب را در عمل انجام شده قرار دهد، با آمدن زینب بی مقدمه به او میگوید که آنها در حال صحبت در مورد ارتان بوده اند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا