خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۱۴ سریال ترکی عشق از نو 

زینب و فاتح آماده شده و برای عکاسی می روند. مته، دوست فاتح برای عکاسی از آنها آمده و آنها سعی دارند سبک عکاسی و محیط خود را آمریکایی کنند تا کسی به عکسها شک نکند. هنگامی که عکاسی آنها تمام می شود، یک ماشین آمده و فاتح را به اصرار و تهدید سوار ماشین میکند تا پیش مریم ببرند. وقتی زینب متوجه می شود، با ماشین عروس، ماشین آنها را تعقیب میکند. فاتح پیش مریم رفته و با عصبانیت، همچنان میگوید که قصد فروش امتیاز کارخانه را ندارد و سپس بیرون می آید. زینب در لابی ساختمان به دنبال فاتح میگردد. فاتح از آسانسور بیرون آمده و آنها به سمت ماشین می روند. زینب که بخاطر فاتح سریع پیاده شده و ماشین را وسط خیابان پارک کرده بود، متوجه می شود که ماشین را برده اند. فاتح و زینب به ناچار تاکسی میگیرند تا به خانه بروند. یادگار که به خانه فهمی رفته، کسی در خانه نمانده و آنها مجبور می شوند به خانه فهمی بروند و پنهانی لباس عوض کنند، زیرا کیف پول فاتح نیز در ماشین مانده بود و آنها نمی‌توانند برای خرید لباس به فروشگاه بروند. در خانه فهمی، یادگار و همسایه ها به آشپزخانه رفته و مشغول پخت و پز هستند.
آنها شروع به رقص میکنند‌. مهمانان مقدس از سر و صدا کنجکاو شده و به آشپزخانه می روند. مقدس از اینکه آبرویش پیش آنها رفته به شدت معذب و ناراحت می شود. یادگار و همسایه ها، مهمانان مقدس را داخل آشپزخانه می کشاندند تا همگی با هم برقصند. مقدس با خجالت بیرون می آید تا پیش آنها نباشد. سلین پنهانی برای اورهان غذا می برد. او به روی اورهان می آورد که از برداشتن صبحانه فهمی خبر دارد. شوکت با اورهان تماس میگیرد و از او میخواهد که به قایق برود و کار کند. اورهان از اینکه شوکت تا روز قبل او را به قایق راه نمی‌داد و حالا از او میخواهد برود، عصبی می شود، اما ازترس شوکت تصمیم می‌گیرد برود. سلین بخاطر اینکه دوباره بین فهمی و شوکت دعوا نشود، به اورهان اجازه بیرون رفتن نمی دهد و درب اتاق را به روی تو قفل میکند. اورهان با درماندگی در اتاق می نشیند و نگران عاقبت برخورد شوکت است.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا