خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی حباب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی حباب را قرار داده ایم ما را تا آخر این پست همراهی کنید. فرهان پول رشوه خواران ، گلاهبرداران وافراد که با سود جویی ناشایسته ثروتمند شده اند می دزد و با این پول به جوانان فقیر محله خود کمک می کند ، آنها را آموزش می دهد و به خانواده هایشان کمک می کند، ماجرا از مرگ غیر منتظر شروع میشود و زندگی او را تغییر می دهد ، این اتفاق او را نه تنها با آرمان هایش بلکه با عشقش محک میسازد. بازیگران سریال ترکی حباب با اسم قدیمی ولگرد عبارتنداز؛ Kaanapali Yildirim _ Biran Damla Yilmaz_ Seray Kaya _ Sarp Akkaya _ Edip Tepe li _ Engin Alkan_ Melisa Dogu
داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی حباب
فرهان با ایپک در حال حرف زدنه و ایپک قاب عکسشو اونجا میبینه و با دیدن عکس پدر فرهان میگه میگه من پدرتو میشناسم؟ آشناست واسم فرهان میگه نه بابا فکر نکنم اصلا از دنیای شما خیلی فاصله داشته ایپک عکسی از پدرش نشون میده که پدر فرهان هم اونجا تو عکسه آنها جا میخورن و ایپک بهش میگه به نظرت این تصادفیه؟ پدر تو پدر من با ضیاء تو یه فاصله زمانی کشته شدنشون؟ فرهان میگه اصلا طبیعی نیست سپس باهاش یه نقشه میکشه که ضیاء و سینارو روبرو کنن تا ببینن کی دروغ میگه کی راست. مژده به فرهان زنگ میزنه و میگه بابامو انگار میخواسته سینا بکشه واسه همین میخواد برگرده خانه باغ و مارو هم میبره احتمالا فرهان میگه یعنی چی؟ و ازش میخواد بیاد بیرو نبه یه بهونه ای تا با هم حرف بزنن.
مژده وقتی بیرون میره با فرهان بهش میگه که انگاری رسیدن ما به هم نشدنیه و باید بریم سراغ زندگیمون فرهان میگه میدونم به خاطر قضیه ایپک هم بهم ریختی حق داری حس بدی بهت داده شده ولی مطمئن باش که چیزی نیست و برای هدفمون داریم کار میکنیم و ازش خواستگاری میکنه مژده خوشحال میشه و قبول میکنه و همدیگرو بغل میکنن. شب فرهان و ایپک که سینا و ضیاء را برد منو خونه قدیمی پدر ایپک اونجا روبرو میشن و ضیاء حرفشو دوباره اونجا هم میزنه که سینا به ایپک میگه حرف اینو باور نکن دخترم، داره دروغ میگه. ایپک بهم ریخته وقتی این موضوع واسش ثابت شده عمویش سینا پدرشو کشته و بهم میریزه. ۵ ماه بعد، ایپک دادگاه صالح را برگزار کرده و با مدارکی که داشتن تان را تو زندان میندازن تا جزای کارشو ببینه. مژده با فرهان ازدواج کرده و باهم مراسم عروسی گرفتن همگی در حال رقص و خوش گذروندن هستن که دوست کر فرهان هم پارتنرش را میبوسه و رابطه شونو علنی میکنن که میخوان ازدواج کنن همگی واسه اونا هم خوشحال میشن. پایان فصل ۱