معنی آباجی

فرهنگ معین

آباجی

[تر.] (اِمر.) خواهر، آبجی.

حل جدول

آباجی

همشیره

مترادف و متضاد زبان فارسی

آباجی

آبجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره،
(متضاد) داداش

فرهنگ فارسی هوشیار

آباجی

(اسم) همشیره خواهر آبجی باجی.

معادل ابجد

آباجی

17

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری