معنی آبجی
لغت نامه دهخدا
آبجی. [ب َ] (ص نسبی) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه)، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
آبجی. (از ترکی، اِ مرکب) (از ترکی ِ آغاباجی، مرکب از: آغا، سید و سیده + باجی، خواهر) در تداول خانگی، خواهر.
فارسی به ترکی
1) abla, büyük kız kardeş, 2) bayanlara hitap ederken saygı için kullanılan bir unvan
فرهنگ عمید
خواهر،
فرهنگ فارسی هوشیار
خواهر خواهربزرگ، در خطاب بزنان گویند.
آبجی - آباجی
مخفف آغاباجی که کلمه ترکی است به معنی خواهر
فرهنگ معین
خواهر، مخففِ آغاباجی. [خوانش: [تر.] (اِ.)]
حل جدول
خواهر
مترادف و متضاد زبان فارسی
آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره،
(متضاد) داداش، برادر
واژه پیشنهادی
مرجان اشرفی زاده، ناهید طباطبایی
فیلمبردار فیلم آبجی
محمّد رسولی
کارگردان فیلم آبجی
مرجان اشرفی زاده
موسیقی فیلم آبجی
حامد ثابت
از بازیگران فیلم آبجی
پانته آ پناهی ها
معادل ابجد
16