معنی آبجی
لغت نامه دهخدا
آبجی. (از ترکی، اِ مرکب) (از ترکی ِ آغاباجی، مرکب از: آغا، سید و سیده + باجی، خواهر) در تداول خانگی، خواهر.
آبجی. [ب َ] (ص نسبی) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه)، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
فرهنگ معین
خواهر، مخففِ آغاباجی. [خوانش: [تر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
خواهر،
حل جدول
خواهر
مترادف و متضاد زبان فارسی
آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره،
(متضاد) داداش، برادر
فارسی به ترکی
1) abla, büyük kız kardeş, 2) bayanlara hitap ederken saygı için kullanılan bir unvan
گویش مازندرانی
خواهر
فرهنگ فارسی هوشیار
خواهر خواهربزرگ، در خطاب بزنان گویند.
معادل ابجد
16