معنی اثری از خواجهعبدا... انصاری
حل جدول
لغت نامه دهخدا
انصاری. [اَ] (اِخ) ابوایوب خالدبن زید. صحابی بود. رجوع به ابوایوب انصاری شود.
انصاری. [اَ] (اِخ) ابویحیی زکریا (شیخ الاسلام). (825 یا 826-925 هَ. ق.). دانشمند مصری قاضی و مفسر و محدث بود و در علوم دیگر نیز مهارت و مدتی شغل قضاوت داشت و او را آثار متعددی است که بسیاری از آنها بطبع رسیده. (از معجم المطبوعات و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 80). و رجوع به معجم المطبوعات شود.
انصاری. [اَ] (اِخ) شیخ مرتضی بن محمد امیر شوشتری. از مجتهدان بنام شیعه بود. در بیست سالگی به عراق رفت و در کربلا نزد سید مجاهد و دیگران تلمذ کردو هنگام محاصره ٔ کربلا توسط دولت عثمانی به کاظمین رفت و سپس به شوشتر شد و پس از دو سال مجدداً به عراق رفت و در نجف سکنی گزید. پس از چندی به کاشان رفت ونزد صاحب مناهج سه سال تلمذ کرد و آنگاه به خراسان شتافت و از آنجا به وطن خود بازگشت و پس از پنج سال مجدداً به نجف رفت. وی از سال 1249 هَ. ق. بتدریس پرداخت و از سال 1266 که صاحب جواهر درگذشت مرجع تقلید شیعه گردید. تحقیقات انصاری در فقه استدلالی و اصول و قواعد کلیه ٔ حقوق شیعه بی سابقه است. از آثار وی «رسائل » در اصول و «مکاسب » در فقه دقیق ترین تحقیقات حقوقی را در بر دارد. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام).
صالح انصاری
صالح انصاری. [ل ِح ِ اَ] (اِخ) رجوع به صالح سالمی انصاری... شود.
شیخ انصاری
شیخ انصاری. [ش َ خ ِ اَ] (اِخ) لقب شیخ مرتضی انصاری. رجوع به انصاری، شیخ مرتضی بن محمدامیر شوشتری شود.
عمر انصاری
عمر انصاری. [ع ُ م َ رِ اَ] (اِخ) ابن حفص انصاری. رجوع به ابوسعد (عمربن...) شود.
علی انصاری
علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی. رجوع به علی قرافی شود.
علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عتیق بن عیسی انصاری قرطبی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرطبی شود.
علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. رجوع به علی عقینی شود.
علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بلنسی شود.
علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن یوسف بن حسن زرندی انصاری، ملقّب به نورالدین مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زرندی شود.
عماره ٔ انصاری
عماره ٔ انصاری. [ع ُ رَ ی ِ اَ] (اِخ) ابن مخلدبن حرث انصاری نجاری. صحابی بود. رجوع به عماره ٔ نجاری (ابن مخلدبن حرث...) شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
یاری ده (صفت) منسوب به (انصار)
معادل ابجد
1763