معنی افول
لغت نامه دهخدا
افول. [اُ] (ع مص) غایب و ناپدید شدن. (منتهی الارب). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن. (آنندراج). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره. (المصادر زوزنی) (تاج المصادربیهقی). غروب، مقابل طلوع. فروشدن. فرورفتن ستاره. (یادداشت مؤلف). اَفْل. (ناظم الاطباء):
خوی با او کن کامانتهای تو
ایمن آید از افول و از عتو.
مولوی.
فارسی به انگلیسی
Comedown, Ebb, Eclipse, Twilight, Wane
فرهنگ عمید
غروب کردن،
پنهان شدن،
ناپدید شدن ستاره،
[مجاز] از دست رفتن موقعیت،
مترادف و متضاد زبان فارسی
غروب، انحطاط، زوال، نابودی،
(متضاد) طلوع
فرهنگ فارسی هوشیار
غائب شدن، پنهان شدن
فارسی به آلمانی
Kadenz, Rhythmus [noun], Sonnenuntergang (m)
فرهنگ معین
(اُ) [ع.] (مص ل.) فرو شدن، غروب شدن.
فرهنگ فارسی آزاد
اُفُول، - فرو رفتن، پنهان شدن، غروب کردن خورشید،
واژه پیشنهادی
کم شدن
معادل ابجد
117