معنی برانگیخته

لغت نامه دهخدا

برانگیخته

برانگیخته. [ب َ اَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. (ناظم الاطباء). رجوع به برانگیختن شود.

فرهنگ معین

برانگیخته

(~. اَ تَ) (ص مف.) تحریک شده، تحریض گردیده.

فرهنگ عمید

برانگیخته

وادارشده،
تحریک‌شده،

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

برانگیخته

مبعوث، تحریض، تحریک‌شده، واداشته

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

برانگیخته

حار، قطران

فرهنگ فارسی هوشیار

برانگیخته

(اسم) تحریک شده تحریض گردیده.

فارسی به آلمانی

برانگیخته

Heiß, Scharfgewürzt

معادل ابجد

برانگیخته

1288

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری