معنی بیهوده ‌گو

لغت نامه دهخدا

بیهوده گو

بیهوده گو. [دَ / دِ] (نف مرکب) بیهوده گوی. کسی که سخنش معنی ندارد. (ناظم الاطباء). لغوگوی. نافرجام گوی. یافه گوی. یاوه درای. و رجوع به بیهوده گوی و بیهده گو شود.

فرهنگ عمید

بیهوده گو

کسی که سخنان بی‌معنی و بی‌فایده بگوید، یاوه‌گو،

حل جدول

بیهوده ‌گو

هرزه ‌دار

واژه پیشنهادی

بیهوده گو

هذیان سرا

هرزه درا

هرزه لا

هرزه لاف

گزافه گو

معادل ابجد

بیهوده ‌گو

58

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری