معنی فاتح
فارسی به انگلیسی
Conqueror, Conquistador, Triumphant, Victor, Victorious, Winner, Winning
فارسی به ترکی
fatih
فارسی به عربی
فائز، فاتح
عربی به فارسی
فاتح , غالب , پیروز , کشورگشا
لغت نامه دهخدا
فاتح. [ت ِ] (ع ص) گشاینده. پیروز. ظفریاب. گیرنده ٔ شهر. || فتحه دهنده. (ناظم الاطباء).
فاتح شدن
فاتح شدن. [ت ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) پیروز شدن.گشودن شهر. بر دشمن غلبه کردن. رجوع به فاتح شود.
فاتح عثمانی
فاتح عثمانی. [ت ِ ح ِ ع ُ] (اِخ) لقب سلطان محمد اول عثمانی است که بمناسبت فتح قسطنطنیه به این لقب خوانده شده است. رجوع به محمد فاتح شود.
فرهنگ عمید
گشاینده کشورها در جنگ،
(قید) همراه با پیروز،
* فاتح شدن: (مصدر لازم)
پیروز شدن،
غلبه کردن بر دشمن،
فرهنگ معین
(تِ) [ع.] (اِفا.) گشاینده، تصرف کننده، پیروز.
حل جدول
پیروز
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیروزمند
کلمات بیگانه به فارسی
پیروزمند
فرهنگ فارسی هوشیار
ون ونیتک وانیتار پیروز پیر وچگر پاتیاوند کشور گشا گشاینده (اسم صفت) گشاینده و گیرنده شهرها پیروز ظفریاب.
فرهنگ فارسی آزاد
فاتِح، گشاینده، بازکننده، فتح کننده، غلبه کننده، کشور گشا،
فارسی به آلمانی
Gewinner (m), Sieger (m)
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیروز، پیروزمند، جهانگشا، جهانگیر، چیره، غالب، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، مظفر، منصور، ناصر،
(متضاد) مغلوب
نام های ایرانی
پسرانه، پیروز
معادل ابجد
489