معنی قطیفه
فرهنگ معین
حوله، چادرهای ورپیچیده. [خوانش: (قَ عَ یا عِ) [ع. قطیعه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
نوعی حلوا، نوعی شیرینی، لوزینه،
نوعی خوراک که از خمیر آرد گندم درست میکنند، رشته،
جامه یا پارچۀ پرزدار،
حولۀ بزرگ که پس از آبتنی روی دوش میاندازند و بدن را با آن خشک میکند،
حل جدول
ازار
مترادف و متضاد زبان فارسی
جامهپرزدار، فوطه، لنگ
فارسی به انگلیسی
Bathrobe
فرهنگ فارسی هوشیار
قدیفه در فارسی: آبچین به پیمان که چیزی نخواهی رمن ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی) فرخشه سان پوسته رمن این واژه قطائف است که فارسیان قطایف گویند و گمان می رود که واژه ((قطاب)) را از آن برگرفته باشند، تاج خروس ازگیاهان (اسم) جامه پرداز خوابناک جمع: قطائف (قطایف) . یا قطیفه حمام (حمامی) . قطیفه که پس از بیرون شدن از گرمابه تن را بدان خشک کنند: مگر قطیفه حمامی است خلعت وصل که می دهد بعاشق بتان لاله عذار هنوز عاشق مسکین نکرده خشک عرق که باز در بر بیگانه ای گرفته قرار، تاج خروس، گل جعفری.
معادل ابجد
204