معنی مفتش
لغت نامه دهخدا
مفتش. [م ُ ف َت ْ ت ِ](ع ص) جوینده. کاونده.(از آنندراج). کسی که می جوید و می کاود و تفتیش می نماید.(ناظم الاطباء). پژوهنده.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تفتیش شود. ||(اصطلاح اداری در گذشته) بازرس. کسی که از طرف وزارتخانه ها و اداره ها به کارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را به مقامات مربوط آگهی می دهد.(ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی، ذیل بازرس). و رجوع به بازرس شود. || مباشر و سرکار و ناظر.(ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مُ فَ تِّ) [ع.] (اِفا.) تفتیش کننده، بازرس.
فرهنگ عمید
تفتیشکننده، جستجوکننده، کاوشکننده،
[منسوخ] بازرس،
حل جدول
بازرس
مترادف و متضاد زبان فارسی
بازپرس، بازجو، جاسوس، کارآگاه، ممیز، منهی
فارسی به انگلیسی
Inspector
فارسی به عربی
مفتش
عربی به فارسی
بازرس , مفتش
فرهنگ فارسی هوشیار
جوینده و کاونده، تفتیش کننده، بازپرس
فرهنگ فارسی آزاد
مُفَتِّش، (اسم فاعل از فَتَّشَ، یُفَتِّشُ، تَفتِیش) تفتیش کننده، سئوال کننده، تحقیق و بررسی کننده،
واژه پیشنهادی
بازرس یا بررسی کننده که معادل آن در جدول بررس است.
معادل ابجد
820