حرف های خواندنی آریا عظیمی نژاد : بیشتر مخاطبان موسیقی پاپ «بچه ها»هستند!
جهان من «متفاوت» است!
آریا عظیمی نژاد، متولد ۵ اردیبهشت ۱۳۵۲، در تهران، موسیقی دان و آهنگسازی است که موسیقی فیلم «میم مثل مادر» در سینما و «او یک فرشته بود» در تلویزیون از جمله آثار مطرح این هنرمند می باشد. همچنین موسیقی متن فیلم هایی چون «طلا و مس»، «فرزند خاک»، «نفوذی»، «پارک وی» و «نقاب» را در کارنامه هنری خود دارد. در این شماره از مجله کلبه سرگرمی حرف های خواندنی آریا عظیمی نژاد ، محبوب ترین داور عصر جدید، که مقام دوم جشنواره موسیقی بریتانیا در رشته موسیقی فولکلوریک را دارد، با هم می خوانیم.
گفتگو : عباسعلی اسکتی
– در برنامه عصر جدید آن چیزی که به نظر من درست باشد را می گویم و هرگز محافظه کارانه رای نمی دهم.
– رای من ترکیبی از حس و منطق است، شرایط و احوال داورها با هم فرق دارد.
– من دغدغه موسیقی نواحی دارم و ترجیح می دهم که به آنها کمک کنم، چون موسیقی پاپ بازارش وجود دارد و چرخه اش حتی اگر لنگ، ولی می چرخد.
– موسیقی نواحی گنجینه ای است که باید از آن مراقبت شود.
– اینکه همچنان خواننده می آید و نوازنده را نمی بینیم، قانون صدا و سیما نیست، قانون نانوشته مملکت است و ربطی به صدا و سیما ندارد.
– فکر می کنم جای خیلی چیزها در عصر جدید خالی است، یکی اش می تواند نوازندگی باشد، حرکات بدن یا پرفورمنس هم همین طور.
– بزرگترین شعار ما در عصر جدید «دیده شدن» است. این شعار خیلی کارکرد داشته و آدم ها به خوبی دیده شده اند.
– فیدبک عصر جدید برای من دو طرفه بوده. آنهایی که اهل فن بوده اند، خیلی دوست نداشته اند که من بروم و گفته اند جایگاه تو چنین جایگاهی نیست، ولی از نظر بیشتر مردم خوب بوده و بازتاب خوبی گرفته ام.
– این برنامه اصلا نمایشی نیست، ولی بالاخره یک برنامه تلویزیونی است. جذابیت برنامه خب خیلی مهم است و این فاکتورها را باید در نظر بگیریم.
– اگر مسابقه تخصصی بود فرق می کرد، ولی چون مسابقه تخصصی نیست، همه جوانب آدم ها در نظر گرفته می شود، زندگی آدم ها، عقبه آنها، احوالاتشان و اینکه چه به آنها گذشته است. همین هاست که برنامه را جذاب می کند.
– اینکه به ما بگویند چگونه برخورد کنیم، صحت ندارد و ما روی صحنه با اتفاقات مواجه می شویم.
– ما نمونه آدم هایی هستیم که داریم در این مملکت زندگی می کنیم و عرف مملکت را می شناسیم، کسی لازم نیست چیزی به ما بگوید.
– وضعیت امروز موسیقی نسبت به بقیه هنرها بهتر است، پیشرفت آن نسبت به سینما که کاملا مارکتی شده به پول درآوردن، بهتر است.
– موسیقی هم مارکت خودش را دارد، همه جای دنیا اینگونه است. موسیقی پاپ در راس ماجراست، بیزینش خودش را می کند و پول خودش را در می آورد. همه جای دنیا اینگونه است و اینگونه نیست که بگوییم ما استثنا هستیم، ولی در کنار آن موسیقی های خاص رشد کرده اند و گروه های خاص به وجود آمده اند، کارگروهی زیاد شده و من خودم امیدوار هستم.
– اینکه بگوییم موسیقی ما به سمت بی محتوایی می رود، معمولا در موسیقی پاپ همه جا همین است. این بستگی به حالات و احوالات اثر و ماندگاری اش در بین مردم دارد.
– من اصولا با این مخالف هستم که بیاییم به هنرمند خط بدهیم که چه کار بکند و چه کار نکند. هر کسی باید هر کاری که دلش می خواهد را بکند، مردم هستند که می شنوند، حالا یکی دو تا مخاطب دارد و یکی دو میلیون مخاطب دارد.
– الان اگر کاری می گیرد و مردم با آن ارتباط برقرار می کنند، باید به ساختار فرهنگی مملکت نگاه کرد.
– الان به نظر من بیشتر مخاطبان موسیقی پاپ بچه ها هستند، مخصوصا در مهد کودک ها و مدرسه ها از آن استفاده می شود.
– من خودم پسر مهدکودکی دارم و تقریبا می شود گفت تمام «هیت» های پاپ را حفظ است، می خواند و حتی از من می خواهد در ماشین بگذارم و می گذارم. شاید اصلا خودم خوشم نیاید، ولی مطمئن باشید یک نیازی در جامعه وجود دارد که این اتفاق می افتد و ما نتوانسته ایم آن نیاز را جوابگو باشیم.
– یادم می آید یک ترانه علیرضا عصار می خواند «خیال نکن نباشی» که مردم خیلی دوست داشتند. همه می گفتند عشق های زمینی نباشد و هوایی باشد و آن ترانه یک دفعه آمد و مردم گفتند ما می خواهیم چنین چیزی هم داشته باشیم.
– من همیشه با شادمهر رفاقت داشتم، آن ویدئوی معروف هم یک اتفاق خاص بود، فواد حجازی زنگ زد و به من گفت به کمک شما احتیاج داریم و بیا، من هم رفتم. آنجا بود که دفعه اول محمد اصفهانی را دیدم، حسین زمان را دیدم، علیرضا عصار را قبلا دیده بودم. آنجا بود که اولین بار با این دوستان آشنا شدم. با شادمهر و عصار و کاوه یغمایی از سال ۶۸ رفیق بودم.
– متاسفانه با شادمهر دیگر ارتباط ندارم. اتفاقا چند وقت پیش سعی کردم با شادمهر لینک بزنم و صحبت کنم که نشد، اما خوشحال می شوم این اتفاق بیفتد.
– به نظر من اگر شادمهر امروز اینجا بود، می ترکوند و اینجا می توانست خیلی با اقبال مواجه شود، البته که آنجا هم وضعیتش بد نیست، بالاخره هر آرتیستی بالا پایین دارد.
– من تجربه زندگی کردن خارج از ایران را داشته ام. برای من هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم بیرون از وطنش زندگی کند. تاثیراتی که محیط پیرامون روی هنرمند می گذارد، باعث می شود احوالاتش عوض شود. ما اینجا شلوغی و ترافیک و آلودگی و هزار تا مشکل داریم.
– مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ممکن است روی شما فشار بیاورد، ولی من در این ساختار بزرگ شده ام و خروجی ام از این ساختار است. وقتی می روم جای دیگری که این مشکلات نیست، ولی جنس دیگری از مشکلات وجود دارد، بعد از مدتی کاملا «ارور» می دهم، دیگر آن آدم نیستم و این خیلی طبیعی است.
– یک آمار عجیب غریبی وجود دارد از آرتیست های بزرگی که رفته اند و دیگر موفق نبوده اند، در زمینه های مختلف، موسیقی، نویسندگی، سینما، حتی وقتی شما در مترو می نشینید، این روی شما تاثیر می گذارد.
– طبیعتا یک جمعیت ۸۰-۷۰ میلیونی با چند میلیون خارج از ایران متفاوت است. شادمهر اگر داخل ایران بود و کنسرت می گذاشت، استادیوم آزادی را به راحتی پر می کرد.
– چندین بار شرایط کوچ برای من اتفاق افتاده است، رفته ام و کار کرده ام، ولی فهمیده ام که خاک برای من همه چیز است.
– عرق ملی ندارم و از این شعارها نمی دهم، ولی اینجا در این آب و خاک نه، در این آب و هوا، آریا عظیمی نژاد در این ساختار شکل گرفته است.
– فضای موسیقایی من نه قبل بوده نه الان، اصلا جهان من متفاوت است.
– با بچه ها ی عصر جدید که صحبت می کردیم، احسان از من می پرسید چه گوش می کنید و آنها حیرت کرده بودند که من اصلا موسیقی پاپ نمی شنوم، مگر اینکه اتفاقی بشنوم، در تاکسی، مهمانی یا جاهای عموم.
– پاپ موسیقی من نیست، موسیقی من یک موسیقی خاص است، موسیقی فضاسازی است، موسیقی که بتواند شنونده را در یک فضای جدید قرار بدهد، موسیقی کلام محور نیست و اگر هم کلام دارد، کلام محور آن نیست.
– کار تخصصی من موسیقی فیلم بوده است. به هوای موسیقی و سینما آمده ام، چون موسیقی من توصیفی- تصویری است.
-ایده آل من سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ بود که یکدفعه همه چیز تغییر کرد و محتوا جایش را به گیشه داد و طبیعتا فضای من خیلی فضای خاص تری شد.
– قبلا هم سالی یکی دو فیلم بیشتر کار نمی کردم و الان هم سالی یکی دو سریال بیشتر کار نمی کنم، ولی چون کارهای خاصی بوده اند، بیشتر به چشم می آیند و احساس پرکاری از ناحیه من دیده می شود، در صورتی که اینگونه نیست.
– اگر دو سریال در سال کار کرده ام، چون من کار کرده ام، بولد می شود و به چشم می آید. فضاهای شخصی خودم را دارم. ایده آل من موسیقی های فولک جهان است و دوست دارم این اتفاق در جاهای مختلف دنیا بیفتد.
– استاد شجریان خواننده ماندگاری است. از این خواننده هایی که الان هستند، خواننده هایی که شخصیت و جهان بینی دارند، ماندگار می شوند.
– خواننده هایی که شخصیت صدایی و تفکری دارند، به نظرم قابلیت ماندگری شان می تواند بالاتر باشد. حالا بخواهم اسم ببرم به نظرم محسن چاوشی با اینکه سلیقه من نیست، یک کاراکتر جهان بینی دارد.
– تمام خواننده های قبل از انقلاب یک شخصیت صدایی و یک جهانی دارند و این جهان باعث شده ماندگار شوند. الان هر کسی را بشنوید، نمی دانید چه کسی است! اغلب می پرسیم این چه کسی است؟ در صورتی که صداهای قدیمی را اصلا لازم نیست بپرسیم.
– بدون شک تلویزیون ریزش مخاطب داشته است. سال هایی بوده که سریال هایی کار کرده ام که حجم مخاطبش در زمینه های مختلف، یعنی فیدبکی که ما در زمینه موسیقی گرفته ایم، فیدبکی که در زمینه داستان و فیلمنامه گرفته ایم خیلی زیاد بوده است.
– من فکر می کنم بعد از سریال «او یک فرشته بود» روابط عمومی تلویزیون حدود چهارصد صفحه فقط درباره موسیقی این کار نظریات مردمی را به من داد، یعنی اینقدر روی مردم اثر گذاشته بود.
– ولی امروز واقعا این اتفاق نمی افتد و تلویزیون یک راهی را برای خودش پیش گرفته که شاید هم هیچ گریزی از این راه ندارد، مگر اینکه یکدفعه همه چیز را شخم بزنند، شخم بزنند و ساختار را عوض کنند.
– در همین عصر جدید خیلی از خط قرمزها را رد کردیم، خیلی از چیزهایی که تا حالا در تلویزیون دیده نشده یا از آن صحبت نشده، مثل علایق مردم و جوان ها و این خصوصا خیلی مهم است.
– تا حالا نشده کاری بکنم و مخاطب دوست نداشته باشد. با غرور از این موضوع حرف می زنم و همیشه نمی دانم لطف خدا بوده یا احوال خودم بوده، هیچ کاری نبوده انجام بدهم و موفق نشود.
– آدم وقتی موسیقی مستقل می سازد، فرم های دیگری دارد، اما شما وقتی کار دیگری می سازید، در آن باید همه دست به دست هم بدهند که کار خوب شود. نمی شود شما در یک فیلم بد بهترین موسیقی را بسازید، آن موسیقی هیچ وقت شنیده نمی شود.
– مثلا فیلم «میم مثل مادر» همه احوالاتش در حدی بود و تناسبی داشتند که آن قابلیت دیده شدن را داشت یا پایتخت هم همینطور بود.
– چه چیزی بهتر از اینکه مردم با یک اثر خاطره داشته باشند. این خیلی حس خوشایندی است. من خیلی از مردم را دیده ام که با قطعاتی که من ساخته ام، زندگی کرده اند. شنیدن این احوالات برای من جذاب است.
– خیلی کار می کنم، یعنی یک جوری که می گویند گندش را در آورده ام!
– آخرین کتابی که خوانده ام، کتاب کلمات بارانی مسعود رباعی بوده و الان احوالم موسیقی آلترنتیو است که خیلی گوش می کنم.
– دغدغه آدم بودنم از آهنگساز بودنم بیشتر است. آدم بدی نیستم، ولی فکر می کنم می توانم بهتر باشم.
– اینکه ده سال بعد کجا هستم، بستگی به خودم دارد که چکار کنم و چه راهی را پیش بگیرم. فکر کنم که دعا می کنم که خداوند راه های خوبی را جلوی راهم بگذارد.
– از خدا می خواهم به من قوه تشخیص بدهد، چون گاهی آدم نمی داند راه درست کدام و راه اشتباه کدام است و نمی تواند تشخیص بدهد. همیشه نرم افزار «ویز» را مثال می زنم، مثلا می گفتیم که من می خواهم آهنگساز شوم، مبدا و مقصد را می زدیم و می گفت چگونه است. کاش برای آدمیزاد هم یک چیزی این شکلی بود.
– دوست دارم راجر واترز را ببینم، بدم نمی آمد با هیتلر و حضرت علی «ع» گپی بزنم.
– همیشه این شعر خیلی در ذهن من است که: بی دلی در همه احوال خدا با او بود/ او نمی دیدش و از دور خدا را می کرد/ این همه شعبده خویش که می کرد این جا/ سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد.
بیشتر بخوانید :
همسر آریا عظیمی نژاد و ماجرای ازدواجش در دورهمی