خلاصه استان قسمت ۱۶ سریال ترکی بن بست قلب Yürek Çikmazi
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بن بست قلب را برایتان گذاشته ایم، تا قسمت آخر سریال همراهمان باشید. سریال بن بست قلب به کارگردانی بهادیر اینجه و سردار گوزلکلی در سال ۲۰۲۲ ساخته شده است. این سریال محصول کشور ترکیه و در ژانر درام و خانوادگی میباشد. «بن بست قلب»، داستان خانواده ای است که از روستایی به استانبول کوچ می کنند. جنت که از زمان جوانی همیشه روی پای خودش ایستاده، با ییلماز ازدواج می کند و از روستای خود به استانبول می آید. خشونت ییلماز در طی سال ها باعث می شود جنت به سراغ وکیلی به نام زینب برود و پس از این اتفاق، زندگی خانواده آن ها برای همیشه تغییر می کند. در این سریال عایشه بینگل، ایرم هلواچی اوغلو، دیلارا آکسویک، بیهتر دینچل و جمال توکتاش به هنرمندی پرداختهاند.
قسمت ۱۶ سریال ترکی بن بست قلب
زینب با فهمیدن این ماجرا پیش کیوانچ میره ماجرا رو برایش تعریف میکنه کیوانچ با خودش میگه قطعاً برای گرفتن پول سراغ فریده میره از اونجایی هم که فریده دیگه حمایت منو نداره در نتیجه پولی نداره که به پدرش بده از طرفی تا حالا ییلماز از فریده نه نشنیده و این دفعه بشنوه اون روی پدرشو میبینه. شاید بفهمه که داره چیکار میکنه اما فریده تمام طلاهایش را میفروشه و ماشینی که به نام کیوانچ هست و زیر پای اوست به صورت غیرقانونی اجاره میده و با تمام این کارها نصف پولو جور میتونه بکنه او پیش پدرش میره و این خبرو میده و میگه بقیشو به زودی جور میکنم میدم بهت اما ییلماز سیلی محکمی تو گوشش میزنه و میگه باید شوهرت پول تمام و کمال بهم میداد و میخواد خودش با کیوانچ حرف بزنه که فریده مانعش میشه. خلیل با زینب قرار میذاره و صحبت میکنه و میگه بابت وکالت مادرم بدهکاریم بهت؟باید چقدر بدیم؟ مادرمو از کجا میشناختی؟ زینب ماجرا را تعریف میکنه و در آخر یه جفت گوشواره جنت را بهش نشون میده و میگه پولش از قبل پرداخت شده اما از آنجایی که من کاری برای مادرت نکردم بهتره اینا رو به خودت پس بدم خلیل کمی به گوشوارهها نگاه میکنه و در آخر بهش میگه نه اینا باید دست خود تو باشه.
خلیل با بیرسن نقشهای میکشند و بیرسن در خانه تو یک فرصت گوشی پدرش را برمیداره و با شوهر اون زن قرار میذاره سپس پیامو پاک میکنه. خلیل سر قرار میره و اون مرد را حسابی کتک میزنه و گوشیشو میگیره اون مرد فرار میکنه که خلیل همان جا به ویس مادرش گوش میکنه. او حسابی به هم میریزه و گریه میکنه سپس به زینب پیامی میفرستد. زینب در دادستانی هستش و منتظر شروع شدن جلسه دادگاهست همان موقع پیام خلیل را دریافت میکنه که گفته باید سریعا با همدیگه صحبت کنیم و فایل صوتی را برایش میفرستد زینب از دادگاه رفتن منصرف میشه از آنجا به سمت خلیل راهی میشه. بعد از کمی صحبت کردن با هم زینب همه ماجرا رو میفهمه که سریعا با همان ویس به دادستانی میره و از دادستان حکم تفتیش خانه ییلماز را برای پیدا کردن شواهد قتل میگیرد. آنها وارد خانه ییلماز میشن و با تفتیش خانه شواهدی از رد خون و لکه خون پیدا میکنند. وقتی ییلماز را دستبند میزنند تا زمان روشن شدن ماجرا بازداشت باشه او جلوی در خانه زینب را میبیند که دست به سینه ایستاده…