خلاصه استان قسمت ۱۷ سریال ترکی بن بست قلب Yürek Çikmazi

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی بن بست قلب را برایتان گذاشته ایم، تا قسمت آخر سریال همراهمان باشید. سریال بن بست قلب به کارگردانی بهادیر اینجه و سردار گوزلکلی در سال ۲۰۲۲ ساخته شده است. این سریال محصول کشور ترکیه و در ژانر درام و خانوادگی می‌باشد. «بن بست قلب»، داستان خانواده ای است که از روستایی به استانبول کوچ می کنند. جنت که از زمان جوانی همیشه روی پای خودش ایستاده، با ییلماز ازدواج می کند و از روستای خود به استانبول می آید. خشونت ییلماز در طی سال ها باعث می شود جنت به سراغ وکیلی به نام زینب برود و پس از این اتفاق، زندگی خانواده آن ها برای همیشه تغییر می کند. در این سریال عایشه بینگل، ایرم هلواچی اوغلو، دیلارا آکسویک، بیهتر دینچل و جمال توکتاش به هنرمندی پرداخته‌اند.

قسمت ۱۷ سریال ترکی بن بست قلب
قسمت ۱۷ سریال ترکی بن بست قلب

قسمت ۱۷ سریال ترکی بن بست قلب

پلیس‌ها ییلماز را با خودشون به کلانتری می‌برند وکیل ییلماز پیشش میره و بهش میگه اگه می‌خوای از این مخمصه درت بیارم باید بهم پول بیشتری بدی وگرنه به من هیچ ربط نداره سپس بهش قهوه فوری میده که قهوه باعث میشه قبل از رفتن به دادگاه حالشو بد کنه و به بیمارستان راهی بشه وکیل از قصد همچین کاری کرده تا زمان بخره. از طرفی زینب که به دادگاه موکلش نرفته بود و به جای اون به کار خلیل رسیدگی کرده بود موکلش تو دادگاه شکست خورده و از شرکت حقوقی طلب خسارت می‌کنه. جانر با شنیدن این موضوع عصبی میشه و با دیدن دستیار زینب دق و دلیشو سر اون خالی می‌کنه کیوانچ پیشش میره تا آرومش کنه اما جانر با او هم دعوا می‌کنه و شدت دعوا بینشان بالا می‌گیره. جانر ازش می‌خواد تا سهمش را بفروشه و از آنجا بره کیوانچ بهش میگه تا الان چند تا پرونده موفق داشتی؟ اگه کسی قراره بره اون تویی! ۳۰ درصدتو بفروش برو سپس از اتاق بیرون میره.

کیوانچ وقتی از جانر شنیده که زینب موفق شده و ییلماز بازداشت شده و دوباره پرونده به جریان افتاده خوشحال میشه اما از طرفی نگران حال فریده است چون هرچی بهش زنگ می‌زنه جوابگو نیست. او به بیرسن زنگ می‌زنه که بیرسن بهش میگه بابامونو بردن به بیمارستان ما هم داریم میریم اونجا فریده از چیزی خبر نداره. کیوانچ نگرانیش بیشتر میشه و به طرف خانه راه می‌افته. وقتی به خانه می‌رسه فریده را در خانه می‌بینه که با حالی داغون و ناراحت روی تخت دراز کشیده و گریه می‌کنه کیوانچ پیشش میره و ازش می‌پرسه که چی شده؟ فریده ماجرای دیروز را برایش تعریف می‌کنه و میگه که از پدرش کتک خورده کیوانچ سعی می‌کنه او را آرام کند و دلداریش بده در آخر فریده دلش طاقت نمیاره و به طرف خانه پدرش راهی می‌شه.

فریده وقتی می‌رسه سراغ پدرش را می‌گیرد که بهش خبر میدن چه اتفاقی افتاده بود فرید نگران میشه و خلیل را از پشت پنجره می‌بینه و ازش می‌خواد تا او را به همان بیمارستانی که پدرش بستری شده ببرتش خلیل قبول می‌کنه و او را به بیمارستان می‌بره. وقتی به بیمارستان می‌رسه عمه‌اش بهش میگه ییلماز الان خیلی عصبانیه و نمی‌خواد تو رو ببینه فریده با شنیدن این حرف ناراحتیش بیشتر میشه و از شدت حال بد از حال میره کیوانچ به اتاق فریده میره و کمی بالا سرش می‌شینه سپس به اتاق ییلماز میره و بهش میگه خیلی خودمو دارم کنترل می‌کنم تا باهات دست به یقه نشم اگه الان چیزی بهت نمیگم فقط به خاطر حال فریده است! چون اصلاً خوب نیست و به خاطر سیلی که تو بهش زدی و اینکه نخواستی الان ببینیش تو اتاق کناری بستریه! باهات یه توافق می‌کنم تو اونو صدا می‌زنی و تو گوشش حرف‌های خوب می‌زنی منم پول وکیلتو جور می‌کنم ییلماز قبول می‌کنه.

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بن بست قلب

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا