خلاصه داستان قسمت آخر سریال آقازاده | قسمت آخر سریال آقازاده
در ادامه این مطلب چکیده ای از آنچه که در قسمت آخر سریال آقازاده رخ داده است را برای شما گرد آورده ایم. سریال آقازاده در ژانر درام اجتماعی و سیاسی داستان یک آقازاده به نام نیما بحری امیر آقایی است که تخلفات اقتصادی مرتکب شده و یک مأمور به نام حامد تهرانی سینا مهراد که او هم یک آقازاده است، البته با خصوصیاتی کاملاً مخالف تلاش میکند تا دست نیما را رو کند.
سریال آقازاده به کارگردانی بهرنگ توفیقی، تهیهکنندگی و نویسندگی حامد عنقا در ۲۹ قسمت ساخته شد و تا جمعه ۱۹ دی ماه ۹۹ مهمان شبکه نمایش خانگی بود.
آنچه در قسمت ماقبل آخر گذشت؟
حاج حسن در سونای اختصاصی خانه اش مشغول استراحت و ریلکس میباشد که بهرامی به سراغش میرود و میگوید دکتر بحری از باز شدن دهن نیما در زندان به او گفته است و گویا چندباری اسم او را نیز آورده است که باعث خشم و عصبانیت حاج حسن میشود و به بهرامی میگوید تا خودش نخواسته است دیگر به دیدارش نرود و منتظر تماسش باشد.
محسن امین حاج رضا و بازپرس پرونده نیما به دیدار حامد در زندان رفته است و از روند مثبت پرونده قتل او صحبت میکند اما حامد میگوید او به خاطر نیما درخواست ملاقات داده است و او اطلاعاتی که درباره حاج حسن به داده بود را میدهد.
پلیس ها متوجه شده اند که قاتل الکس همان نوذر است و برای دستگیر کردنش به خانه اش میروند.
مسئول پرونده الکس درحال بازجویی از نوذر است که او را به فکر فرو میبرد و برای تعریف ماجرا گذشته ها را مرور میکند که ابتدا به سراغ تینا و بعد از آن به سراغ الکس رفت و پس از درگیری او را با چاقو به قتل رساند.
حامد پس از خداحافظی به نیما قول میدهد که به او کمک کند تا از زندان آزاد شود و دست حاج حسن و همدستانش را رو کند.
او پس از آزادی به خانه میرود که پدرش میگوید امشب را استراحت کند و کنار مادرش باشد و میگوید محسن از او خواسته است که حامد نیز در پرونده حاج حسن حضور داشته باشد و او گفته هرطور که خود حامد بخواهد…
حامد و محسن به خانه نیما رفته اند تا زیر و بم مدارک مالی نیما و دکتر بحری را پیدا کنند و از استاد ارژنگ نیز خواسته است تا به آنجا برود و ارزش آثار هنری را تخمین بزند و مبلغ آن را به بیت المال برگردانند و بعد از آن به سراغ نوذر میرود و جویای دلیلش برای قتل الکس را میپرسد که متوجه علاقه او به راضیه میشود.
حامد به دیدار نیما میرود و سعی دارد اطلاعات جدیدی درباره حاج حسن از او بگیرد اما نیما میگوید زور آن ها به حاج حسن و دار و دسته اش نمیرسد که حامد ناامید میخواهد برود، اما نیما میگوید اگر به او قول دهد که او را سر خاک پدرش ببرد هر چیزی که بخواهند به آن ها میگوید.
حامد برای گرفتن اجازه خروج موقت نیما از زندان به سراغ بازپرس پرونده اش رفته است که او مخالفت میکند اما بعد از دیدار حاج حسن او میگوید که با درخواستشان موافقت کند و نیما به همراه حامد و چند تن مامور دیگر به سر خاک حاج مرتضی پدر نیما میروند.
نیما با پدرش صحبت میکند و میگوید از نیما دور شده است و الان دیگر ابوذر است و از او حلالیت میگیرد و به سمت حامد میرود که او را با تیر میزنند و نیما غرق در خون روی قبر پدرش میافتد.
خلاصه قسمت ۲۹ آقازاده
مراسم خاکسپاری نیما بحری انجام شد که دکتر بحری به دستور حاج رضا سر خاک نیما رفت و به حاج رضا گفت تنها او میتواند آدم های اولیه این داستان را دستگیر کند و از پسش برمیآید و از حاج رضا خواست تا انتقام خون نیما را بگیرد.
حامد برای چند روز مرخصی گرفته بود و سر خاک راضیه رفت و خاطرات روزهایی که باهم داشتند را مرور کرد و به سمت خانه حرکت کرد و تمام مدت شهنام نیز او را تعقیب میکرد، شریفه خانم برای حامد عکس غذایی که درست کرده بود را فرستاد و خوشحال به انتظار پسرش بود اما سرانجام شهنام پشت چراغ قرمز با دور زدن حامد در حرکت با ماشین به او زد و حامد با صورت خونین از ماشین پیاده شد و افتاد…
بیشتر بخوانید
این سریال برخلاف واقعیت های جامعه سیاسی و اقتصادی ایران طرح ریزی شده بود برای لاپوشونی واقعیتهایی که در ایران اتفاق میوفته
سریال بدک نبود ولی خیلی تاپ هم نبود چون یکم دور از واقعیت بعضی جاهاش بودن. مثلا زن بحری یه دفعه ایی اینقدر دلسوز راضیه میشه و هرچی امیر بحری بهش میگه من کاره ایی نیستم کاره پسرمه, اصلا نمیفهمه و فقط بخاطر اینکه پسرش حالا آبروی راضیه رو با چندتا عکس برده، یه دفعه میاد و اینقدر داد راه می اندازه به قیمتی که زندگی خودشو خراب کنه وبه قیمت کشته شدن خودش میاد بحری رو تحریک می کنه که میره مدارک بحری و پسرشو رو کنه؟! فیلم حتی نشون نمیده چه مدرکی زنه بحری داشته! فیلم که ازون… مطالعه بیشتر »
شما اندازه ی فیلمنامه نظر دادی ب نظرم به نویسنده بگو شاید دوشم بسازن
خیلی سریال مسخره ای بود. یهو نیمایی که اینهمه خلاف ریز و درشت کرده بود شد آدمی که باید دلمون براش میسوخت؟! حامد اصلا انگار نه انگار که بیست و پنج شیش قسمت فیلم دنبال سر به نیست کردن نیما بود و بدتر از همه اینکه میدونست قاتل راضیه ست، بعد یهو دو قسمت آخر شد رفیق نیما؟! تینا هم خلافش کمتر از بقیه نبود، در واقع اون بود که پای راضیه رو به خلاف باز کرد آخر سرم رفت دو دستی راضیه رو تحویل شهنام داد که بکشتش..بعد آخر فیلم یه جوری نشون دادن انگار هیچ گناهی نکرده..احساس کردم… مطالعه بیشتر »
به نظر من باید راضیه زنده مونده باشه وگرنه فیلم اصلا قشنگ تموم نمیشه ..
و هم باید اخرش رو بر خلاف واقعیت بسازن و حاج حسن و دارو دستش باید ب دام بیوفتند و سزای کارهاشونو ببینند
قشنگش این بود که راضیه و حامد بهم میرسیدن ونیما توزندان میموند وشونجه میشد