خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۱۰ سریال ترکی ایگو
سیبل در حال رفتن به شرکت میبینه پنچر شده و پیاده میشه تا عوض کنه لاستیکو که کثیف میشه ارهان در حال رفتن به شرکت میبینتش و وایمیسته سپس بهش میگه با ماشین اون برن بعدا به یکی از بچه های شرکت بگن بیاد ماشینو پنجریشو بگیره. برهان نگران الیفه و به پسرش آردا میگه دیشب الیف نیومده خونه و نگرانشه میخواد بره دنبالش که از پشت پنجره میبینن اونو یه پسر رسونده و جا میخورن. الیف وقتی میره تو خونه برهان ازش میپرسه اون پسر کی بود؟ الیف میگه رئیسشه برهان باهاش دعوا میکنه که ارهان از این مرد خبر داره یا نه او میگه خبر داره ولی برهان میگه اگه ازم بپرسه این مرد کیه که تورو میرسونه چی باید بگم؟ الیف میگه تو هم ازش بپرس اون روحی که به خاطرش نامزدتو تو آنتالیا ول کردی رفتی کیه؟ و میره که برهان حالش بد میشه. ارهان و سیبل به شرکت میرسن و هرکدوم میرن تو اتاق خودشون. مادر سیبل رفته پیش ملیس دوست سیبل تا ببینه چیزی که او ازش مخفی میکنه چیه ملیس سوتی میده و مجبور میشه بهش بگه که سیبل فقط سه ماه فرصت داره تا مادر بشه سه ماه دیگه باید عمل کنه که بعدش دیگه نمیتونه بچه دار بشه.
ارهان در حال کار کردنه که برهان بهش زنگ میزنه و خبر میده که جلوی در شرکته بیاد پایین ارهان میره پیشش و میگه بابا برهان اتفاقی افتاده؟ برهان باهاش دعوا میکنه و میگه تو آنتالیا چیشده؟ با کدوم زن دختر منو تنها گذاشتی؟ سپس سرزنش و دعواش میکنه و میگه از وقتی برگشتین الیف یه جور دیگه شده! رئیسش عوض شده دیشبم اصلا خونه نیومده من به اعتماد کردم! سپس با حالی بد از اونجا میره. برهان تو مسیر قلبش درد میگیره و تصادف میکنه. ارهان میره تو شرکت پیش تونجای و باهاش درگیر میشه و میگه تو چرا دور و بر الیف میگردی؟! و باهاش دعوا میکنه که سیبل و بقیه میان جداشون میکنن سیبل با خودش ارهان را به اتاقش میبره و میگه که به خودش مسلط باشه ارهان میگه که خط قرمز من الیفه بگو دور اون نپلکه! سیبل میگه ولی من شنیدم که او به داداش من نزدیک میشه شاید اونجوری که تو فکر میکنی نباشه! بگوم به بهونه خراب بودن ماشینش با ماشین تونجای میخواد بره به کا هاش برسه که از طریق جی پی اس میفهمه آخرین بار اون خونه باغ رفته واسه همین به اونجا میره.
ظاهر میخواد با تونجای حرف بزنه درباره درگیری که همسرش به اونجا میاد و میگه که سیبل مریضه و فقط سه ماه مهلت داره باردار بشه وگرنه دیگه بچه دار نمیشه! طاهر شوکه میشه که تونجای با شنیدن این حرف بهشون میگه نکنه اون پولو به اون پسر واسه همین داده بود! طاهر دعواش میکنه واسه این حرف. خودش میره با سیبل حرف میزنه و بهش میگه یه مدت شرکت نیا استراحت کن به خودت نظم و سامان بده! سیبل ناراحت میشه اما طاهر حرف خودشو میزنه. بگوم به ویلا رسیده و با دیدن الیف باهاش دعوا میکنه و فکر میکنه با تونجای سر و سری داره در آخر او بهش میگه که فقط من یه پرستار بچه ام و از اونجا میره. بگو به خانه میرسه و به مادر تونجای میگه ماجرارو سپس به اتاقش میره و گریه میکنه. الیف به بیمارستان رفته و با آردام پدرشونو مرخص میکنن و میان خونه ازهان به دیدن برهان میره که او تحویلش نمیگیره و باهاش سرد رفتار میکنه ارهان با ناراحتی از اونجا میره. سر میز شام تونجای اومده و بگوم سیلی بهش میزنه و جو خونه حسابی بهم ریخته ست…