خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۱۲ سریال ترکی نشاط زندگی
نشه تو بیمارستان در حال کار کردنه که باید بره به جشن تولد دوست امره واسه همین بیمارستانو بدون گفتن به کسی میپیچونه و با امره میره به جشن. اونجا با مادر دوستهای امره گرم صحبت میشه با همدیگه درباره زندگیشان صحبت میکنند وقتی نشه از کارهایی که تو خونه انجام میده براشون میگه آنها تعجب میکنند و میگن چه جوری به همه این کارها میرسی؟ نشه میگه اینکه چیزی نیست تازه خانه مادر شوهرم هم کنارمه و به یک سری از کارهای اونا هم میرسم بعضی وقتا هم خدمتکار خونم که برای نظافت و تمیزی میاد با هم صحبت و درد و دل میکنیم آنها تعجب میکنند و میگن با خدمتکار خونت گرم میگیری؟ نشه میگه آره چون فقط خدمتکارم نیست مثل دو تا دوست شدیم دیگه انها جا میخورند و نشه که تلفنش زنگ میخوره میبینه سوداست سپس از آنها جدا میشه و جواب تلفنشو میده. سودا میگه تو کجایی نشه به دروغ میگه اومدم بوفه تو همین بیمارستانم او میگه پس اومدنی واسم قهوه بگیر نشه قبول میکنه که بعد از قطع تماس با خودش میگه من چه جوری از اینجا خلاص بشم! همان موقع توپی تو سر امره میخوره و اون روی زمین میافته نشه با سرعت به طرفش میره وقتی میبینه امره چشماشو باز کرد خیالش راحت میشه اما به بهونه اینکه امره را به بیمارستان ببره برای چکاپ از اونجا میره.
صالحه به همراه دوستش نرمین برای برای انجام بوتاکس و مشاوره برای زیبایی و جوانسازی پوست به بیمارستان رفتن مهمت هرچی زنگ خانه را میزنه میبینه کسی نیست سپس با خودش میگه حتماً از قصد باز نمیکنند که برم داخل و سورپرایزم کنند اما وقتی به داخل میره میبینه خبری از هیچی و هیچکس نیست سپس جا میخوره ترکان هم که با نشه بود سریعاً به مصطفی زنگ میزنه و خبر میده و او هم به بیمارستان میاد. او تو بیمارستان مادرش را میبینه و میگه اینجا چیکار میکنی؟ صالحه بهش میگه نرمین اومده میخواد بوتاکس کنه منم باهاش اومدم که چند تا سوال برای مراقبتهای پوستی بپرسم نرمین از اینکه او خودشو کشید کنار و انداخت گردن او جا میخوره سپس صالحه وقتی میفهمه امره خورده زمین با ترکان میرن پیشش. نشه ماسک زده و رفته تو بیمارستان تا کسی اونو نشناسه سپس پیش همکارش میره و ازش میخواد تا بگه پسرش باید شب را آنجا بگذرونه او بهش میگه اتفاق خاصی نیفتاده فقط یه شب تا صبح نخوابه کافیه نشه میگه نمیدونم ولی الان گیر کردم بعداً واست توضیح میدم الان به کمکت احتیاج دارم او قبول میکنه که نشه تشکر میکنه و خیالش راحت میشه بابت شیفتی که شب باید بمونه چون به بهونه امره تو بیمارستان میمونه. وقتی به خانه برمیگردند نشه جعبه قرمز برداشته و توش چیزهایی که ممکنه زینب را خوشحال کنه میزاره و بهش میده و میگه اسم این جعبه، جعبه خوشحالیه هر اتفاقی بیفته با دیدنش امکان داره که حالتو خوب کنه زینب با دیدن چیزهای داخل اون لبخند میزنه…