خلاصه داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۵۰ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۵۰ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی تازه عروس

مرحله بعدی مسابقه خوانندگی اسکندر شروع میشه و میستیک رپ میخونه همگی واسش دست میزنن و خوششون میاد. وقتی تموم میشه مسلم از روی حرصش در راه مخفیو باز میکنه و اونو پایین میندازه اعظم عصبی میشه و میگه خجالت نمیکشی بچه را پایین انداختی؟ سپس اونو از داخل چاله بیرون میاره و خوبه عزیزم؟ میستیک میگه مگه میشه تو بهم بگی عزیزم من خوب نباشم؟ مگه داریم؟ سپس اعظم قربون صدقه اش میره و بالا میارتش و میگه مهم نیست برنده بشی یا بازنده تو واسه من همیشه قهرمانی میستیک میگه درسته اینجا نبردم ولی تو عشق قهرمان شدم و با اعظم از اونجا میره. معتبر و آسیه و عایشه تو کاهدونی میز گذاشتن و کاندیدهای هوو را به اونجا آوردن تا بینشون هوو برای گوکان انتخاب کنن. هازار و خان تو پشت بام نشستن که خان به گوکان زنگ میزنه او به خان میگه که اینجا هر دکتری میبینه میگه بارداری امکان نداره عصر میخوایم برگردیم بیایم دیگه الکیه موندمون خان بعد از قطع تماس اینو به هازار هم میگه و آنها برای گوکان ناراحت میشن. یکی از کاندیدای هوو به آنها میگه میشه خودمون انتخاب کنیم از بین مردهای بوزوک؟ زن ها عصبی میشن که کاندید میگه مثلا آقا قلندر خیلی خوب و خوشتیپه آنها با عصبانیت بهش نگاه میکنن و عایشه میگه ظرفیت قلندر خان تکمیله! یکی دیگه میگه هازار خان هم خیلی خوب و خوشتیپه آسیه میگه بعدا بیرون منتظرم باش باهم یخورده حرف بزنیم. خان و هازار و اسکندر با لباس های مخصوص سم پاشی به عمارت باران میرن. باران وقتی ماسکشونو برمیدارن به اسکندر میگه تیم قویت این بود؟ اسکندر میگه اگه آدم غریبه میخواستی بیارم پول دوبرابر میشد هازار و خان بهش میگن تو حرف از پول به ما نزدی عمو؟ اسکندر میگه یادم رفت. آنها به داخل میرن و شروع میکنن به سم پاشی اما ماسک ها نشتی داره و حالشون بد میشه و از حال میرن.

زن های قلندر مسابقه گذاشتن و کاندیدهارو گروه بندی کردن تا ببینن کدومشون تو غذا درست کردن ماهرن. گروه اول باید سیرابی درست کنن که هیچ کدومشون خوب درست نکردن عایشه بدون خوردن و با دست زدن بهش میگه که چیش کمه و چیش زیاده معتبر و آسیه با خوردن بهش میگن آره راست میگی چجوری فهمیدی؟ گروه بعدی غذای مورد علاقه معتبر را درست میکنن اما هیچکدومشون خوب درست نکرده بودن گروه آخر باید کاری درست کنن که عایشه میگه چرا کاچی؟ آسیه میگه چون من دوست دارم و عروس تو عروس منم میشه عایشه قبول کنه ولی با خوردن اونا میگن هیچکدومشون خوب نیست. یه نفر میاد اونجا و میگه مسابقه خوانندگی اینجاست؟ و شروع میکنه به خوندن که معتبر میگه واسه چی خودتی الان؟ او میگه مگه مسابقه خوانندگی نیست؟ عایشه میگه نه اون تموم شد و ازش میخوان بره. معتبر میگه کاندیدا تموم شد حالا چیکار کنیم؟ آنها میگن باید صبر کنیم منتظر بقیه باشیم. پسرها تو عمارت باران به هوش میان و میگن اینجا چخبره؟ هازار میگه به جای موش خودمونو بیهوش کردیم، سپس با دیدن موش دنبالش می افتند و کل خونه را بهم میریزن و خراب میکنن اونا وقتی موفق میشن موش را با گلوله بزنن یکیشون اشتباهی شلیک میکنه که تیر پوست باران را میخراشه و میره. همگی از اینکه موش را کشتن خوشحال میشن و میگن بالاخره تموم شد. اونا در حال استراحت هستن که شیرین و دیلان به اونجا میرن و با دیدن خونه جا میخورن و میگن اینجا چخبره؟ باران میگه مهم نیست مهم اینه که از دست او موش خلاص شدیم شیرین میگه خلاص شدیم ولی اینجارو نگاه کن ببین چه بلایی سر این خونه آوردین؟ هفته دیگه عروسیه منو میخوای بیاری تو این خونه؟ با این وضع؟ باران میگه قرار بود اینجارو بازسازی کنیم عوضش کنیم دیگه حالا اینم به بهونه شد!

شیرین غر میزنه و میگه تا هفته دیگه تموم نمیشه سپس چشمش به موش میوفته و میداد میزنه و میگه موش و بالای مبل میره پسرها دوباره با دیدن موش با کلافگی همدیگرو میبینن. عایشه و آسیه و معتبر در اتاق عایشه نشستن و در حال تخمه شکستنن که به هم میگن این فکر انتخاب و مسابقه هوو اصلا فکر خوبی نبوده عایشه میگه آره اصلا به اسنچیزا احتیاجی نیست چون گوکان مجبوره که قبول کنه صدای ماشین میاد و عایشه از پنجره میبینه که پسرشه او با خوشحالی میره و میگه خوش اومدی گوکانم! گوکان میگه اصلا هم خوش نیومدیم هر دکتری رفتیم گفتن امکان نداره شما بچه دار بشین کامیل میگه البته یه راهی هست اونم رحم اجاره ای آفت میگه همون هووست دیگه من خوشم نمیاد! کامیل میگه چندبار واست توضیح دادم که خیلی فرقشونه! آفت میگه هرچی که هست باید از روی جنازه من رد بشین تا اجازه بدم نمیخوام و با گریه به داخل خانه میره گوکان ناراحته که عایشه ازش میخواد آروم باشه بعدا یه فکری میکنن گوکان گریه میکنه تو بغل مادرش و میگه من پدر نمیشم مامان! فردای آن روز وقتی همه از خواب بیدار میشن زن ها تو آشپزخانه در حال صبحانه خوردنن که سراغ عایشه و آفت را میگیرن گلستان میگه نکنه باهمدیگه بیرونی جایی رفتن وگرنه چرا نباید تو عمارت باشن؟ بعد از چند دقیقه آفت به اونجا میاد که از حرف هاشون میفهمه درباره هوو آوردن سر اونه بحث میکنن. او با عصبانیت از خودش دفاع میکنه که میستیک با عجله میاد و میگه مامان عایشه اومده با یه دختر خوشگل اومده! همگی شوکه میشن و به حیاط میرن و از عایشه میپرسن که چی شده؟ سر صبحی کجا بوده؟! عایشه میگه این دختر هوو آفته!

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا