خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی سیب ممنوعه را می خوانید. سریال سیب ممنوعه (Yasak Elma به زبان ترکی) مجموعه ای درام و عاشقانه است. این مجموعه به کارگردانی نسلیحان ایسیلیورت و نویسندگی ملیس سیوئلک و زینپ سویا می باشد. این مجموعه توسط شرکت تولید MED YAPIM تولید شده است. شبکه پخش کننده این سریال مهیج، شبکه تلویزیونی FOX است. زمان پخش این سریال از ۹ آوریل ۲۰۱۸ تا هم اکنون می باشد.

خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی سیب ممنوعه

خانواده دیگر، بچه خودشان را تحویل گرفته و می روند. هالیت نشسته و به ییلدیز توضیح میدهد که از بیمارستان با او تماس گرفته، و خبر دادند که اندر بابت عوض شدن بچه ها به آنجا آمده و شکایت کرده است. هالیت نیز سریع به بیمارستان رفته و پیگیر بچه ها شده است. او وقتی متوجه شده است که خانواده بچه آنها در حال سفر است، به فرودگاه رفته و به کمک مامور آنجا، خانواده را مطلع کرده و به همراه خودش برای عوض کردن بچه ها آورده است. ییلدیز از اینکه به بچه واقعی خودش رسیده به شدت خوشحال است. او به هالیت میگوید که شاهیکا چنین کاری انجام داده است اما هالیت این حرف را به هیچ وجه قبول ندارد و آنرا مسخره میداند. هالیت از ییلدیز میخواهد که وسایلش را جمع کند و فردا به خانه برگردد. ییلدیز چنین کاری را قبول نمیکند و میگوید که تنها به شرط رفتن شاهیکا از آن خانه حاضر است برگردد. او از هالیت میخواهد که بین او و پسرش و همچنین شاهیکا، یکی را انتخاب کند. هالیت رفتن شاهیکا را غیر ممکن و همچنین دوری از پسرش را قبول ندارد.

در خانه،شاهیکا از اینکه هالیت تا دیروقت به خانه نیامده و تلفنش را جواب نمی‌دهد نگران است.کمی بعد، هالیت به خانه رفته و همه را جمع میکند. او در مورد جابجا شدن بچه ها و حق داشتن ییلدیز در مورد بچه صحبت میکند و خبر میدهد که آنها یک برادر جدید دارند. شاهیکا با شنیدن این حرف به شدت شوکه می شود. اریم ناراحت شده و به اتاقش می رود. یعیت پشت سر او رفته و سعی دارد او را آرام کند. او اریم را قانع میکند که داشتن یک برادر جدید بد نیست و چیزی از توجه هالیت به او کم نمی شود.
شاهیکا بابت اتفاقی که افتاده، مقابل هالیت خودش را بخاطر آمدن ییلدیز به آن خانه ناراحت نشان میدهد. هالیت که کلافه است به او میگوید برنامه آنها سر جای خود است و همچنین ییلدیز و بچه نیز باید به خانه بیایند. شاهیکا به اتاقش رفته و با آن مرد تماس میگیرد. آن مرد به او میگوید که وقت شاهیکا رو به اتمام است و هنوز نتوانسته است کاری بکند. شاهیکا میگوید که نقشه ای میکشد و هر طور شده بچه و ییلدیز را از سر راه برمیدارد.

لیلا بعد از خوردن شام با کایا به خانه برمی‌گردد. او از شبی که با کایا گذرانده حس خوبی دارد.صبح روز بعد، لیلا کادویی به یاد مادر کایا برای او خریده و به دفتر می برد. او یاد خاطرات کودکی خودش می افتد که در پرورشگاه بزرگ شده بود، اما به کایا چیزی از این قضیه نمیگوید. کایا بابت کادو از تو تشکر کرده و خوشحال می شود. جانر با کایا تماس گرفته و در مورد پیدا شدن بچه ییلدیز خبر میدهد. کایا تصمیم می‌گیرد که سر فرصت به ییلدیز سر بزند. هالیت به ییلدیز خبر میدهد که بچه ها قرار است برای دیدن هالیت جان، پسر ییلدیز، به خانه او بیایند.مادر ییلدیز بخاطر فوت یکی از اقوام، به شهرشان برمیگردد. کمی بعد، اندر که از آمدن اریم به خانه ییلدیز با خبر می شود خودش را به آنجا می رساند. او از ییلدیز میخواهد که هرطور شده به خانه هالیت برگردد، وگرنه شاهیکا برنده میدان خواهد شد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا