خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی ایگو + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب می‌شود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی ایگو
قسمت ۱۵ سریال ترکی ایگو

قسمت ۱۵ سریال ترکی ایگو

ارهان با دیدن سیبل از الیف فاصله میگیره که الیف بهش میگه تمام حرفهایی که دیشب زدم دروغ بود میخواستم تورو بهم بریزم هیچی بین ما نیست ارهان بهش میگه از دیشب ت چا الان چی عوض شده؟ دیشب دروغ گفتی که منو بهم بریزی الان دوباره حرفتو عوض کردی چرا؟ همان موقع تونجای به الیف زنگ میزنه که ارهان بهش میگه بیا تونجای جونت زنگ زد سپس بهش میگه همه چیز تموم شد سپس الیف از اونجا میره. سیبل با عصبانیت تو مسیر خونه اش ساعتو رو زمین میندازه و میشکنه سپس به خانه میره. صنم با آردا قرار گذاشته و با اون صحبت میکنه. آردا میگه چیشده؟ او با ناراحتی بهش میگه از خونه زدم بیرون بابام میخواد به زور منو به اون ظفر بده آردا میگه ظفر؟ همونی که اون روز تو رستوران دیدیم؟ اون که جای باباته! و درباره این موضوع باهم شروع میکنن به حرف زدن و آردا میگه میرم به حسابش میرسم. الیف به خونه برگشته که با حالی داغون میره تو اتاقش تونجای دنبالش میره و حالشو میپرسه که الیف میگه حالم خیلی بده و باهاش درد و دل میکنه و میگه ارهان همش میره ور دل اون سیبل! تونجای کیت بارداری که از کیفش زده بیرونو میبینه و ماجرارو میفهمه.

الیف به خودش میگه دیگه نمیرم سمتش تونجای تایید میکنه و میگه آره دیگه نرو سمتش خودتو کوچیک نکن الیف گریه میکنه که تونجای در آغوشش میگیره و الیف سرشو میزاره رو شونه اش و گریه میکنه که یکدفعه شوکران به اونجا میره و با دیدن اونا میگه دارین چیکار میکنین؟ سپس رو به الیف میگه مگه تو پرستار نیستی؟ اینجا چیکار میکنی؟ تونجای میگه تو همینجا بمون استراحت کن من میرم پیش برکای. شوکران با تونجای حرف میزنه و میگه نکنه حرفهای بگوم حقیقت داره! تونجای میگه چی میگی مامان! تو روزهای سختم پیشم بود نمیخوام تنهاش بزارم همین! ارهان پیش سیبل رفته که صنم پیششه و درباره پدرشون که میخواد صنم به ظفر بده حرف میزنن که ارهان اونجا میره و متوجه این موضوع میشه. پس به طرف جایگاه ظفر میره. آردا رفته به محل ظفر و با ادم های جلوی در درگیر شده که ارهان اونو میبینه و به کمکش میره و جفتشون حسابی کتک میزنن و کتک میخورن . تو شرکت عصین دستیار طاهر خان شده که اونو به همه معرفی میکنه. سیبل یه شرکت میره و با طاهر دعوا و بحث میکنه و میگه تو واقعا میخوای صنم بدی به اون مرتیکه؟ و باهم بحث میکنن که عصین به داخل میره.

سیبل با دیدن او جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ طاهر میگه که عصین خانم دستیار منه سیبل بهش میگه تو این زنو میشناسی؟ این اومده فقط برای تلافی کردن! اما هرچی به طاهر گوشزد میکنه او باور نمیکنه و عصین میگه منو حتما اشتباه گرفتین با کسی که سیبل در آخر به طاهر میگه پشیمون میشی و میره. شب تو حیاط الیف تونجای را میبینه و میره پیشش که بعد از چند دقیقه بگوم به اونجا میره و بهشون میگه واسه منم نوشیدنی بریزین الیف میره که بگوم نوشیدنیو رو تونجای میریزه و بهش با طعنه میگه داشتی میومدی گفتم یکم خنک بشی! تونجای با عصبانیت میگه دیوونه باید بری تیمارستان روانی! و میره داخل. صنم پیش سیبله که ارهان به اونجا میره با صورتی داغون سیبل کمکش میکنه به داخل بره که صنم میگه آردا هم اینجوری شده؟ ارهان میگه آره صنم میگه باید برم آردارو ببینم و میره. او پیش آردا میره و با دیدن صورتش میگه چه بلایی سرت آوردن! و نگران حالش میشه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی ایگو EGO + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا