خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۱۵ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۱۵ سریال ترکی گلجمال
فیروزه پیش ابراهیم رفته و باهاش حرف میزنه درباره دوا او بهش میگه که ظفر چه بلایی سر دوا آورده بود و میخواسته بکشتش ابراهیم شوکه میشه و میگه چرا همچین کاری کرده؟ فیروزه میگه که بترسونتش و پیش گلجمال نگهش داره، ابراهیم میگه دلیلش چیه آخه؟ مگه میتونه این زن انقدر بد باشه؟ فیروزه میگه همونجوری که در گذشته منو تو رودخانه انداخت همونجوری این بلارو سر دوا دخترم آورد، اگه اونموقع اون مرد ماهیگیر نبود تا منو نجات بده من الان اینجا نبودم اون میخواد گلجمال و دوا عاشق هم بشن تا تلافی بکنه کاری که گلجمال باهاش کرده رو! دوا دختر من و مصطفی پهلوانه اون میخواد گلجمال عاشق دوا دختر بزرگترین دشمنش بشه. ابراهیم میگه پس این زن خیلی خطرناکه من باید دست بچه هامو بگیرم از اینجا برم. فیروزه میگه اینجوری نمیتونی از دستش فرار کنی فقط گلجمال از پسش برمیاد تو باید بری تو خونه ظفر بمونی و از اونجا به من خبر بدی همان موقع امرالله به اونجا میاد که ابراهیم فیروزه را یکی از فامیل های دورش معرفی میکنه. امرالله میگه اومدم کارهای ترخیصتونو انجام بدم فردا مرخص بشین ابراهیم میگه یعنی بیام خونه ظفر خانم؟ امرالله تایید میکنه و میگه ظفر خانم اینجوری میخوان او تایید میکنه.
دوا بلوط آتیشی کرده و منتظر گلجماله که مرا میره پیشش و بهش میگه که نمیزارم اون بدستت بیاره دوا باهاش بحث میکنه و ازش میخواد بره همان موقع گلجمال میاد و مرت به بهونه پیدا کردن پماد سوختگی از اونجا میره. گلجمال در مقابل تعارف دوا به خوردن بلوط میگه نمیخوام و میره. فردا از خواب بیدار میشه میبینه رو میز پماد سوختگی گذاشته واسش با گوشیش دوا خوشحال میشه. گلجمال در حال رفتن پیش آرمانه که گل اندام میبینتش و پشت سرش میره. او با دیدن آرمان تو کلبه عصبی میشه و میگه که چجوری روت شد بیای اینجا؟ و با عصبانیت باهاش دعوا میکنه و میگه از اونجا بره گلجمال بیرون میبرتش و آرومش میکنه. گلجمال چشمش به بادبادک میوفته و ردشو میگیره میبینه دوا اونو هوا کرده دوا میگه هرچیزی راهی داره گلجمال همشو قیچی میکنه و میگه اگه میتونی برگردونش جوری که انگار اصلا نخ بریده نشده. بعد از کمی بحث از اونجا میره. دوا پیش آرمان میره و باهاش حرف میزنه آرمان بهش میگه که گلجمال داداشمه دوا باور نمیکنه که آرمان میگه واسه مطمئن شدنم از ایپک خواستم بره گاوصندوق مامانمو باز کنه. ایپک زنگ میزنه و بعد از پیدا کردن گاوصندوق رمزو از آرمان میگیره.
او نامه ای پیدا میکنه که ازش عکس میگیره. مرت که دوارو تعقیب کرده بود با دیدن آرمان اونجا جا میخوره. دوا میفهمه ظفر هم تو مزایده هست واسه همین زنگ میرنه به گلجمال اما اون برنمیداره، پیام میده که نخونده ردش میکنه. گلجمال تو مزایده رفته که ظفر وارد میشه آنها تو مزایده کل کل میکنن که مرت به ظفر پیام میده که آرمان اینجا پیش گلجمال میمونه او با عصبانیت به گلجمال میگه به چه حقی پسرمو توخونه ات نگه میداری؟ او پوزخند میزنه که ظفر برای لجش میگه نصف پیشنهاد گلجمالو من میدم و مزایده را برنده میشه. یکی از آدم های گلجمال پیش دوا و آرمان میره و میگه آقا ازم خواستن ببرمتون تو گلخانه آنها به اونجا میرن که میبینن کلی پول روی میزه و طرف دیگه ایتالیایی که باهاشون قرارداد بسته بود نشسته. آنها تعجب کردن، بعد از چند دقیقه گلجمال میاد که دوا میپرسه چخبره؟ او میگه یه نفر دیگه هم بیاد خودت میفهمی. ظفر با عصبانیت به داخل خونه گلجمال میره….