خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۱۷ سریال ترکی ایگو
سیبل با مادرش حرف میزنه و میگه که عصین کیه شوکران بهش میگه بابات اینارو میدونه؟ سیبل میگه آره بهش گفتم اما داره کار خودشو میکنه شوکران با این که از دست طاهر عصبیه و از خونه بیرونش کرده بازم نگران حال طاهره و میگه اون ساعت قرصاشو نمیدونه! سپس از سیبل و بگوم میخواد تا تنهاش نزارن و به سیبل میگه که فردا میری شرکت به کارت ادامه میدی سیبل میگه اما منو بابا اخراج کرد شوکران میگه نصف اونجا مال منه من دارم استخدامت میکنم. الیف با تونجای به خانه میاد که تو حیاط با سیبل روبرو میشن الیف بهش طعنه میزنه درباره ارهان و میگه عروسکت کو؟ سیبل هم به خاطر بچه دار شدنش تو مدت کم بهش تیکه میندازه و از اونجا میره. الیف به هم میریزه و حرص میخوره که تونجای ازش میخواد آروم باشه و به فکر خودش و بچه شون باشه برهان پدر الیف تو حیاط اومده و حرف تونجای را میشنوه و شوکه میشه و با حالی داغون برمیگرده میره. سیبل تو راه خونه ست که صمد دوست ارهان بهش زنگ میزنه و میگه ارهان حالش خوب نیست و سیبل سریعا به اونجا میره.
تونجای به داخل میره که میبینه مادرش داره گریه میکنه و ازش میپرسه که چیشده او بهش فیلمو نشون میده که تونجای پشت مادرشو میگیره و میگه چطور تونست با تو اینکارو بکنه بابا! سپس بعد از چند دقیقه از اونجا میره به طرف هتلی که پدرش اونجاست. طاهر میگه این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ تونجای میگه وضعیت خوب نیست مامان میخواد جدا بشه و میدونی که شرکت نصفش مال اونه یعنی همه چیز نصف میشه تازه سیبلو هم دوباره وارد شرکت کرد طاهر میگه نمیزارم من طلاقش نمیدم. سیبل پیش ارهان میره که میبینه چیزیش نیست و میگه تو که خوبی! ارهان میگه تمام راه های ارتباطی. قطع کرده بودی باید یجوری بهت میرسیدم آنها باهم حرف میزنن و سیبل میگه که آماده باش فردا باید بریم شرکت. فردای آن روز برهان با الیف تو کافه قرار میزاره و میپرسه که حقیقت داره؟ تو بارداری؟ الیف با چشمانی اشکی بهش نگاه میکنه و میگه میخواستم بگم اما نشد برهان میگه از رئیست؟ سپس بعد از دعوا کردنش سیلی بهش میزنه و میگه که دیگه دختری به اسم الیف ندارم و میره الیف گریه میکنه.
سیبل با ارهان دست تو دست وارد شرکت میشن که همه جا میخورن و شوکه میشن. ارهان میره پیش تونجای و سیبل میره پیش طاهر پدرش و میگه اومدم تا حقایقیو درباره نامزد جدیدت بگم تا بیشتر بشناسیش یادته یه هتل خریده بودم و خیلی تشویقم کردی اون هتل مال بابای عصین بود که وقتی خریدم به خاطر بدهی زیاد خودکشی کرد، بعد از رفتنش طاهر با عصین حرف میزنه و میکه حقیقت داره؟ او تایید میکنه ولی وانمود میکنه که عاشقشه و فیلمو او به شوکران نداده طاهر باور میکنه. صنم با آردا کنار دریا هستن و تو ماشین در حال کوفته خوردنن که ظفر با صنم تماس میگیره و باهاش تو کافه قرار میزاره. صنم تو کافه آب پاکیو رو دستش میریزه و میگه که باهاش ازدواج نمیکنه سپس ظفر با آردا و دوستاش که چماق به دستن روبرو میشه که از اونجا فرار میکنه…