خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۲۰ سریال ترکی نشاط زندگی
شخصی به اسم عایشه گل که همسایه و دوست روشا و سماء بوده سما را تو کافه میبینه و میره پیشش و خبر میده که وسایل روشا را دارن تو مزایده میزارن سمت جا میخوره و سریعا میره خونه و ماجرارو برای روشا میگه که حالش بد میشه و بادش میزنن سپس تصمیم میگیرن تا باهمدیگه برن به جایی که وسایل روشا را به مزایده گذاشتن، مکان همان هتل تو شیله ست که نشه باید واسه کنگره پزشکی بره. نشه با سودا به شیله رفتن که جلوی در کنگره زینب بهش زنگ میزنه و میگه که بیا دنبالم مدرسه نشه میگه ولی من که نمیتونم بیام الان شیله ام زینب جا میخوره و میگه بدون من اونجا چیکار میکنی؟ نشه جلوی سودا نمیتونه راحت حرف بزنه و بهش میگه اومدم کنگره پزشکی دیگه چرا باید با تو میومدم؟ زینب میگه کنگره پزشکی چرا؟ او میگه با سودا اومدم همونی که یه شب اومد خونه مون سپس نشه میگه باباتم نیست اونم با بابا مهمت و سردار اومدن شیله واسه کار به مامان صالحه زنگ بزن بگو بیاد.
زینب به صالحه زنگ میزنه که اونم میگه دارم با تورکان میرم به مزایده وسایل قدیمی تو شیله زینب میگه بیا دنبالم منم باهاتون میام سپس اونا قبول میکنن. تو همان هتلی که کنگره پزشکی مصطفی و مهمت و سردار هم به همونجا اومدن که نشه سعی میکنه ازشون پنهان بشه و آنها اونو نبینن. از طرفی آیلین و گروه موسیقیش هم به اونجا اومدن برای همکاری. سردار اونجا صاحب مغازه ای که میخواست کافه اش کنه ولی به یه نفر دیگه اجاره داد را میبینه و دنبالش میره سپس به مصطفی هم خبر میده که اونجا صاحب مغازه رو دیده داره میره پیشش و طبقه هتلو میگه بهش مصطفی به اونجا میره. روشا و سما با زلوف به هتل رسیدن و به طبقه مزایده رفتن اونجا روشا با دیدن وسایلش حرص میخوره سما میگه با حرص خوردن چیزی درست نمیشه بزار اول یه لیست درست کنیم و ببینیم کدوم وسایل اینجا مال توعه بعد یه فکری بکنیم. آیلین تو سالن انتظار پدر سردار مهمت را میبینه و روشو برمیگردونه اما دو دل میشه که بره جلو و همه چیزو بگه تا بفهمه یا چیزی نگه….