خلاصه داستان قسمت ۲۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
یاسمین برای اینکه ماجرارو به پدرش احمد بگه واسه همین کیف مادربزرگشو از تو سطل آشغال که شوال انداخته بود برمیداره و میبره میزاره تو انباری تا به بهونه اینکه پدرش بره به انباری تا پمپ باد چرخ دوچرخه شو بیاره اونو ببینه و ماجرارو بفهمه اما وقتی کیفو میبینه از یاسمین میپرسه این کیف کیه؟ اینجا افتاده؟ یاسمین میگه نمیدونم مال من که نیست تورو باز کن حتما متوجه میشی احمد میخواد کیفو باز کنه که شوال از راه میرسه و میگه مال منه صبح اونجا جا گذاشته بودمش انگاری، خیلی گشتم دنبالش و از احمد میخواد بره به کارش برسه. وقتی با یاسمین تنها میشه شوال باهاش دعوا میکنه و میگه تو دیگه داری شورشو درمیاری! و بعد از کمی دعوا کردنش سیلی بهش میزنه و رو زمین پرتش میکنه و میگه برو گمشو تو اتاقت ای کاش تو هم مثل مادربزرگت میمردی! قدرنشناس! آیبیکه و اوگولجان تو خونه جشن کوچکی واسه خودشون ترتیب دادن و عمر با آسیه و امل هم رفتن. آیبیکه و اوگولجان لباس های بادی بزرگی پوشیدن و بهشون میگن ما مسابقه میدیم اگه آیبیکه ببره بچه دختره اگه من ببرم بچه پسره! اونا شروع میکنن به مسابقه افزا و گونور هم به خانه شنگول رفتن و از پشت پنجره آنها را نگاه میکنن افرا میخنده و گونور حرص میخوره و ازش میخواد تا بس کنه.
آنها بعد از کمی مبارزه اوگولجان میگه که بچه پسره همگی دست میزنن و اورهان شنگول را بغل میکنه گونور حرصش میگیره و با افرا از اونجا میرن. یاسمین شیشه قرص را خالی میکنه و همشو میخوره سپس به عمر زنگ میزنه و باهاش حرف میزنه و میگه من و تو توی یه دنیای دیگه میتونستیم خواهر و برادر خوبی بشیم من اونقدرها که فکر میکنی بد نیستم! سپس یه حرفایی به عمر میزنه که او بهش شک میکنه و بعد از قطع شدن صداش میترسه و عمر به سرعت به طرف خانه احمد میره. آسیه در حال رفتن به محل کارش هست که نباهت پیشش میره و ازش میخواد چند دقیقه حرف بزنن او بهش میگه اینو میبینی؟ برگه ی آرزوی دوروک تو دوسال پیشه قبل از اومدنت تو زندگیش، میخواست سفر به دور دنیارو بره ارشدشو تو پاریس بخونه و تو یه گروه موسیقی موفق تو لندن همکاری کنه قشنگه نه؟ در حد و اندازه خودشه اما الان میدونی چی نوشته تو این برگه ی آرزو؟ ازدواج با تو و داشتن ۴تا بچه که تو یه خونه با بخاری زندگی کنین همین! خیلی فرق نکرده آرزوش؟ این در حد پسره منه؟ آسیه با شنیدن حرفاش خشکش زده و حسابی بهم ریخته. بعد از رفتن نباهت او گریه اش میگیره که دوروک همان موقع بهش زنگ میزنه اما آسیه جواب نمیده.
عمر به خانه احمد میره و با ترس محکم به در میکوبه احمد میگه چته؟ چرا اینجوری در میزنی؟ چیکار داری؟ عمر ازش میخواد بره به یاسمین سر بزنه آنها میبینن که در قفله عمر در را میشکنه و وارد اتاق میشن و سریعا یاسمین را به بیمارستان میرسونن. دوروک هرچی زنگ میزنه آسیه جواب نمیده که آسیه در آخر بهش پیام میده و میگه کارم زیاده نمیتونم جواب بدم. تولگا و لیلا به خانه میرن که میبینن باباشون اونجاست و شیشه پولشونو برداشته و باهاشون دعوا میکنه سپس بهشون میگه دیگه مدرسه هم نمیرین از خونه تکون نمیخورین! تولگا لیلا را که گریه میکنه آروم میکنه و میگه امشب از اینجا میریم ناراحت نباش. دکتر میاد و بهشون میگه شانس آوردین زود آوردینش بهش صدمه ای وارد نشده احمد از عمر تشکر میکنه و او را در آغوش میگیره و پسرم خطاب میکنه صرب حرص میخوره. شوال پیش یاسمین میره و با گریه ازش میخواد دیگه این کارو نکنه فقط عصبی بود که اون حرفارو زد از ته دلش نبوده و میخواد به احمد بگه ماجرارو که یاسمین میگه من میگم مامان، چیزی نیست بابا از همون بحث های همیشگیم با مامان بود ولی زیاده روی کردم و عذرخواهی میکنه. صرب از احمد به خاطر توجهش به عمر و از یاسمین به خاطر اینکه به عمر زنگ زده بوده به جای اون ناراحته و به اتاقش میره. تولگا و لیلا به خانه عمر میرن آنها ازشون استقبال میکنن و میخوان بیان تو. سپس بعد از کمی حرف زدن آیبیکه میگه دخترها خونه ما میخوابن پسرها اینجا سپس میرن تا استراحت کنن….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس