خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۲۵ سریال ترکی ایگو
سیبل وقتی به اتاق کارش تو شرکت میره میبینه مامانش اونجاست و میگه چیشده؟ شوکران میگه صنم تو دردسر افتاده. آردا به اتاق جلسه تو شرکت میره و با ظفر دعوا میکنه و میگه گفتم از صنم دور بمون تو چجوری با اون میخوای ازدواج کنی؟ اون نصف سن تورو داره! ظفر میبرتش تو اتاق خودش و میگه من به خاطر بابام با صنم ازدواج میکنم ولی فقط اسمش میاد تو شناسنامه ام وگرنه هیچ کاری باهم نداریم تو هم میتونی از دور ببینیش آردا میگه چقدر شماها عجیبین! پول چیکارتون کرده؟! سپس از اونجا میره. سیبل به شوکران میگه که صنم مجبور نیست ازدواج کنه باهاش بابا باید پای عواقب کارش بمونه من بهش تذکر داده بودم ارهان به اونجا میاد و میگه اومدم استعفا بدم و برم ولی برگه های طلاقو امضاء نمیکنم سیبل میگه امضاء میکنی! سیبل میگه هرچقدر میخوای داد بزن ولی من که امضاء نمیکنم و میره. ظفر سر قرار با صنم میره و ماجرای آردارو میگه که اومده بود شرکت صنم میگه من ازدواج میکنم باهات ولی باید قول بدی به آردا هیچ صدمه ای نزنی هرکاری که کرد! ظفر میگه قبوله ولی تو هم نباید به آردا نزدیک بشی من و تو هم خونه میشیم ولی اگه به آردا نزدیک بشی که اسمم بیوفته رو زبونها اونوقت دیگه قول نمیدم رو قولم بمونم!
سیبل و شوکران میرن سراغ عصین و باهاش بحث میکنن و واسه همدیگه کری میخونن سپس عصین میره. ارهان داره وسایلشو از تو شرکت جمع میکنه تا بره که سیبل جلوشو میگیره و میگه امضاء میکنی بعد میری اما ازهان میگه امضاء نمیکنم حالا تو یکم بدو و میره. سیبل میره سراغ صمد تا ببینه ارهان کجا رفت و بعد از فهمیدن مقصد ارهان راه میوفته صمد به خودش میگه استخونامو خرد میکنه! الیف میبینه آردا تو خودشه و میره کنارش میشینه و میگه چیشده؟ آردا اعتراف میکنه که عاشق صنم شده الیف لبخند میزنه که پدرشون صداشونو میشنوه و عصبی میشه که اونم از بین این همه آدم عاشق دختر طاهر خواهر تونجای شده. صنم با شوکران رفته ناهار بخوره و اونجا بهش میگه که تو لازم نیست با ظفر ازدواج کنی صنم خوشحال میشه و اونجا بهش میگه که عاشق آردا شده شوکران میگه الان اصلا وقت این حرفا نیست خیلی نگذشته که طاهر اومده اونجا و از اونا خواهش میکنه تا به ازدواج با ظفر رضایت بدن و گریه میکنه و التماس میکنه و میگه که اگه این فیلم پخش بشه خودمو میکشم و میره بیرون و به عصین که اونجاست میگه یه فیلمی بازی کردم که باید میدیدی و میخنده عصین تشویقش میکنه.
سیبل به مکان ارهان میره و ارهان از دیدنش جا میخوره و میگه اینجا هم ولم نمیکنی؟ اومدم تنها باشم آروم بشم باز اومدی اینجا با این برگه ها! و از اونجا میره که سیبل هم دنبالش میوفته و هرجا میره دنبالش میره تا امضاء را بگیره. نیهان دوباره به سرکارش برگشته و تو کاباره آهنگ میخونه که تونجای به اونجا رفته. او پیش تونجای میره و حال برکای را میپرسه که او میگه حالش خوبه حال من داغونه. تونجای باهاش درد و دل میکنه و میگه که الیف منو ول کرد و از عشقش به الیفو میگه که تاحالا اینجوری عاشق نشده بودم سپس حرف های دلشو بهش میزنه و نیهان فقط گوش میده در آخر میگه اصلا پا پس نکش وگرنه خیلی پشیمون میشی تونجای ازش میخواد به الیف زنگ بزنه بیاد اونجا تا باهاش حرف بزنه نیهان زنگ میزنه و به بهونه درد و دل کردن باهاش راضیش میکنه بیاد تونجای خوشحال میشه….