خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۲۷ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۲۷ سریال ترکی گلجمال
ابراهیم تو خونه در حال غصه خوردنه که ایپک سعی میکنه آرومش کنه. ابراهیم میگه واسش یه عمر زحمت بکش بزرگ بشه که آخر بدون نگاه کردن به پشت سرش بره ایپک باهاش حرف میزنه که راضی بشه ابراهیم میگه نه نمیشه این عشق شدنی نیست! ایپک بهش میگه به من دلیلشو بگو حداقل، ابراهیم میره تو حیاط تا هوایی عوض کنه که به مامان گارا زنگ میزنه و باهاش حرف میزنه. او میگه اونا تو تقدیر همن ولشون کن اما ابراهیم میگه فکر میکنی دوا بفهمه که با قاتل پدرش داره ازدواج میکنه چه حسی پیدا میکنه؟ مامان گارا میگه اونا تو گذشته مونده منم فراموش کردم ابراهیم میگه که ولی من بهش میگه که تو مادرشی مامان گارا میگه فکر میکنی اگه بفهمه من مادرشم از این ازدواج دست میکشه؟ مرت که تو تراس بوده حرف های اونارو میشنوه و میفهمه که او مادر دواست. دوا برای خودش و گلجمال تست درست کرده و میبره تو اتاق تا باهم بخورن. اونجا دوا میگه خیلی عجیب نیست؟ من برای رفتن از اینجا تیر زدم چه کارهایی که نکردم ولی الان خودم برگشتم و فردا عروسیمونه! گلجمال لبخند میزنه و میگه آره یخورده یهویی شد. گلجمال میگه درباره نامزد سابقت حرفی نزدی اصلا!
دوا میخواد بگه که یاد حرف مامان گارا میوفته که بهش گفته بود اگه بفهمه مرتو میکشه بعد اون بچه بی پدر میشه واسه همین چیزی نمیگه و درباره تقدیر حرف میزنه. مرت به اتاقش برمیگرده که میبینه گل اندام داره واقعا لباس هایش را جمع میکنه و میگه واقعا میخوایم بریم؟ گل اندام میگه مگه نمیبینی؟ دوا را آورده و میخواد فردا باهاش ازدواج کنه و بهش میگه میریم استانبول اونجا یه خونه اجاره میکنیم حتما یه پس اندازی داری دیگه! مرت میگه نه یعنی خیلی نه سپس بهش میگه هنوز یه راهی هست که اون عروسی سر نگیره گل اندام میگه چه راهی؟ مرت میگه به من اعتماد کن. فردای آن روز مامان گارا لباس عروس را تو اتاق میبره دوا با دیدنش حسابی خوشحال و ذوق زده میشه. مرت به خانه ابراهیم میره و بهش میگه که میای اونجا و اون عروسیو بهم میزنی و مانع میشی وگرنه میگم که مادرش هنوز زنده ست و مامان گاراست! ابراهیم با عصبانیت میگه تو از کجا فهمیدی؟ مرت حرفشو تکرار میکنه و از اونجا میره ابراهیم کلافه و عصبی میشه. همگی تو عمارت در حال آماده شدنن، زن ها در حال آماده کردن دوا هستن و از طرفی وفا و بقیه در حال آماده کردن گلجمال.
آنها با رقص و طبل و دهل به داخل عمارت به دنبال عروس میرن. دوا با شنیدن صدای طبل و دهل هل میکنه و میگه واس استرس گرفتم اومدن! گلجمال پیش دوا میره و با دیدنش میگه خیلی خوشگل شدی مثل پری تو قصه ها سپس باهمدیگه به طرف حیاط میرن که مراسم را شروع کنن. ابراهیم به ایپک میگه بدو باید سریع بریم اونجا نباید این ازدواج سر بگیره. امرلله به ظفر میگه که امروز عروسیه گلجمال با دواست آرمان رفته اونجا او به امرلله میگه که به گلجمال زنگ بزنه و بگه بیاد پیشش. گل اندام تو خونه استرس داره که مرت میره پیشش و میگه چرا حاضر نشدی؟ گل اندام میگه دیوونه شدی؟ یعنی چی؟ مرت میگه این عروسی با بی آبرویی از هم میپاشه خیالت راحت. دوا و گلجمال پیش شهردار و بقیه رفتن که گوشی گلجمال زنگ میخوره و امرلله بهش میگه که حال ظفر خانم بد شده و مدام شمارو صدا میزنه و میخواد ببینتتون. گلجمال به وفا و بقیه میگه یخورده مراسمو کش بدین من باید برم بعد میام. او خودشو به بیمارستان میرسونه که ظفر اول ازش معذرت خواهی میکنه واسه تنها بودنش تو همه ی این مدت و بعد میگه سرنوشت تو هم شده مثل پدرت امروز ازدواج میکنی ولی یه روزی دوا ترکت میکنه و میره چون هیچکی عشق اولشو فراموش نمیکنه! دوا نامزد قبلی مرته! گلجمال شوکه میشه….