خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۲۹ سریال ترکی ایگو
الیف به خانه ارهان میره که میبینه صمد اونجاست و ازش میپرسه ارهان اینجاست؟ صمد میگه نه هنوز نیومده الیف میگه تو نبودی بهش زنگ زدی نه؟ سیبل بود الانم اونجاست! سپس کلافه میشه و به ارهان زنگ میزنه همان موقع ارهان رفته سرویس بهداشتی و سیبل تلفنشو جواب میده که الیف میگه تو چرا جواب دادی؟ سیبل میگه شاید واسه اینه که من زنشم الیف میپرسه ارهان کجاست؟ گوشیو بده به خودش سیبل به دروغ میگه نمیتونه حمومه و تلفنو قطع میکنه. الیف حرص میخوره و عصبی میشه و صمد میگه من اینو آخر میکشم دختره ی پررو! سپس به طرف خونه سیبل راهی میشه. سیبل با تیمو در حال حرف زدنه و میگه تو دوست دختر نداری؟ مگه میشه نداشته باشی اون دختر خوشبخت کیه؟ تیمو میگه نه ندارم خانم های زیبایی مثل شما به پستم نخورده سیبل ارهانو میبینه که حرصی شده سپس بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه ارهان میگه من یه فکر بهتر دارم که شما الان برین خونه تون استراحت کنین فردا صبح تو شرکت باهمدیگه ملاقات کنیم و جلسه بزاریم سیبل تیمو را بدرقه میکنه و میگه ببخشید آقا ارهان بعضی وقتا گستاخ میشه تیمو میگه عیبی نداره و میره. سیبل با ارهان دعوا و بحث میکنه که تو چرا اینجوری رفتار میکنی؟ ارهان کلافه و عصبی میشه و یکدفعه داد میزنه و میگه چون عاشقت شدم سیبل جا میخوره که ارهان میگه آره بدجوری هم عاشقت شدم!
همان موقع زنگ در خونه زده میشه که سیبل با باز کردن با الیف روبرو میشه و الیف میگه تعارف نمیکنی بیام تو؟ سپس به داخل میره و به ارهان میگه واقعا باورم نمیشه به من دروغ گفتی که بیای اینجا؟ آردا تو بازداشتگاه، بابام و من تو اون وضعیت بعد تو دروغ میگی که بیای اینجا؟ و بعد از گلگی کردن میگه من میرم دیگه بهتون خوش بگذره و میره. ارهان دنبالش میره و سعی میکنه جلوشو بگیره که الیف میگه چی میخوای بگی هان؟ عاشقش شدی آره؟ واسه همینه همش دور و برشی! ارهان فقط سکوت میکنه و چیزی نمیگه الیف از اونجا میره. فردای آن روز آردا آزاد شده که برهان و الیف با ارهان به اونجا رفتن سپس باهم به طرف خانه راهی میشن. صنم با ظفر دست تو دست به خانه میرن که شوکران و طاهر جا میخورن و میگن اینجا چخبره؟ این اینجا چیکار میکنه؟ چرا دستشو گرفتی؟ ظفر با پرویی بهش میگه که ما امروز صبح ازدواج کردیم همگی جا میخورن و از صنم میپرسن که دوباره به چی تهدیدت کرده که باهاش ازدواج کردی؟ صنم میگه نه خودم خواستم اما اونا باور نمیکنن. آردا وقتی میبینه خبری از صنم نیست و هرچی زنگ میزنه رد تماس میکنه به سرعت به طرف خانه طاهر راهی میشه.
وقتی میرسه به داخل میره و به همه میگه که این ظفر عوضی تهدیدش کرده صنم به خاطر من الان ازدواج کرده آنها ازش میپرسن حقیقت داره؟ صنم چیزی نمیگه که ظفر میگه الان دیگه تو اینجا جایگاهی نداری و صنمم زنمه. صنم ازش میخواد بره و آردا میگه مثلا خانوادشین؟ و از اونجا میره. ارهان تو شرکت پیش سیبله و حواسش به تیمو هست که به سیبل خیلی نزدیک نشه. الیف با تونجای قرار میزاره و از حال بدی که داره حرف میزنه و درد و دل میکنه که یهو دلش درد میگیره و به بیمارستان میرن. دکتر میگه بچه سقط شده که الیف ناراحت میشه و از تونجای میخواد تا به کسی چیزی نگه اگه ارهان بفهمه واسه همیشه از دستش میده و او میره با سیبل تونجای میگه ببخشید ولی این چیزی نیست که بتونی نقش بازی کنی شرمنده باید ارهان بفهمه و بیرون میره. عصین به شرکت رفته و به سیبل میگه که خواهرش با ظفر ازدواج کرده او جا میخوره و هرچی به صنم و اهالی خونه زنگ میزنه کسی برنمیداره. تونجای به ارهان زنگ میزنه و میگه بیا بیمارستان اومدیم اینجا ارهان جا میخوره و راه میوفته….