خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۳۳ سریال ترکی ایگو
سیبل به تونجای میگه چجوری میتونه همچین دروغی بگه؟ تونجای میگه چون عاجز شده و داره به هرچیزی چنگ میزنه که ارهانو نگه داره سیبل میگه آخه چجوری تا کی میخواد پنهون کنه؟ تونجای میگه من نمیتونم اینو به ارهان بگم چون الیفو از دست میدم بهش قول دادم ولی باید ارهان بفهمه سیبل میگه توقع داری من بگم؟ شرمنده ولی من نمیتونم بگم الیف باید بگه تونجای بهش میگه نرو تو واسه دور شدن ازش میخواستی بری ولی وقتی اینو ارهان بفهمه خودش از الیف جد میشه نرو! سیبل تو فکر میره. ارهان از اینکه سیبل رفته حسابی ناراحت و پکره که الیف تشخیص میده و میگه تو هنوز به سیبل فکر میکنی؟ بعد از کمی حرف زدن ارهان به طرف شرکت میره. سیبل از رفتن پشیمون نشده و به خانه برهان رفته و الیف از دیدنش جا میخوره و میگه مگه تو نرفتی؟ سیبل میگه تا حرف نزنیم من جایی نمیرم و به داخل میره. الیف میگه ارهان انتخابشو کرده چرا دست از سرمون برنمیداری؟ سیبل میگه من رازتو میدونم واسه از دست دادن بچه ات متأسفم الیف میگه تونجای بهت گفت؟ سیبل میگه آره ولی برای خیر و صلاح خودت بهم گفت خیالت راحت من و تونجای بهش نمیگیم ولی تو باید بهش بگی اون بچه ارهانم بوده ارهان فکر میکنه الان تو پرواز آلمانم بهش بگو و میره.
الیف از خونه بیرون میزنه و با گریه کردن به حرف های سیبل فکر میکنه سپس به ارهان زنگ میزنه و باهاش تو کافه قرار میزاره. سیبل با ملیس قرار گذاشته و ماجرارو میگه بهش سپس ادامه میده من درکش میکنم نمیخواست ارهانو از دست بده اما ملیس میگه این چه دوست داشتنیه! تو هم دوسش داشتی ولی ناراحتش نکردی برعکس واسش چه کارها که نکردی حتی میخواست فرصت مادر شدنم از خودت بگیری! ارهان پیش الیف رسیده و میگه چیشده وقتی میفهمه بچه شونو از دست دادن سوکه میشه و میگه از کی؟ تو به من دروغ میگفتی؟ واسم نقش بازی میکردی؟ سپس بعد از کمی دعوا کردن و بحث کردن بهش میگه تموم شد همه چیز تموم شد الیف خواهش میکنه که نره اما ارهان با عصبانیت میگه تموم شد و میره. تونجای به سیبل خبر میده که الیف به ارهان زنگ زد به احتمال زیاد میخواست بهش بگه. ارهان به خونه اش رفته که سیبل بعد از چند دقیقه به اونجا میره که ارهان با دیدنش جا میخوره و میگه تو نرفتی؟ سیبل میگه نه ارهان باهاش درد و دل میکنه و میگه الیف بهم دروغ میگفته و حرف های دلشو میزنه تا سبک بشه.
بگوم پیش صنم میره و میگه من میدونم تو با ظفر از روی احساس و عشق ازدواج نکردی بهم بگو هرچی هست بین خودمون میمونه اما صنم بازم چیزی نمیگه که بگوم میگه باشه و سراغ آردا میره و میگه میخوام منو جایی برسونی آردا میگه کجا؟ بگوم میگه جایی که بتونیم باهم حرف بزنیم. سپس بهش میگه که میخوام شما دوتارو بهم برسونم و درباره این موضوع باهم حرف میزنن. الیف به شرکت رفت و به تونجای میگه خیالت راحت شد؟ ارهان ازم جدا شد تونجای میگه من واسه خودت این کارو کردم الیف میگه دیگه نمیخوام ببینمت و میره. سیبل تو خونه ارهان سوپ درست کرده واسه شام و باهمدیگه شام میخورن. الیف به خانه رفته و با گریه به پدرشو آردا میگه بچه شو از دست داده….