خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۳۷ سریال ترکی ایگو
صنم و ظفر به خانه رسیدن که صنم گریه و ازش دوری میکنه سیبل به موقع از راه میرسه و در میزنه سپس صنم با دیدنش بغلش میکنه و گریه میکنه و میگه ترسیدم دیر برسی سیبل رو به طفر میگه من خواهرمو از اینجا میبرم و این ازدواج همینجا تموم شده ارهان به ظفر میگه مبادا کار اضافه ای بکنی و جلوشو میگیره. تونجای و شوکران به خانه برهان رفتن برای عیادت تونجای حواسش به شوکران هست که نگه ارهان با دخترش ازدواج کرده. دستیارهای سیبل برای بگوم کلاس گذاشتن که چجوری به تیمور نزدیک بشه و به اصطلاح نخ بده. سیبل و صنم به خانه برگشتن و به شوکران و طاهر میگن که این ازدواج دیگه تموم شده و دیگه به اونجا برنمیگرده شوکران خوشحال میشه و میگه معلومه که نباید برگرده از اولشم اشتباه بود سیبل به طاهر میگه یخورده فکر کن حتما آتویی از اسماعیل پیدا میشه تو این همه سال شناخت. طاهر به تکاپو میوفته برای پیدا کردن آتو. سیبل برای خودش و ارهان شام درست کرده و عکسو براش میفرسته.
ارهان میخواد بره که الیف و برهان اصرار میکنن تا برای شام بمونه یهورده بخوره بعد بره و در آخر موفق هم میشن. سیبل آماده شده و منتظر ارهانه. ارهان میخواد بره که سیبل از قصد میگه چای دم کردم بخور بعد برو ازهان میگه باید برم که برهان ازش میخواد باهم یه چای بخورن بعد بره سیبل هرچی به ارهان زنگ میزنه و انتظار میکشه نه ارهان جوابشو میده و نه خودش میرسه سپس سیبل کلافه میشه و میره بخوابه. ارهان به خانه میره و میبینه او خوابیده. فردای آن روز صبحانه درست میکنه و سیبل را از خواب بیدار میکنه که سیبل مقابله به مثل میکنه و میگه من باید سریع برم شرکت جلسه دارم نمیخورم. ارهان با دستمال گل درست کرده و سیبل خوشش میاد و لبخند میزنه که ارهان میپرسه آشتی کزدیم؟ سیبل میگه مگه قهر بودیم؟
الیف به ارهان زنگ میرنه تا به اونجا بیاد که ارهان میگه نمیتونم بعد از شرکت شاید بیام. الیف حرصش میگیره و به برهان پدرش میگه بیا ما بریم به اونجا هم به آردا سر بزنیم هم به ارهان برهان اول قبول نمیکنه ولی بعد از اصرارهای اون میگه باشه و راهی میشن. تونجای طبق نقشه سراغ ظفر رفته و باهاش دعوا میکنه تا ازش تار مو برداره و موفق هم میشه. اسماعیل با طاهر قرار گذاشته و میگه تا شب صنم باید برگرده وگرنه هرکاری که میتونم میکنم تا خانواده تو عذاب بدم! طاهر میگه باشه باهاش حرف میزنم و بعد از رفتن اسماعیل پوزخند میزنه. صنم به آردا میگه که همه چیز با ظفر تموم شد و به خانه برگشته او خوشحال میشه و همدیگرو بغل میکنن. الیف و برهان به اونجا اومدن و بعد از دیدن آردا ازش میخوان اتاق ارهانو نشون بده بهشون برن پیشش. تونجای پیش طاهر رفته و میگه چیزی که خواستیو آوردم طاهر لبخند میزنه و میگه خوبه….