خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۳۷ سریال ترکی بهار
وقتی خانوادگی همه بغل کردن اورن و رنگین اونارو میبینن و بهم میریزن. سلیم به رنگین پیام میده و میگه چند دقیقه دیگه همه، همه چیزو میفهمن ببینم اون تیمور میتونه بازم انکار کنه یا نه! رنگین میگه سلیم من منصرف شدم نمیخوام به خاطر بچه خودم دوتا بچه دیگه رو بهم بریزم! اما سلیم میگه من دیگه کار ندارم منصرف شدی یا نه انجامش میدم تو هم در ازاش اون برگه هارو امضاء میکنی! سپس قطع میکنه. آراز میره پیش دکتر رها و برای یه مدت مرخصی بدون حقوق میگیره تا روحیه اش را ترمیم کنه. تیمور و بهار با هما درباره مدرسه اش حرف میزنن که تیمور وقتی میفهمه باید برنامه ای والدین ترتیب بدن خوشحال میشه و میگه رومئو و ژولیتو اجرا میکنیم بهار میگه نه نمیشه با این روحیه بیخیال اما تیمور اصرار میکنه و میگه به خاطر هما که بهتر قبول میکنه. تیمور برای اینکه سلیم کاری نکنه به پلیس زنگ زده و جرم های که کرده را بهشون میگه سلیم جلوی بیمارستانه که پلیس ها دستگیرش میکنن و میبرنش. رنگین نگران میشه و جا میخوره که بعد از چند دقیقه از تیمور میخواد بره اتاقش و میگه کار تو بود آره؟ او تأیید میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن تیمور که انتخابشو کرده ازش خداحافظی میکنه و میره.
بهار و اورن تو حیاط نشستن که یهو میبینن از یه ماشین بدون پلاک یه دختر پرت میشه بیرون در حالیکه با اسلحه گرم زخمی شده آنها سریع میبرنش تو اتاق عمل و بهش میرسن و موفق میشن نجاتش بدن. بعد از چند ساعت رنگین موقع رفتن از بیمارستان پیش بهار میره و میگه به خاطر ماجرای زینب کارورزیتو قبول نمیکنم و باید یه ماه دیگه تو جراحی عمومی باشی! بهار عصبی میشه. او کلافه میشه و وقتی ماجرا و به چاعلا میگه، چاعلا که جلوی در بیمارستان بود با دیدن رنگین تلفنو قطع میکنه و بهش میگه امشب چیکاره ای؟ باهم یکم وقت بگذرونیم و با خودش میبرتش به یه رستوران. اونجا بهش میگه امشب واست مثل یه خواهرم و باهم درد و دل میکنن و رنگین از بازی خوردنش از تیمور میگه و چاعلا سعی میکنه آرومش کنه. از طرفی آلاز با تیمور رفتن بیرون و اونجا باهم درد و دل میکنن و تیمور از خاطراتش و از دست دادن اولین بیمارشو واسش تعریف میکنه. بهار هم رفته پیش اورن تا با همدیگه روی پرونده زینب کار کنن و آخرش متوجه میشن که اصلا آلاز مقصر نبوده…